صفحات

۱۳۹۲ تیر ۹, یکشنبه

گفت و گوهایی پیرامون دادخواهی با آقای محمدرضا معینی

مصاحبه سایت مادران پارک لاله با آقای محمدرضا معینی به عنوان یک دادخواه که تعدادی از اعضای خانواده اش توسط جمهوری اسلامی کشته شده اند و همواره نسبت به نقض حقوق بشر در ایران معترض بوده و سال های زیادی است که برای شناخت بیشتر ادبیات دادخواهی تلاش می کند. ایشان هم چنین به عنوان مسوول بخش ایرانی گزارش گران بدون مرز، تلاش های شایان توجهی برای رفع نقض حقوق بشر در ایران کرده اند.
از شما تقاضا داریم ابتدا مفاهیم خشونت، بخشش، عفو، عدالت اجتماعی، عدالت انتقالی و دادخواهی را تعریف کنید و رابطه آنها را با یکدیگر بگویید، سپس از نگاه خود به پرسش های زیر پاسخ دهید.
این مفاهیم در طی مصاحبه پاسخ داده شده است.
1- قبل از کشف حقیقت و تحقق اهداف اصلی دادخواهی می توان از بخشش صحبت کرد؟ بخشش چه نقشی در یک سیستم قضایی مبتنی بر عدالت اجتماعی دارد؟
ج- بخشش در ادبیات دادخواهی، اگر نگویم تحریف که دست‌کم معنایش جا به جا شده است. در اغلب موارد بخشش به جای عفو بکار برده می‌شود و با تکیه بر معنای مذهبی آن، و اینگونه به گذشت از "تقصیر" تعبیر می‌شود. نه تنها "بخشش" که برخی مفاهیم دیگر نیز در ادبیات دادخواهی، مورد استفاده‌ی نا به جا قرار می‌گیرند. از این میان "مجازات" را که مفهومی علمی و در عین حال کاملا حقوقی‌ست، به جای "مکافات" استفاده می‌کنیم، که واژه‌ای غیر عرفی و نا مفهوم و عمیقا مذهبی است. برخی صاحب نظران بر کارکرد "بخشش" در کشف حقیقت تاکید دارند، به گمان من در سیستم قضایی "عفو" نیز که با "بخشش" و عذرخواهی و دیگر مترادف‌های ابراز ندامت متفاوت است، می‌تواند به مثابه ابزاری موثری برای کشف حقیقت مورد استفاده قرار گیرد. کشف حقیقت، مهمترین و اصلی‌ترین مرحله‌ی دادخواهی است. روشن شدن حقیقت دادخواهی را مستند می‌کند و می‌تواند مرحله پس از آن یعنی جرم و مجازات مجرمان را تعیین کند. اگر هدف این است که جامعه از گذشته خود و خطاهای تاریخی خود درس گیرد، همه‌ی حقیقت باید روشن و بر همگان عیان شود. اما باید تاکید کرد، عفو مجرم یا حتا شاهد در صلاحیت دادگاه و مراجع قضایی امری حقوقی است، و بخشش امری کاملا شخصی و اخلاقی است، من به عنوان خانواده قربانی حتا پیش از دادگاه هم می‌توانم ببخشم اما این "بخشش" در روند قضایی به هیچ عنوان نباید تاثیرگذار باشد.

2- به روز کردن شکایت حقوقی خانواده‌ها از جمهوری اسلامی در ایران و در خارج از کشور(در سفارت خانه ها) می تواند به امر دادخواهی کمکی کند؟
ج- جمهوری اسلامی ایران تاکنون اجازه نداده است هیچ شهروندی علیه مسوولان رژیم شکایت کند. نخست قوه قضاییه نظام دستگاهی مستقل نیست و در خدمت "منافع نظام" است و نه عدالت که تضمین "منافع ملی" است. اما این‌ امر نباید برای شکایت مانع ایجاد کند. من فکر می کنم شکایت خانواده‌ها که در آذر ماه ١٣٦٧ به دستگاه قضایی رژیم به صورت نامه تحویل داده شد، پرونده‌ای مفتوح است. باید بر "به روز" بودن آن تاکید کرد. اما واقعیت این است که در همه این سال‌ها این خانواده‌ها حتا برای گذران زندگی عادی خود نیز تحت فشار بوده‌اند. فشارهای و تهدیدهای علنی علیه آنها که زخم خورده و در وحشت دائمی بسر می برند، یکی از موانع جدی برای ارایه شکایت‌های تازه بوده است. فراموش نکنیم که این خانواده‌ها بی پناه بوده و هستند. پرسش شما  برای طرح شکایت در خارج از کشور می‌تواند به کارزاری جدی بدل شود و امیدوارم چنین شود.   

3- بسیاری بر این باورند که تشکیل "کمیسیون حقیقت" یکی از گام­های اصلی تحقق دادخواهی است.
3-1- "کمیسیون حقیقت" چه مسوولیت­ها و وظایفی دارد و چه زمانی باید تشکیل شود؟
ج- بیش از سه دهه از تشکیل این گونه کمیسیون‌ها می‌گذرد. نخستین کمیسیون‌هایی که دهه هشتاد به وجود آمدند، در کشورهایی بود که جامعه در آن قربانی خشونت‌های سیاسی و یا جنگ داخلی شده بودند. وظیفه‌ی اصلی آنها تحقیق و بررسی برای کشف حقیقت پیرامون چگونگی رخ‌داد و ابعاد تلفات این رویدادها بود و بر پایه جمع آوری اسناد با نگاهی بازنگرانه بر رویدادهای ملی و یا جمعی آوری اظهارات شاهدان فعالیت می کردند. در برخی مواقع علیرغم موانع ساختاری اما اسناد جمع‌آوری شده در گزارشات این کمسیون‌ها می‌توانست برای داد‌گاه‌ها به مثابه سند برای دادرسی مورد استفاده قرار گیرند. به مرور و به ویژه پس از تحولات آغاز دهه نود میلادی، این کمیسیون‌ها به ابزاری برای مراحل گذار به دمکراسی بدل شدند، رسمیت بیشتری یافتند و از سوی دیگر استقلال بیشتری هم از نهادهای حکومتی پیدا کردند. از آغاز دهه دو هزار میلادی به این سو عملا این کمیسیون‌ها به یکی از راه یافت‌های معاهدات صلح تبدیل شدند و به آن ضمیمه شدند و نقش "حقیقت یابی" آنها گاه مشروط و بیشتر محدود شد، تا آنجا که برخی از این کمیسیون‌ها بیشتر به ارگان‌هایی بورکراتیک و تزئینی تبدیل شدند. به عنوان مثال "کمیسیون حقیقت یاب" اندونزی نمونه خوبی برای مثال است، که در سال ٢٠٠٤  با تصویب مجلس برای روشنی افکندن بر گذشته پر دردی که هنوز تبعات آن در جامعه قربانی می‌گیرد، تشکیل شد، یکی از ماده‌های آیین‌نامه‌ی آن چنین بود که اگر قربانی در این کمیسیون می‌بخشید، شکنجه‌گر تبرئه و قربانی خسارت دریافت می‌کرد، ولی اگر نمی‌بخشید بازهم شکنجه‌گر بخشیده می‌شد، اما قربانی دیگر خسارت دریافت نمی‌کرد. این کمیسیون هیچ­گاه نتوانست کار واقعی خود را اغاز کند!
کمیسیون های حقیقت یاب، نسیت به نوع وظایف و  وضعیت کشور، زمان تشکیل آن متفاوت است. کمیسیون‌های به اصطلاح نسل اول، برای مثال در شیلی و آرژانتین پس از تحولات و آغاز دوران گذار تاسیس شدند. اما چنان که گفته شد، در سال های اخیر به ویژه در موافق‌نامه‌های صلح که با میانجی گری سازمان ملل پیش می‌روند، تاسیس چنین کمیسیون‌هایی از جمله شروط اصلی و "اتوماتیک" است و از پیش در باره ترکیب و کار آن مذاکره می‌شود. البته اینگونه کمیسیون‌ها مانند مورد ساحل عاج، تنها وثیقه‌ای برای پیشبرد مذاکرات هستند و هیچ‌گاه از شب مذاکراه به صبح اقدام نمی‌رسند.   
    
3-2- چه کسانی یا چه نهادهایی مشروعیت تشکیل "کمیسیون حقیقت" را دارند؟ آیا لازم است این کمیسیون از طرف دولت پسا-دیکتاتوری و یا سازمان ملل تشکیل شود یا نهادهای غیر دولتی و مردمی (مانند ایران تریبونال) می­توانند کمیسیون حقیقتی را با مسوولیت و وظایف محدود تشکیل دهند؟
ج- بدون شک در چگونگی تشکیل بسیاری از کمیسیون‌ها که در روند انتقال قدرت و یا دوره گذار به صلح تاسیس شده‌اند، "قدرت" حاکم و نیروهای اپوزیسیون نقش عمده را داشته است. بستگی به میزان قدرت و نفوذ انجمن‌های قربانیان، در جامعه و شرکت‌شان در مذاکرات، می‌توان تاثیر و حضور این انجمن‌ها و خانواده‌ها را و به ویژه حضور نهادها و افراد مستقل را در این کمیسیون‌ها دید. این امر اهمیت دارد، چرا که برای کشف حقیقت اپوزیسیون و یا حکومت به تنهایی مشروعیت تشکیل کمیسیون را ندارند. خطر عمده‌ای که کمیسیون حقیقت را تهدید می‌کند، تبدیل شدن آنها به این نهادی  بورکراتیک‌، مشروط‌‌‌ و " فرمایشی"  و زایده‌ای برای تعهدنامه‌های صلح ( هر چند مهم و لازم) است. در سال های اخیر در هر نشست سازمان ملل و یا دیگر نهادهای میانجی‌گر به شکل اتوماتیک و برای پیشبرد صلح و " آشتی ملی" و شاید راضی نگاه داشتن قربانیان و در اصل به نظر من منفعل نگاه داشتن آنها، تشکیل "کمیسیون حقیقت" پیشنهاد و یا در اصل تحمیل می‌شود. در این موارد معضل، شکل از پیش تعیین شده "ترکیب" تشکیل دهنده کمیسیون است، یعنی کمیسیون با تقسیم‌بندی مشخصی عینا باید بازتاب نیروهای سیاسی و درگیر باشد. در این مورد می توان به نمونه‌های کمیسیون‌های تشکیل شده در کشورهای بروندی، نپال و جمهوری دمکراتیک کنگو، اشاره کرد. این سه کمیسیون در توافق­نامه‌های صلح و گذار دمکراتیک قید شده بودند، اما تا امروز تنها کاری که نکرده‌اند، تلاش برای روشن شدن حقیقت است.  کمیسیونی که قرار بود در جمهوری دمکراتیک کنگو این­گونه تشکیل شود، دقیقا به دلیل کشمکش‌های این نیروها هنوز به معنای انجام وظیفه‌اش تشکیل نشده است.   
در مورد بخش پایانی سوال شما، ایران تریبونال خود را به نام دادگاه معرفی کرده است، دادگاهی نمادین با پشتوانه و حمایت بخشی از مخالفان رژیم که خواهان محاکمه مسوولان جنایت در جمهوری اسلامی است. در این­گونه دادگاهی هم بخشی از حقیقت می‌تواند روشن شود. اما این دادگاه و در اصل این سازوکار با کمیسیون حقیقت فاصله بسیار دارد. به گمان من آنچه که به نام ایران تریبونال برگزار شد، بیشتر برگزاری مراسم یادمانی بود با شکل و ظاهر دادگاه، از این روی شاید یکی از بهترین مراسم‌های یادمان برگزار شده از سوی مخالفان در سال‌های اخیر بود و تلاشی ارزشمند. اما از دادگاه که بار حقوقی معینی دارد و مقبولیت آن برخاسته از جایگاهی است که انصاف و عدالت را حکم دهد، فاصله بسیار دارد. به عنوان کمیسیون حقیقت یاب از آنجا که کار این کمیسیون، نه تنها بازگویی جنایات که تحقیق و بررسی مستقلانه‌ی رخدادها و کشف حقیقت است، عملا نمی توان آن­را این­گونه نامید. ابراز شهادت شاهد شرطی لازم اما به تنهایی برای کشف حقیقت کافی نیست.

3-3- چه کشورهایی توانسته اند با راه اندازی "کمیسیون حقیقت" امر دادخواهی را به سرانجام برسانند؟
ج- کمیسیون‌های حقیقت چرا تشکیل شدند؟ یا باید تشکیل شود؟ اگر این پرسش را پاسخ دهیم می‌توانیم معیار بهتری برای ارزیابی از موفقیت آنها داشته باشیم. در جوامعی که قربانی نقض فاحش حقوق بشر شده‌اند، بر اثر جنگ داخلی و یا سلطه حکومتی سرکوب­گر( دیکتاتوری یا توتالیتر و ...) نیاز به روشن شدن حقیقت برای بازسازی دمکراتیک جامعه امری ضروری است. این بازسازی اما باید با آنچه که بوده و حاصل­اش فاجعه برای جامعه، فاصله گیرد، در یک کلام  این بازسازی باید دمکراتیک باشد، فرجام این بازسازی جایگزین کردن دولتی قانون‌مدار به جای قدرتی خودکامه و قانون‌گریز است. برای این امر، روشن شدن حقیت و برای همه‌ی مردم نه تنها مهم که مبرم است. فراموش نکنیم در دوره های سیاه تاریخ یک کشور، بخش عمده‌ای از جمعیت کشور از این رخدادها بی اطلاع‌اند و یا در اصل "نمی‌خواهند بدانند"، از سر ترس و یا پذیرش پروپاگاند قدرت و یا هر عاملی دیگر، روشن شدن حقیقت و کیفر بردن مجرمان و پرداخت خسارت به قربانیان، سه بخش اصلی این روند بازسازی است. هر سه هم در خدمت  برقراری نظم دمکراتیک هستند. روشنی افکندن بر تاریکی و کشف حقیقت از حق دانستن مردم ناشی می‌شود، کیفر بردن مجرمان، پذیرش اصل مرجعیت عدالت در دستگاه قضایی است و مسوولیت پذیری حاکمان در برابر جامعه و رای دهند‌گان، پرداخت خسارت پذیرش ستمی است که به بخشی از جامعه شده است. معمولا خسارت را در مفهوم " مادی" آن در نظر می گیرند که مهم است اما سوی دیگر آن باز شناسایی حق شهروندی همه‌ی افراد جامعه است، حق بخشی از شهروندان که در روزهای بحران و تباهی از سوی دولت و از سوی بخش دیگری از مردمان همین کشور سلب و نادیده انگاشته شده بود، باید روشن شود، چرا چنین شد و حق قربانی به رسمیت شناخته شود . این بار گران بر دوش کمیسیون است. با این مقدمه من فکر نمی‌کنم، بتوانیم به شکل دقیق، آماری از" به سرانجام رسیدن دادخواهی با راه‌اندازی کمیسیون حقیقت" در کشورهای مختلف ارائه دهیم. هر کدام در نوع خود موفقیت‌هایی داشته‌اند. اما امر دادخواهی صرفا به کشف حقیقت که اصلی‌ترین وظیفه بخش عمده‌ا‌ی از این کمیسیون‌ها بود، خلاصه نمی‌شود. در این باره تنها می‌توان از موفقیت به شکل نسبی سخن گفت. من بر این باورم آنجا کمیسیون‌های حقیقت توانسته‌اند به شکل نسبی موفق باشند که در پی انجام ماموریت‌شان و یا در حین انجام این ماموریت(بنا بر وظیفه‌ای که داشته‌اند) نخست: بخش عمده‌ جمعیت کشور را از "حقیقتی" که وظیفه روشن کردن همه ابعاد آن را داشته‌اند، مطلع و در مباحث شریک کرده‌اند. دوم: با روشن شدن این حقایق به امر مجازات مجرمان و تلاش برای پایان دادن به مصونیت از مجازات یاری رسانده‌اند، وسوم راه‌یافت‌هایی برای پیشگیری از دست‌کم فاجعه‌های تاکنون برآمده‌ها ارائه کرده‌اند. در این باره، از کمیسیون آفریقای جنوبی به عنوان یکی از موفق‌ترین‌ها نام برده می‌شود، اما هنوز و سال‌ها پس از پایان کار آن، مبارزه خانواده‌های زیادی از قربانیان برای رفع خسارت هنوز ادامه دارد، و آنچه از ان نمی‌گویند ناکارایی دستگاه قضایی این کشور برای رسیدگی به شکایت بسیاری از خانواده ها قربانیان است.

4- بسیاری عقیده دارند که مصونیت از مجازات، اصلی ترین عامل تکرار جنایت است از همین رو دادگاه هایی از جمله دادگاه جنایی بین المللی تشکیل شده است که جنایت های صورت گرفته دولتی بدون مجازات باقی نماند. در مقابل برخی گمان می کنند محاکمه و مجازات می تواند سبب تداوم چرخه خشونت در جامعه شود.
ج- مصونیت  از مجازات در ساده‌ترین تعریف آن " نبود مجازات برای نقض قانون است" به این معنا مصونیت از مجازات، مجرم نشناختن، عاملان و آمران نقض قوانین در حقوق و در عمل است. نادیده گرفتن مسوولیت مدنی و قضایی و اداری آنهاست. کسانی که مسوولیت اجرای قانون را داشته‌اند اما خود آنرا نقض کرده‌اند. اصل قانونی بودن جرم یکی از پایه‌های قضاوت عادلانه است. در جامعه‌ای که دست مسوولان در ارتکاب جنایت باز باشد، در عمل جنایت جرم نیست. و این یعنی مجاز بون تسلسل خشونت. پرسش اصلی این است آیا خشونت با قانون‌مداری مهار می‌شود یا برعکس؟ پذیرش مصونیت از مجازات اصل وجود دستگاه قضایی و اصل حقوق بودن عدالت را به چالش می‌کشد. رایت این است و همه‌ی تجربه‌های تا امروز ثابت کرده‌اند که پذیرش مصونیت از مجازات به ویژه در دوران گذار به معنی نفی دمکراسی است، و پایه اصلی آن یعنی دستگاه قدرتمند و مستقل قضایی. آیا یک نمونه در جهان داریم، که عدم مجازات به گسترش عدالت منجر شده باشد؟ توقف چرخه خشونت تنها با برقراری ‌عدالت و قانون مداری میسر است وگر نه علم حقوق و قضا به وجود نمی‌آمد.

4-1- محاکمه عادلانه و مجازات (غیر از اعدام) آمران و عاملان جنایت های صورت گرفته در جمهوری اسلامی می تواند به کاهش خشونت و به ویژه جلوگیری از تکرار جنایت یاری رساند؟  
ج- بدون شک مجرمان و دست اندرکاران جنایات باید محاکمه و مجازات شوند. برخی از این جنایات مصداق بارز جنایت علیه بشریت هستند. به این عنوان "مساله" از جمع خانواده‌های قربانیان و شاکیان فراتر می‌رود.  روشن کنیم هدف‌ از محاکمه چیست؟ آیا تنها برای انتقام گیری است؟  این­گونه محاکمه‌ها تنها برای مجازات مجرمان نیست. این دادگاه‌ها اگر برگزار شوند، مکانی هستند برای تعیین تکلیف با گذشته خود، راست این است که نه مجرمان و نه قربانیان هیچ کدام از کشوری دیگر نیامده‌اند، همه ایرانی‌اند، این فاجعه‌ها در کشور ما رخ داده اند، چه بخواهیم و چه نه، در پس و پشت نگاه و عمل هر قربانی و یا حتا مجرم، ما یعنی همه ما، حضور داریم و باید خود را ببینیم و در آینه آن رفتارها مسوولیت خود را بازشناسیم. محاکمه مجرم، انگشت اتهام دراز کردن به سوی بخشی از تاریخ ماست. برخی نه تنها در قدرت که در جامعه هم آنرا نفی می‌کنند. اما. دادگاه به آن سندیت می‌بخشد. چرایی ممکن شدن چنین جنایاتی، که به کابوس می‌ماند، بر ما مشخص نیست. محاکمه باید این کابوس را تعبیرکند، بر این رخ‌داد و عاملان آن نامی بگذارد، علت‌ها را توضیح دهد، معلول‌ها بیابد، تا تاریخ رویداد در تاریخ کشور ثبت شود. در چهره‌ی مردان و زنان که بر نیمکت اتهام می‌نشیند، و شاهدان و شاکیان و حتا مجرمان تاریخ مرور می‌شود. حافظه‌ها غبار فراموشی را می‌روبند و تاریخ به حافظه راه می‌یابد، تاریخ این‌بار با شاهد و قربانی و مجرم در عرصه ملی بازسازی می‌شود. اما برای این فرجام ها همه چیز بستگی به ما دارد، نمی‌توان به گونه‌ای مطلق بر پیشگیری و یا کاهش خشونت از پیش تاکید کرد! آیا امکانی فراهم می‌کنیم تا دیگر هرگز چنین مباد؟ یا به شکلی دیگر خشونت بازسازی می‌شود و تاریخ تکرار می‌شود؟ این همه به ما و تلاش ما برای به سرانجام رساندن فرجام‌های دادخواهی بستگی دارد.  

5- چرا برخی از مدافعان و نهادهای حقوق بشر ایرانی در مورد کشتارهای دهه شصت و بخصوص کشتار دسته جمعی سال 67، سکوت اختیار کردند و چرا این سکوت در مورد برخی هم­چنان ادامه دارد؟
ج- به همان میزان پرسش از سکوت جامعه، باید از نقش فعالان هم پرسید. اما من فکر می‌کنم مدافعان حقوق بشر سکوت نکردند. شاید آن­گونه که باید صدای‌شان به گوش نرسید، آن­زمان البته تعدادشان هم زیاد نبود! اما این را سکوت نمی‌توان گفت. در اصل نمی‌توان خود را مدافع حقوق بشر یعنی پایبند به منشور و میثاق‌های حقوق بشر دانست و در باره‌ی نقض فاحش آن در مورد قربانیان سکوت کرد این اصلی کلی است. کسانی که خود را مدافع حقوق بشر می‌دانند و تا امروز به دلیل مصلحت سیاسی عقیدتی و یا هر بهانه‌ای دیگر در برابر جنایت علیه بشریت سکوت را توجیه می کنند، نباید مدافع واقعی حقوق بشر دانست. 
 
6-  دادخواهی می تواند به عدالت اجتماعی در ایران یاری رساند و یا مانعی در راه آن است؟
ج- دادخواهی خواست عدالت است، در ایران بسیاری از اعدام شدگان و قربانیان رژیم، باورمندان به مبارزه برای عدالت اجتماعی بوده‌اند. با هر نظر و اندیشه‌ای که شاید امروز برای ما پذیرفته نباشد، اما  این واقعیت را نمی‌توان انکار کرد. دادخواهی در عین حال روشن کردن حقیقت در این باره هم هست. آیا کشتن این همه انسان برای عدالت‌خواهی‌شان نبود؟  یکی از فرجام‌های دادخواهی بازسازی جامعه با موازین دمکراتیک است. این یعنی تلاش برای عدالت و عدالت برای همگان. دادخواهی تلاشی اجتماعی است. فراتر از شاکی و متهم، جامعه در مرکز این عدالت خواهی قرار دارد.
اما اگر منظور وابسته کردن دادخواهی به، به سرانجام رسیدن عدالت اجتماعی و سپس انجام دادخواهی است. به گمان من این فرضیه سیاسی هیچ­گاه تحقق نخواهد یافت. هم عدالت را به فنا می دهد و هم دادخواهی را به روز مبادا موکول می‌کند. 

7- مکانیزم های بین المللی برای پیگیری جنایت های سیاسی در ایران چیست و تا کنون چه تلاش­هایی برای استفاده از این مکانیزم­ها انجام شده است؟
ج- ایران امضا کننده‌ی هیچ­کدام از کنوانسیون‌های جهانی نیست که امکان دخالت "مکانیزم­های شناخته شده‌ی جهانی" را برای پیگیری جنایت بدهد. امروز این مکانیزم‌ها در" دادگاه بین‌المللی جزایی" خلاصه شده‌اند که ایران هم آن­ را امضا نکرده است. اما متاسفانه تلاش زیادی در این باره انجام نگرفته است. به عنوان مثال در بسیاری کشورهای غربی دست کم تا ده سال پیش امکان طرح شکایت برای محاکمه عاملان شکنجه و یا ناپدید کرد اجباری وجود داشت. با در نظر داشت این نکته که بسیاری از اعدام شدگان در ایران و در دهه شصت را  بنا بر شکل آنها، اعدام غیر قضایی و سپس پنهان و یا نابود کردن پیکر آنها می توان "ناپدید" شده تعریف کرد. برخی از کشورهای اروپایی این اصل حقوقی را در قوانین جزایی خود گنجانده بودند. اما استفاده از هر مکانیزمی، ملی و یا بین‌‌المللی  بستگی به تعریف ما از فرجام‌های عدالت دارد. من بر این باورم که باید از مکانیزم‌های بین‌المللی استفاده کرد، اما  باور به راه‌یافتی ملی برای دادخواهی دارم. تجربه تا امروز نشان داده است مکانیزم‌های بین‌المللی برای فرجام‌های دادخواهی تنها نقشی مساعد کننده دارند و  نه تعیین. آنچه بر سر ملتی آمده، در عرصه جهانی برای ملت‌های دیگر درس آموز است، جامعه جهانی نباید بی تفاوت از کنار این ستم به نوع بشر بگذرد. نتایج دادخواهی در چهارچوب ملی اگر درس هایی برای دیگران در خارج مرزهای آن کشور دارد، ولی برای سرنوشت و آینده‌ی ملتی که قربانی شده است، تعیین کننده است.

8- چرا سازمان ملل و کمیسیون حقوق بشر این سازمان، واکنش بایسته ای در قبال کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت و به ویژه کشتار تابستان 67 از خود نشان نداده اند؟
ج- کشتار جمعی زندانیان سیاسی در سال ٦٧ یکی از جنایات علیه بشریت است، این کشتار در زندان‌ها دست کم در پس از سال ١٩٤٤ در جهان بی سابقه است. اما این کشتار در زمانی انجام شد، که هنوز جهان در گرو دو نیمه‌ی شرقی و غربی بود، سازمان ملل که امروز هم در این گونه موارد فلج و ناکاراست است! آن زمان در بن بستی جدی بود.  با  این وجود، تلاش‌های جهانی برای مبارزه با نقض حقوق بشر در همین دوره هم قابل ملاحظه است. اما پس از فروپاشی اردوگاه شرق و به ویژه در سال‌های نخستین دهه نود میلادی است، که در جهان و در چارچوب سازمان ملل نوعی تفاهم و تحرک برای رعایت حقوق بشر به وجود می‌آید. فراموش نکنیم که سازمان ملل بر خلاف نامش سازمان دولت‌هاست، و محدود و محصور در منشورها و مناسبات دیپلماتیک بر اساس منافع دولت‌ها. با این حال در آن زمان کمیسیون حقوق بشر، گزارش‌گر ویژه‌ای را برای ایران برگزیده بود. اقای گالیندوپل که در واقع تنها مرجع رسمی در آن زمان و تاکنون هستند که در گزارشات خود به این کشتار سندیت بخشیده‌اند. ایشان نخستین گزارش‌گر سازمان ملل بودند، که اجازه یافتند به ایران سفر کنند، گزارش‌های ایشان در این باره کامل نیست، فهرست اعدام شدگان انتشار یافته از سوی ایشان، با آنکه کامل نیست اما نخستین فهرست رسمی از سوی سازمان ملل است و شاید تنها سند رسمی است. متاسفانه از آن پس تا امروز که آقای احمد شهید گزارش‌گر شورای حقوق بشر سازمان ملل، که با وجود دریافت اطلاعات کاملی از این کشتار در گزارش دوم خود تنها در دو خط این فاجعه را خلاصه کرده‌اند، سندی رسمی در این باره انتشار نیافته است. آقای موریس کاپیتورن که پس از آقای گالیندوپل از سوی کمیسیون حقوق بشر برای بررسی وضعیت حقوق بشر برگزیده شدند، کاری جدی در این باره ارایه ندادند. ایشان که امروز به وضوح در محافل مخالفان و در مراسم‌های مختلف این رخ‌داد را جنایت علیه بشریت اعلام می‌کنند، در آن زمان و در گزارش‌های‌شان که می توانست، سند مهم دیگری باشد، حتا در حد همین دو خط آقای احمد شهید هم به طرح جدی این مساله نپرداختند. ایشان آن زمان با آقای بجنوردی در دستگاه قضایی نزدیک بودند و حرف های ایشان را پذیرفته بودند. سازمان‌های جهانی مدافع حقوق بشر هم در این باره به آن­ گونه که باید وظیفه خود را انجام نداده‌اند. سازمان عفو بین‌الملل، یکی از همراهان همیشگی قربانیان نقض حقوق بشر در ایران،  که در آذر ماه ١٣٦٧ نخستین اطلاعیه در این باره را صادر کرد و اطلاعات خود را مبنی بر اعدام صدها نفر، تنها "نیمه‌ی دیده‌ شده‌ی کوه یخ" نامیده بود، از آن پس تنها به انتشار چند اطلاعیه بسنده کرده است. دیگر سازمان ها نیز در همین حد هم اقدامی جدی نکرده‌اند.          
اما سوی دیگر این سکوت اطلاع رسانی است. نزدیک به بیست و پنج سال پس از رخ‌داد ٦٧ و در این باره، ما کمتر از ده مقاله به زبان‌های دیگر نداریم.

9- می دانیم که سیاست رسمی جمهوری اسلامی در قبال تمامی جنایت های صورت گرفته در دوران حکومت اش، سکوت و مشروعیت بخشیدن به سرکوب و تبعیض بوده است.

9-1- تلاش های خانواده های جان باختگان و جان به در بردگان و پشتیبانان آنان (از جمله تلاش های مادران خاوران و مادران پارک لاله و غیرو) چقدر توانسته است به شکستن این سکوت و تبلیغ روایت دادخواهانه یاری رساند؟
ج- من فکر می کنم اگر این تلاش‌ها نبود، سکوت هم­چنان و تا امروز ادامه داشت. در این باره به گمانم، نقش مادران زندانیان سیاسی در سال‌های نخست دهه شصت و سپس تبدیل شدن این مادران( متاسفانه باید گفت) به مادران خاوران  نقشی تاریخی در کشور ماست. فراموش نکنیم که خاوران کفرآباد بود، خاوران لعنت آباد بود و این مادران و البته به شکل کلی خانواده‌ها، انرا به گلستان خاوران و نامی که امروز دارد، تبدیل کردند. آنچه از این کشتار مانده است، پیرامون خاوران شکل گرفته است، خاوران تنها گورستان اعدام شدگان نیست. نامی است برای اعدام‌های غیر قضایی و جنایت علیه بشریت در ایران نامی‌ست برای نقض حقوق بنادین بخشی از جامعه، تحقیر و توهین فراموش ناشدنی‌ست به کرامت انسان در این کشور. فراموش نکردن این نام و به حافظه‌ی جمعی سپردن آن وظیفه این مادران بود، که امروز در تنهایی و سکوت  خود فراموش می‌شوند. تداوم حرکت مادران و خانواده‌ها  با نام های مادران پارک لاله و غیره، تلاش برای داشتن تشکلی ملی برای همه‌ی قربانیان نقض حقوق بشر در ایران است، و ساختن یکی از ستون‌های دادخواهی در ایران. اما در این باره نباید نگاهی همگرا در شکل داشت، این تشکل‌ها می‌توانند، جدا جدا هم باشند و در هیات تشکلی سراسری به هم بپیوندند. یکی از نقاط قوت تشکل مادران خاوران مستقل بودن آنها و متاثر نشدن از جریانان سیاسی بود. "جریان" را من به مفهوم روان شدن حوداث و نیروهای حامل آن بکار می‌برم، استقلال در نظر و در عمل تشکل‌های خانواده‌های قربانیان، ستون دیگر دادخواهی است.  

10- چه باید کرد که در فردای دموکراتیک ایران، عدالت اجتماعی برقرار گردد؟
ج- به گمان من، مبارزه برای حقیقت و عدالت و  دادخواهی در ایران جدا از تلاش برای دمکراسی در ایران نیست و نمی توان بدون دادخواهی و برقراری عدالت برای قربانیان، به فرجام‌های دمکراتیک دست یافت. ممکن است دوره‌ی گذار با "نیمه عدالتی"، تحمیلی و یا تشویق به سکوت و فراموشی بگذرد، اما آن گذاری که عدالت را به فراموشی بسپرد نه دمکراتیک است و نه پایدار. شکی نیست که در کشوری با این مصیبت‌‌های گران، همه‌ی جامعه قربانی نقض حقوق بنیادین خود شده‌اند. برقراری عدالت تنها برای قربانیان مستقیم نقض حقوق بشر نیست، به بی عدالتی در جامعه پایان دادن است. 

۱۳۹۲ تیر ۷, جمعه

وخامت وضعیت جسمی مهدی کوخیان در زندان مراغه

نگاره: ‏وخامت وضعیت جسمی مهدی کوخیان در زندان مراغه

https://www.facebook.com/zendani.siasi

وضعیت جسمانی مهدی کوخیان که روز چهارشنبه 24  ماه آوریل 2013، در شهر ملکان دستگیر و همزمان مورد شکنجه ی جسمی مامورین اطلاعات سپاه قرار گرفته، وخیم گزارش شده است. چند روز قبل دادستان ملکان، در زندان مراغه با مهدی کوخیان ملاقات و در خصوص اتهامات وارده به کوخیان، با او صحبت کرده است. دو اتهام تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی و عضویت در گروههای پانترکیست، در پرونده ی جدید، به کوخیان تفهیم شده است.

 اتهام دوم وارده به کوخیان ، فاقد وجهه ی قانونی است چراکه پانترکیسم ، شاید به عنوان یک نحله ی فکری ، مبنای اعتقاد و باور کسی باشد ولی طبعا به عنوان یک گروه یا تشکیلات سیاسی ، محلی از اعراب ندارد.

در این ملاقات، کوخیان از دادستان تقاضای اعزام به پزشک متخصص جهت درمان بیماری کلیوی اش کرده ولی با عدم موافقت دادستان مواجه شده است. این در حالی است که در اثر شکنجه ی مامورین اطلاعات، بیماری کلیوی کوخیان عود کرده و بازویش شکسته شده است و با وجود ترمیم نسبی این شکستگی، هنوز آثار کبودی، به طور کامل زایل نشده است. 

پرونده ی کوخیان، با صدور کیفرخواست، از دادسرای عمومی و انقلاب ملکان، به دادگاه انقلاب مراغه ارسال و طی روزهای آینده ،جلسه ی رسیدگی به اتهامات این فعال مدنی آذربایجان، تشکیل خواهد شد. جعفر افشار نیا، وکالت کوخیان را بر عهده دارد.

نقی محمودی- فعال حقوق بشر و وکیل دادگستری‏
وضعیت جسمانی مهدی کوخیان که روز چهارشنبه 24 ماه آوریل 2013، در شهر ملکان دستگیر و همزمان مورد شکنجه ی جسمی مامورین اطلاعات سپاه قرار گرفته، وخیم گزارش شده است. چند روز قبل دادستان ملکان، در زندان مراغه با مهدی کوخیان ملاقات و در خصوص اتهامات وارده به کوخیان، با او صحبت کرده است. دو اتهام تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی و عضویت در گروههای پانترکیست، در پرونده ی جدید، به کوخیان تفهیم شده است.

اتهام دوم وارده به کوخیان ، فاقد وجهه ی قانونی است چراکه پانترکیسم ، شاید به عنوان یک نحله ی فکری ، مبنای اعتقاد و باور کسی باشد ولی طبعا به عنوان یک گروه یا تشکیلات سیاسی ، محلی از اعراب ندارد.

در این ملاقات، کوخیان از دادستان تقاضای اعزام به پزشک متخصص جهت درمان بیماری کلیوی اش کرده ولی با عدم موافقت دادستان مواجه شده است. این در حالی است که در اثر شکنجه ی مامورین اطلاعات، بیماری کلیوی کوخیان عود کرده و بازویش شکسته شده است و با وجود ترمیم نسبی این شکستگی، هنوز آثار کبودی، به طور کامل زایل نشده است.

پرونده ی کوخیان، با صدور کیفرخواست، از دادسرای عمومی و انقلاب ملکان، به دادگاه انقلاب مراغه ارسال و طی روزهای آینده ،جلسه ی رسیدگی به اتهامات این فعال مدنی آذربایجان، تشکیل خواهد شد. جعفر افشار نیا، وکالت کوخیان را بر عهده دارد.

۱۳۹۲ تیر ۲, یکشنبه

تا کی باید شاهد قتل عام خاموش سران جمهوری اسلامی باشیم؟!


آیا خون های ریخته شده ی عزیزان و دردهای مادران و فرزندان عزیز از دست داده و سینه های پاره پاره شده، را رنگهای سبز و بنفش و... اندکی نفرت و نفرین از این رژیم را التیام خواهد داد؟!

افسار این جنایت و کشتار یک جاست و تنها پیش برنده گانش گاه گاهی تغییر میکنند. هسته همان خون و قتل عام و سرکوب و شکنجه و نقض تمامی حقوق انسانی است.

سی و چهار سال است که با همین رنگ خون، حکومت کرده اند و به اینجا رسیده است.

آیا خون های ریخته شده ی عزیزان و دردهای مادران و فرزندان عزیز از دست داده و سینه های پاره پاره شده، را رنگهای سبز و بنفش و... اندکی نفرت و نفرین از این رژیم را التیام خواهد داد؟!

دوباره شاهد مرگ عزیزی هستیم که تنها قاتل او حکومت جنایتکار اسلامی و شخص خامنه ای میباشد.

ضمن هم دردی و طلب صبر و شکیبایی برای خانواده محترم آقای افشین اسانلو و بخصوص برادر گرامی ایشان منصور اسانلو، صمیمانه میخواهم که من را در غم خود شریک بدانند.

از زمانی که این خبر ناگوار را شنیدم، بدون اختیار تمام فکر و ذهنم به سمت پدرم کشیده شده و اینکه نه ماه تمام بدون لحظه ای درنگ، من و خانواده ام درصدد روزنه ای برای درمان و مرخصی او هستیم و هر روز وضع جسمی و به خصوص قلبیش -قلبی که هشتاد و پنج درصد رگهایش دچار مشکل شده- و با مشکل تنفسی و چربی بالای خون وخیم تر میشود.

این بیماری کشنده و خطرناک قلبی، زاده زندان و شکنجه های جلادان حکومت دَدمنش جمهوری اسلامی است.

رژیم جمهوری اسلامی، بدون کمترین توجهی به خواسته های ما و با بی تفاوتی کامل و سکوت در کمال خونسردی به جنایات خود ادامه میدهد.

من بارها و بارها درخواست کمک خود را به مجامع حقوق بشری و بین المللی بلند اعلام کردم و این بار با نهایت بغض و گله مندی میخواهم خیلی جدی و با تمام نیروی خود به نجات جان عزیزان ما در سیاهچال های ایران بشتابند و با فشار روزافزون سدی باشند در مقابل مرگ اعضای خانواده های ما.

دلیرانی که با نهایت شهامت و شجاعت از با ارزش ترین دارایی یک انسان، یعنی جان گذشته و برای رسیدن به جامعه ای برابر، خردگرا و مهرورز از خود گذشتند و جان را فدای باور و آرمان کردند.

از همگان میخواهم که فارغ از هر عقیده ی جناحی و سیاسی، برمبنای مشترکات انسانی و ملی، تنها و تنها به حقوق انسانی این عزیزان فکر کنند و هر کاری از دستشان ساخته برای زیر فشار قرار دادن حکومت اسلامی و توجه نهادهای بین المللی برای متوجه ساختن سران حکومت به نگرانی های جهانی انجام دهند.

میترا پورشجری 21 ژوئن 2013_اول تیر ماه 1392

۱۳۹۲ خرداد ۲۹, چهارشنبه

فردین مرادپور تبعید شد

نگاره: ‏فردین مرادپور تبعید شد

به گزارش آرازنیوز از تبریز فردین مرادپور فعال ملی آزربایجان راس ساعت 4:30 عصر امروز 29 خرداد 92، توسط مسولین زندان مرکزی تبریز جهت گذراندن یکسال حکم تبعیدی به شهر ایذه خوزستان اعزام شد.
مرادپوردیروز پس از اعتصاب غدای هجده روزه در اعتراض به عدم احتساب 10 ماه مدت حبس وی موفق به قبولاندن خواست خود به مسولین زندان مرکزی تبریز شد, اینک وی با آزادی از زندان جهت گذراندن یک سال حکم تبعید خود به شهر ایذه خوزستان اعزام می شود.
لازم به ذکر است این فعال ملی آزربایجان از تاریخ 26 خرداد 89 جهت گذراندن شش سال حبس تعزیری به جهت شرکت در تظاهرات مسالمت آمیز در زندان تبریز بسر می برد .‏

  فردین مرادپور فعال ملی آزربایجان راس ساعت 4:30 عصر امروز 29 خرداد 92، توسط مسولین زندان مرکزی تبریز جهت گذراندن یکسال حکم تبعیدی به شهر ایذه خوزستان اعزام شد.
مرادپوردیروز پس از اعتصاب غدای هجده روزه در اعتراض به عدم احتساب 10 ماه مدت حبس وی موفق به قبولاندن خواست خود به مسولین زندان مرکزی تبریز شد, اینک وی با آزادی از زندان جهت گذراندن یک سال حکم تبعید خود به شهر ایذه خوزستان اعزام می شود.
لازم به ذکر است این فعال ملی آزربایجان از تاریخ 26 خرداد 89 جهت گذراندن شش سال حبس تعزیری به جهت شرکت در تظاهرات مسالمت آمیز در زندان تبریز بسر می برد .

۱۳۹۲ خرداد ۲۷, دوشنبه

یورشهای وحشیانه و همزمان مأموران وزارت اطلاعات به منازل مردم در کرج و دستگیری چندین نفر از آنها

نگاره: ‏یورشهای وحشیانه و همزمان مأموران وزارت اطلاعات به منازل مردم در کرج و دستگیری چندین نفر از آنها

نابه گزارشات رسیده به « فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران » یورش وحشیانه و همزمان مأمورین وزارت اطلاعات ولی فقیه به چندین منزل مسکونی در کرج و دستگیری تعدادی زیادی از ساکنین.
https://www.facebook.com/zendani.siasi

روز پنجشنبه ۲۳ خرداد ماه  در یک یورش وحشیانه و همزمان به منازل مردم در شهر کرج چندین نفر از مردم کرج دستگیر و به نقاط نامعلومی منتقل شدند. در میان این دستگیر شدگان تعدادی از زندانیان  سیاسی دهه ۶۰ می باشند هنوز از تعداد دقیق دستگیر شدگان خبری در دست نیست .

تا این لحظه اسامی ۵ نفر از دستگیر شدگان در یورش گسترده و همزمان بازجویان وزارت اطلاعات  مشخص شده است. که اسامی آنها به قرار زیر می باشد:

۱ـ اعظم معینی
۲-مصطفی غفلانی
۳ـ محمد معزی برادر علی معزی از زندانیان سیاسی دهه ۶۰ که در حال حاضر در بند ۳۵۰ زندان اوین زندانی است.
۴ـ حمید میبدی
۵ـ الله وردی روحی از زندانیان سیاسی سابق

دستگیریها به فرماندهی یکی از مسئولین وزارت اطلاعات و ازسر بازجویان و شکنجه گران وزارت اطلاعات فردی به نام محبی صورت گرفته است. تمامی زندانیان سیاسی که دستگیر می شوند توسط این جنایتکار علیه بشریت  مورد بازجویی و شکنجه قرار می گیرند.

دستگیرشدگان روز پنجشنبه اکثرا کسانی هستند که بستگان و فرزندان آنها در اشرف و لیبرتی در عراق بسر می برند.

تأکید می شود که تعداد دستگیر شدگان در کرج بیش از این می باشند که تعداد و اسامی آنها در گزارشهای بعدی به اطلاع عموم رسانده می شود.این دستگیریها در آستانه برگزاری نمایش انتخاباتی کاندیداهای منصوب ولی فقیه صورت گرفته است.گزارشهایی نیز حاکی از چندین دستگیری در شهرهای مختلف می باشد.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، یورشهای وحشیانه و همزمان به منازل مسکونی و دستگیریهای گسترده توسط مأموران وزارت اطلاعات ولی فقیه را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت آخوند علی خامنه ای و سایر آخوندهای همدست وی  به دادگاه های بین المللی است.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
۲۵  خرداد ۹۲ برابر با ۱۵  ژوئن ۲۰۱۳

گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید
کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
سازمان عفو بین الملل‏یورش وحشیانه و همزمان مأمورین وزارت اطلاعات ولی فقیه به چندین منزل مسکونی در کرج و دستگیری تعدادی زیادی از ساکنین.

روز پنجشنبه ۲۳ خرداد ماه در یک یورش وحشیانه و همزمان به منازل مردم در شهر کرج چندین نفر از مردم کرج دستگیر و به نقاط نامعلومی منتقل شدند. در میان این دستگیر شدگان تعدادی از زندانیان سیاسی دهه ۶۰ می باشند هنوز از تعداد دقیق دستگیر شدگان خبری در دست نیست .

تا این لحظه اسامی ۵ نفر از دستگیر شدگان در یورش گسترده و همزمان بازجویان وزارت اطلاعات مشخص شده است. که اسامی آنها به قرار زیر می باشد:

۱ـ اعظم معینی
۲-مصطفی غفلانی
۳ـ محمد معزی برادر علی معزی از زندانیان سیاسی دهه ۶۰ که در حال حاضر در بند ۳۵۰ زندان اوین زندانی است.
۴ـ حمید میبدی
۵ـ الله وردی روحی از زندانیان سیاسی سابق

دستگیریها به فرماندهی یکی از مسئولین وزارت اطلاعات و ازسر بازجویان و شکنجه گران وزارت اطلاعات فردی به نام محبی صورت گرفته است. تمامی زندانیان سیاسی که دستگیر می شوند توسط این جنایتکار علیه بشریت مورد بازجویی و شکنجه قرار می گیرند.

دستگیرشدگان روز پنجشنبه اکثرا کسانی هستند که بستگان و فرزندان آنها در اشرف و لیبرتی در عراق بسر می برند.

۱۳۹۲ خرداد ۲۴, جمعه

بازداشت و بی خبری از گیتا رضائی در فرودگاه کرمانشاه


نگاره: ‏بازداشت و بی خبری از گیتا رضائی در فرودگاه کرمانشاه

https://www.facebook.com/zendani.siasi

روز ۳ شنبه ۲۸ خرداد ماه گیتا رضائی زینلانی، هنگام سوار شدن به هواپیما به مقصد تهران، در فرودگاه اشرفی اصفهانی‌ کرمانشاه توسط مامورین امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است.

نقی محمودی فعال حقوق بشر در گفتگو با هرانا اعلام داشت: "همان شب مامورین با مراجعه به منزل وی، ضمن بازرسی ، کامپیوتر ، وسال شخصی و کارش را توقیف کرده اند."

این وکیل دادگستری افزود: "بعد از شکایت خانواده ی گیتا به دادگستری کرمانشاه ،روز یکشنبه برادر گیتا را به اداره ی اطلاعات کرمانشاه احضار و وی‌را تهدید میکنند که پیگیری وضعیت گیتا و رسانه‌ آی‌ کردن خبر ممکن است به دستگیری سایر خانواده منجر شود."

لازم به ذکر است گیتا رضائی زینلانی کارشناس نرم افزار بوده و در یک شرکت مهاجرتی مشغول به کاربوده است.

تا کنون خانواده ی مشارالیه هیچ اطلاعی از محل بازداشت و شرایط جسمی‌ و روحی گیتا نداشته و صرفا،امروز به وی اجازه داده اند در یک تماس کوتاه تلفنی ، مراتب سلامت خود را به خانواه اش اعلام نماید.‏روز ۳ شنبه ۲۸ خرداد ماه گیتا رضائی زینلانی، هنگام سوار شدن به هواپیما به مقصد تهران، در فرودگاه اشرفی اصفهانی‌ کرمانشاه توسط مامورین امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است.

نقی محمودی فعال حقوق بشر در گفتگو با هرانا اعلام داشت: "همان شب مامورین با مراجعه به منزل وی، ضمن بازرسی ، کامپیوتر ، وسال شخصی و کارش را توقیف کرده اند."

این وکیل دادگستری افزود: "بعد از شکایت خانواده ی گیتا به دادگستری کرمانشاه ،روز یکشنبه برادر گیتا را به اداره ی اطلاعات کرمانشاه احضار و وی‌را تهدید میکنند که پیگیری وضعیت گیتا و رسانه‌ آی‌ کردن خبر ممکن است به دستگیری سایر خانواده منجر شود."

لازم به ذکر است گیتا رضائی زینلانی کارشناس نرم افزار بوده و در یک شرکت مهاجرتی مشغول به کاربوده است.

تا کنون خانواده ی مشارالیه هیچ اطلاعی از محل بازداشت و شرایط جسمی‌ و روحی گیتا نداشته و صرفا،امروز به وی اجازه داده اند در یک تماس کوتاه تلفنی ، مراتب سلامت خود را به خانواه اش اعلام نماید.

۱۳۹۲ خرداد ۲۰, دوشنبه

رضا رضازاده، از پدران "خاوران" ديده از جهان فرو بست

نگاره: ‏رضا رضازاده، از پدران "خاوران" ديده از جهان فرو بست
رضا رضازاده، پدر داريوش رضازاده، جان‌باخته‌ی خاورانی، نيز از ميان ما رفت.
ياد او که داغ ديدار فرزندانش را با خود برد مانا باد!
فصل برگ‌ريزان است! داغ‌ديدگان "خاوران" با زخمِ غمِ عزيزان ماندگارشان، يکی پس از ديگری ديده در خاک می‌کشند.
پس از وداع مادرِ هبت‌الله معينی، مادرِ منوچهر سرحدی، پدرِ امير ميرعرب، مادرِ نورالدين رياحی، مادرِ مهدی اسحاقی، مادرِ بيژن جزنی، و... اين زنده‌داران ياد همه انسان‌هایی که در توفان بی‌دادِ حاکم پرپر شدند؛ رضا رضازاده، پدر داريوش رضازاده، جان‌باخته‌ی خاورانی، نيز از ميان ما رفت.
ياد او که داغ ديدار فرزندانش را با خود برد مانا باد‏
رضا رضازاده، پدر داريوش رضازاده، جان‌باخته‌ی خاورانی، نيز از ميان ما رفت.
ياد او که داغ ديدار فرزندانش را با خود برد مانا باد!
فصل برگ‌ريزان است! داغ‌ديدگان "خاوران" با زخمِ غمِ عزيزان ماندگارشان، يکی پس از ديگری ديده در خاک می‌کشند.
پس از وداع مادرِ هبت‌الله معينی، مادرِ منوچهر سرحدی، پدرِ امير ميرعرب، مادرِ نورالدين رياحی، مادرِ مهدی اسحاقی، مادرِ بيژن جزنی، و... اين زنده‌داران ياد همه انسان‌هایی که در توفان بی‌دادِ حاکم پرپر شدند؛ رضا رضازاده، پدر داريوش رضازاده، جان‌باخته‌ی خاورانی، نيز از ميان ما رفت.
ياد او که داغ ديدار فرزندانش را با خود برد مانا باد

۱۳۹۲ خرداد ۱۷, جمعه

کانادا قتل عام زندانیان سیاسی ایران در تابستان 1367 را به عنوان جنایت علیه بشریت به رسمیت شناخت

نگاره: ‏کانادا قتل عام زندانیان سیاسی ایران در تابستان 1367 را به عنوان جنایت علیه بشریت به رسمیت شناخت
https://www.facebook.com/zendani.siasi

اتاوا- امروز پارلمان کانادا ، لایحه ی کشتار زندانیان سیاسی ایران در تابستان 1367 را مورد بررسی قرار داد و شجاعانه و به اتفاق آرا، تحت قانون بین الملل، آن را به عنوان جنایتی علیه بشریت به رسمیت شناخت. به این ترتیب، در بیست و پنجمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی ایران، کانادا اولین کشور در جهان است که جنایتی را که طی آن نزدیک به 5000 زندانی سیاسی کشته شدند را، جنایت علیه بشریت قلمداد می کند.

لایحه ی یادشده توسط آقای پاول دوئر، منتقد امور خارجه ی حزب دمکرات نو کانادا (ان- دی – پی ) در پارلمان کانادا

عرضه شد و مورد پشتیبانی همه ی احزاب پارلمانی قرار گرفت. گذشته از جنایت علیه بشریت قلمداد کردن کشتار زندانیان سیاسی در تابستان 1367، لایحه ی مذکور با نام گذاری روز اول ماه سپتامبر به عنوان روز همبستگی با زندانیان سیاسی در ایران مبارزات جاری برای تأمین حقوق بشر در کشور را برجسته کرد.

در کانادا کمپین “قتل عام 88 ” که در برگیرنده ی ایرانی- کانادائی های دانشگاهی، حقوقدان، روزنامه نگار، فعالین کارگری و حقوق بشر می باشد برای برگزاری بیست و پنجمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان 1367 تلاش می کند.

کاوه ی شهروز حقوقدان و سخنگوی کمپین ” قتل عام 88 ” گفت : من از طرف کمپین ” قتل عام 88 ” و هزاران خانواده ی داغداری که عزیزانشان را در کشتار تابستان 1367 از دست داده اند، از اعضای پارلمان کانادا به خاطر قدم بزرگ و تاریخی ای که امروز برداشتند تشکر می کنم. “آنها که در کشتار تابستان 1367 دست داشتند امروز همچنان در قدرتند . اما امروز پارلمان کانادا برای جوابگویی و حکم کردن قانون ایستاد.”

در کنفرانس مطبوعاتی ای که پیش از تصویب لایحه برگزارشد، آقای پاول دوئر (نماینده ی پارلمان از حوزه ی اوتاوا سنتر حزب دمکرات نو کانادا) تآکید کرد که این لایحه مهم پشتیبانی هر سه حزب ان دی پی، لیبرال و محافظه کار را دارد. و آقای ایروین کوتلر (نماینده ی پارلمان کانادا از حوزه ی ماونت رویال حزب لیبرال کانادا) اضافه کرد: ضمن ابراز همدردی با خانواده قربانیان بر قبول این لایحه تأکید کرد. و آقای جیمز بزان ( نماینده ی پارلمان از حوزه ی سلکریک- انتر لیک – حزب محافطه کار کانادا) کوشش کنشگران حقوق بشر حقوق بشر که جنایات سران جمهوری اسلامی را مستند می کنند، مورد توجه قرار داد.

برای بسیاری از ایرانی- کانادائی ها، قتل عام تابستان 1367، که طی آن نزدیک به 5000 زندانی سیاسی در کمتر از دو ماه کشته شدند، جنبه ی شخصی و سیاسی دارد.

نینا طوبایی، عضو کمپین “قتل عام 88 ” بیان کرد: ” برادرم سیامک طوبایی در سن 18 سالگی در سال 1367 اعدام شد. دو نفر از دایی هایم پیش از آن در دهه ی 1380 توسط جمهوری اسلامی کشته شدند. مادرم که رنج از دست دادن دو برادر و پسرش را طی این سالها تحمل کرده و نیز بستگانم پس از آن هر گز روی آرامش ندیده اند.

ما احساس می کنیم که به اجرای عدالت نزدیک می شویم؛ ازاین بابت از پیشگامی کانادا در به رسمیت شناختن آن جنایت علیه بشریت تشکر می کنم.”



اطلاعات زمینه

طرح لایحه همزمان شد با کمپین جهانی در بیست و پنجمین سالگرد آن جنایت برای بزرگداشت وبرگزاری یادمان آن انسانهای شریفی که در گورستان دسته جمعی خاوران و یا دیگر گورهای دسته جمعی ایران غنوده اند.

در تابستان 1367 آیت الله خمینی طی فتوایی دستور داد که همه ی زندانیان سیاسی که در موضع مخالفت با جمهوری اسلامی ایران هستند اعدام شوند. نزدیک به 5000 زندانی سیاسی در آن تابستان قتل عام شدند و تا امروز رژیم ایران از پذیرش مسئولیت آن سر باز زده است. این رژیم حتی خانواده های آن زندانیان سیاسی را از برپایی مراسم یادمان و بزرگداشت برای آنها منع کرده است.

متنی که به تصویب پارلمان کانادا رسید

پارلمان کانادا لایحه ی زیر را امروز به اتفاق آرا به تصویب رساند.

“این مجلس کشتار جمعی زندانیان سیاسی ایران در تابستان 1367 را جنایت علیه بشریت قلمداد کرده و آن را محکوم می کند؛ و در بزرگداشت یاد آن هایی که در گورستان دسته جمعی خاوران و دیگر گورهای دسته جمعی ایران به خاک سپرده شده اند، روز اول سپتامبر را روز همبستگی با زندانیان سیاسی ایران اعلام می دارد.”



تاریخچه قتل عام

این تابستان بیست و پنجمین سالگرد بزرگترین شقاوت دولتی در تاریخ معاصر ایران است. در تابستان 1367، به فاصله ی کوتاهی پس از جنگ ایران و عراق، دولت ایران هزاران زندانی سیاسی را به خاطر باورهایشان اعدام کرد.

دستور این قتل عام توسط رهبر مذهبی ایران، آیت الله خمینی صادر شد. هر شاخه ای از دولت وقت ایران در اجرای دستور قتل عام، نقشی بازی کرد. تا امروز هیچ کس برای انجام آن جنایت علیه بشریت، مسئولیتی به عهده نگرفته است و اجساد قربانیان آن جنایت همچنان در گورهای دسته جمعی گوشه و کنار ایران است. (برای اطلاع بیشتر می توانید به وبسایت کمپین ” قتل عام 88 ” مراجعه کنید.)

کمپین ” قتل عام 88 ” براین باور است که شناسایی بین المللی آن کشتار دسته جمعی به عنوان جنایت علیه بشریت، اولین گام برای به دست آوردن عدالت در رابطه با قربانیان کشتار جمعی تابستان 1367 و خانواده هایشان می باشد.

درباره ی کمپین ” قتل عام 88 “

کمپین “قتل عام 88 ” در برگیرنده ی ایرانی- کانادائی های دانشگاهی، حقوقدان، روزنامه نگار، فعالین کارگری و حقوق بشری می باشد . اگر چه بعصی از اعضای کمپین به تشکل های سیاسی تعلق دارند ولی کمپین “قتل عام 88 ” به هیچ تشکل و حزب سیاسی وابستگی ندارد.

یکی از هدف های کمپین “قتل عام 88 ” این است که قانونگذاران کانادایی را ترغیب کند که کانادا – خانه ی یکی از بزرگترین جمعیت ایرانیان پراکنده در جهان - اولین کشوری در جهان باشد که به رسمیت بشناسد آنچه را که بسیاری از تشکل های پیشتاز بین المللی در زمینه ی حقوق بشر مانند: دیده بان حقوق بشر و مرکز اسناد حقوق بشر ایران، پیش از این به رسمیت شناخته اند. و آن این که کشتار جمعی زندانیان سیاسی ایران در تابستان 1367 ، تحت قانون مرسوم بین المللی و اساسنامه دادگاه جنایی بینالمللی رم، جنایت علیه بشریت محسوب می شود.‏
اتاوا- امروز پارلمان کانادا ، لایحه ی کشتار زندانیان سیاسی ایران در تابستان 1367 را مورد بررسی قرار داد و شجاعانه و به اتفاق آرا، تحت قانون بین الملل، آن را به عنوان جنایتی علیه بشریت به رسمیت شناخت. به این ترتیب، در بیست و پنجمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی ایران، کانادا اولین کشور در جهان است که جنایتی را که طی آن نزدیک به 5000 زندانی سیاسی کشته شدند را، جنایت علیه بشریت قلمداد می کند.

لایحه ی یادشده توسط آقای پاول دوئر، منتقد امور خارجه ی حزب دمکرات نو کانادا (ان- دی – پی ) در پارلمان کانادا

عرضه شد و مورد پشتیبانی همه ی احزاب پارلمانی قرار گرفت. گذشته از جنایت علیه بشریت قلمداد کردن کشتار زندانیان سیاسی در تابستان 1367، لایحه ی مذکور با نام گذاری روز اول ماه سپتامبر به عنوان روز همبستگی با زندانیان سیاسی در ایران مبارزات جاری برای تأمین حقوق بشر در کشور را برجسته کرد.

در کانادا کمپین “قتل عام 88 ” که در برگیرنده ی ایرانی- کانادائی های دانشگاهی، حقوقدان، روزنامه نگار، فعالین کارگری و حقوق بشر می باشد برای برگزاری بیست و پنجمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان 1367 تلاش می کند.

کاوه ی شهروز حقوقدان و سخنگوی کمپین ” قتل عام 88 ” گفت : من از طرف کمپین ” قتل عام 88 ” و هزاران خانواده ی داغداری که عزیزانشان را در کشتار تابستان 1367 از دست داده اند، از اعضای پارلمان کانادا به خاطر قدم بزرگ و تاریخی ای که امروز برداشتند تشکر می کنم. “آنها که در کشتار تابستان 1367 دست داشتند امروز همچنان در قدرتند . اما امروز پارلمان کانادا برای جوابگویی و حکم کردن قانون ایستاد.”

در کنفرانس مطبوعاتی ای که پیش از تصویب لایحه برگزارشد، آقای پاول دوئر (نماینده ی پارلمان از حوزه ی اوتاوا سنتر حزب دمکرات نو کانادا) تآکید کرد که این لایحه مهم پشتیبانی هر سه حزب ان دی پی، لیبرال و محافظه کار را دارد. و آقای ایروین کوتلر (نماینده ی پارلمان کانادا از حوزه ی ماونت رویال حزب لیبرال کانادا) اضافه کرد: ضمن ابراز همدردی با خانواده قربانیان بر قبول این لایحه تأکید کرد. و آقای جیمز بزان ( نماینده ی پارلمان از حوزه ی سلکریک- انتر لیک – حزب محافطه کار کانادا) کوشش کنشگران حقوق بشر حقوق بشر که جنایات سران جمهوری اسلامی را مستند می کنند، مورد توجه قرار داد.

برای بسیاری از ایرانی- کانادائی ها، قتل عام تابستان 1367، که طی آن نزدیک به 5000 زندانی سیاسی در کمتر از دو ماه کشته شدند، جنبه ی شخصی و سیاسی دارد.

نینا طوبایی، عضو کمپین “قتل عام 88 ” بیان کرد: ” برادرم سیامک طوبایی در سن 18 سالگی در سال 1367 اعدام شد. دو نفر از دایی هایم پیش از آن در دهه ی 1380 توسط جمهوری اسلامی کشته شدند. مادرم که رنج از دست دادن دو برادر و پسرش را طی این سالها تحمل کرده و نیز بستگانم پس از آن هر گز روی آرامش ندیده اند.

ما احساس می کنیم که به اجرای عدالت نزدیک می شویم؛ ازاین بابت از پیشگامی کانادا در به رسمیت شناختن آن جنایت علیه بشریت تشکر می کنم.”



اطلاعات زمینه

طرح لایحه همزمان شد با کمپین جهانی در بیست و پنجمین سالگرد آن جنایت برای بزرگداشت وبرگزاری یادمان آن انسانهای شریفی که در گورستان دسته جمعی خاوران و یا دیگر گورهای دسته جمعی ایران غنوده اند.

در تابستان 1367 آیت الله خمینی طی فتوایی دستور داد که همه ی زندانیان سیاسی که در موضع مخالفت با جمهوری اسلامی ایران هستند اعدام شوند. نزدیک به 5000 زندانی سیاسی در آن تابستان قتل عام شدند و تا امروز رژیم ایران از پذیرش مسئولیت آن سر باز زده است. این رژیم حتی خانواده های آن زندانیان سیاسی را از برپایی مراسم یادمان و بزرگداشت برای آنها منع کرده است.

متنی که به تصویب پارلمان کانادا رسید

پارلمان کانادا لایحه ی زیر را امروز به اتفاق آرا به تصویب رساند.

“این مجلس کشتار جمعی زندانیان سیاسی ایران در تابستان 1367 را جنایت علیه بشریت قلمداد کرده و آن را محکوم می کند؛ و در بزرگداشت یاد آن هایی که در گورستان دسته جمعی خاوران و دیگر گورهای دسته جمعی ایران به خاک سپرده شده اند، روز اول سپتامبر را روز همبستگی با زندانیان سیاسی ایران اعلام می دارد.”



تاریخچه قتل عام

این تابستان بیست و پنجمین سالگرد بزرگترین شقاوت دولتی در تاریخ معاصر ایران است. در تابستان 1367، به فاصله ی کوتاهی پس از جنگ ایران و عراق، دولت ایران هزاران زندانی سیاسی را به خاطر باورهایشان اعدام کرد.

دستور این قتل عام توسط رهبر مذهبی ایران، آیت الله خمینی صادر شد. هر شاخه ای از دولت وقت ایران در اجرای دستور قتل عام، نقشی بازی کرد. تا امروز هیچ کس برای انجام آن جنایت علیه بشریت، مسئولیتی به عهده نگرفته است و اجساد قربانیان آن جنایت همچنان در گورهای دسته جمعی گوشه و کنار ایران است. (برای اطلاع بیشتر می توانید به وبسایت کمپین ” قتل عام 88 ” مراجعه کنید.)

کمپین ” قتل عام 88 ” براین باور است که شناسایی بین المللی آن کشتار دسته جمعی به عنوان جنایت علیه بشریت، اولین گام برای به دست آوردن عدالت در رابطه با قربانیان کشتار جمعی تابستان 1367 و خانواده هایشان می باشد.

درباره ی کمپین ” قتل عام 88 “

کمپین “قتل عام 88 ” در برگیرنده ی ایرانی- کانادائی های دانشگاهی، حقوقدان، روزنامه نگار، فعالین کارگری و حقوق بشری می باشد . اگر چه بعصی از اعضای کمپین به تشکل های سیاسی تعلق دارند ولی کمپین “قتل عام 88 ” به هیچ تشکل و حزب سیاسی وابستگی ندارد.

یکی از هدف های کمپین “قتل عام 88 ” این است که قانونگذاران کانادایی را ترغیب کند که کانادا – خانه ی یکی از بزرگترین جمعیت ایرانیان پراکنده در جهان - اولین کشوری در جهان باشد که به رسمیت بشناسد آنچه را که بسیاری از تشکل های پیشتاز بین المللی در زمینه ی حقوق بشر مانند: دیده بان حقوق بشر و مرکز اسناد حقوق بشر ایران، پیش از این به رسمیت شناخته اند. و آن این که کشتار جمعی زندانیان سیاسی ایران در تابستان 1367 ، تحت قانون مرسوم بین المللی و اساسنامه دادگاه جنایی بینالمللی رم، جنایت علیه بشریت محسوب می شود.

۱۳۹۲ خرداد ۱۵, چهارشنبه

بیستم ژوئن (سی‌ خرداد) روز حمایت از زندانیان سیاسی است

نگاره: ‏بیستم ژوئن (سی‌ خرداد) روز حمایت از زندانیان سیاسی است حمایت خود را با بر گزاریهای آکسیونهای اعتراضی در شهر و کشور محل اقامت خود اعلام نمائید

تمامی‌ زندانیان سیاسی باید بدون قید و شرط آزاد گردند.

بیستم ژوئن (۳۰ خرداد)روز عهد و پیمان دوباره ما برای آزادی بی‌ قید و شرط زندانیان سیاسی و خاتمه دادن به دستگاه جنون و جنایت جمهوری اسلامی است.

مردم، آزادیخواهان، انسانهای شریف،

جهانیان باید بدانند که این حکومت با جنایت و کشتار پا برجاست!

باید بدانند که جمهوری اسلامی با چوبه دار و کشتار و شکنجه و زندان متولد شده است و با خونریزی ادامه حیات میدهد!

 باید با خبر شوند که این حکومت از وحشت انقلاب و خیزش و قیام مردم حاضر است دست به هر جنایتی بزند تا ساعتی‌ بر عمر کثیف خود بیفزاید! 

این حکومتی درنده است که در پرونده فردی و جمعی‌ حاکمینش  صدها فقره قتل عمد خوابیده است!

جهانیان باید زجرنامه هزاران زندانی سیاسی را در طی‌ عمر پرنکبت جمهوری ننگین اسلامی بشنود و از حقایق هولناک این حکومت آدمکش با خبر شوند.

 این صدای رسای ماست که جهانیان را ، میلیونها انسان شریف و نوعدوست را در کنار ما قرار میدهد تا امر دفاع فوری و اضطراری از هزاران زندانی سیاسی و صدها عزیزی که هر آن چوبه دار زندگیشان را تهدید می‌کند را میسر کند.

یورش و گروگان گیری دائمی از میان مخالفان سیاسی، رفتار وحشیانه با زندانیان سیاسی، اخبار هولناک اعدامهای دست جمعی‌.؛ تهدید ؛ تجاوز،کسب و کار هر روزه این حکومت است.

بیستم ژوئن فقط یک روز نیست! 

یک کمپین وسیع برای سازمان دادن جنبش اعتراضی است که می‌خواهد جهان متمدن را برای پشتیبانی‌ از خواست آزادی بی‌ قید و شرط زندانیان سیاسی در ایران بسیج کند! 

واکنشی بین المللی نسبت به خطرات جدی که جان عزیزان ما را در زندانهای جمهوری اسلامی تهدید می‌کند، ایجاد نماید.

 بیستم ژوئن در عین حال سمبل اتحاد و عهد و پیمان ما برای آزادی بدون قید و شرط زندانیان سیاسی و پایین کشیدن چوبه های دار است!

 مبارزات زندانیان سیاسی در سیاه چالهای مخوف اوین و رجایی شهر و همه زندانهای بیشمار جمهوری  ننگین اسلامی حماسه‌ای عظیم است. 

این مبارزات شور انگیز لایق بزرگترین حمایتها و پشتیبانی بین المللی است. 

هزاران زندانی سیاسی و خانواده‌های مضطرب و نگرانشان چشمشان به اقدامات بین الملی ‌ ما ست.

در بیستم ژوئن امسال یکبار دیگر با متحد شدن خود با هر گونه تفکر فکری ؛ سیاسی؛ حزبی فقط و فقط صدای زندانیان سیاسی ؛ خانواده های آنان به خصوص کودکان  آنان باشیم.

مردم، آزادیخواهان، انسانهای شریف،

با قراردادن این  نوشته و انتشار آن در لیست دوستان خود و سایتهای مختلف  صدای یک زندانی سیاسی باشید.

چه هدیه ای برای یک زندانی بهتر از این است که صدای آنان  و خانواده   آنان باشید.

از تمامی مردم آزادیخواه و مبارز، تمامی احزاب و سازمانهای سیاسی خواستاریم با متحد شدن خود  و شرکت در مراسم بیستم ژوئن روز جهانی برای آزادی زندانیان سیاسی  صدای  یک زندانی سیاسی باشند

آدرس تجمعات  اعتراضی خود را با ذکر نام شهر و کشور خود برای ما ارسال کنید 

کمیته برای آزادی زندانیان سیاسی

https://www.facebook.com/zendani.siasi‏
تمامی‌ زندانیان سیاسی باید بدون قید و شرط آزاد گردند.

بیستم ژوئن (۳۰ خرداد)روز عهد و پیمان دوباره ما برای آزادی بی‌ قید و شرط زندانیان سیاسی و خاتمه دادن به دستگاه جنون و جنایت جمهوری اسلامی است.

مردم، آزادیخواهان، انسانهای شریف،

جهانیان باید بدانند که این حکومت با جنایت و کشتار پا برجاست!

باید بدانند که جمهوری اسلامی با چوبه دار و کشتار و شکنجه و زندان متولد شده است و با خونریزی ادامه حیات میدهد!

باید با خبر شوند که این حکومت از وحشت انقلاب و خیزش و قیام مردم حاضر است دست به هر جنایتی بزند تا ساعتی‌ بر عمر کثیف خود بیفزاید!

این حکومتی درنده است که در پرونده فردی و جمعی‌ حاکمینش صدها فقره قتل عمد خوابیده است!

جهانیان باید زجرنامه هزاران زندانی سیاسی را در طی‌ عمر پرنکبت جمهوری ننگین اسلامی بشنود و از حقایق هولناک این حکومت آدمکش با خبر شوند.

این صدای رسای ماست که جهانیان را ، میلیونها انسان شریف و نوعدوست را در کنار ما قرار میدهد تا امر دفاع فوری و اضطراری از هزاران زندانی سیاسی و صدها عزیزی که هر آن چوبه دار زندگیشان را تهدید می‌کند را میسر کند.

یورش و گروگان گیری دائمی از میان مخالفان سیاسی، رفتار وحشیانه با زندانیان سیاسی، اخبار هولناک اعدامهای دست جمعی‌.؛ تهدید ؛ تجاوز،کسب و کار هر روزه این حکومت است.

بیستم ژوئن فقط یک روز نیست!

یک کمپین وسیع برای سازمان دادن جنبش اعتراضی است که می‌خواهد جهان متمدن را برای پشتیبانی‌ از خواست آزادی بی‌ قید و شرط زندانیان سیاسی در ایران بسیج کند!

واکنشی بین المللی نسبت به خطرات جدی که جان عزیزان ما را در زندانهای جمهوری اسلامی تهدید می‌کند، ایجاد نماید.

بیستم ژوئن در عین حال سمبل اتحاد و عهد و پیمان ما برای آزادی بدون قید و شرط زندانیان سیاسی و پایین کشیدن چوبه های دار است!

مبارزات زندانیان سیاسی در سیاه چالهای مخوف اوین و رجایی شهر و همه زندانهای بیشمار جمهوری ننگین اسلامی حماسه‌ای عظیم است.

این مبارزات شور انگیز لایق بزرگترین حمایتها و پشتیبانی بین المللی است.

هزاران زندانی سیاسی و خانواده‌های مضطرب و نگرانشان چشمشان به اقدامات بین الملی ‌ ما ست.

در بیستم ژوئن امسال یکبار دیگر با متحد شدن خود با هر گونه تفکر فکری ؛ سیاسی؛ حزبی فقط و فقط صدای زندانیان سیاسی ؛ خانواده های آنان به خصوص کودکان آنان باشیم.

مردم، آزادیخواهان، انسانهای شریف،

با قراردادن این نوشته و انتشار آن در لیست دوستان خود و سایتهای مختلف صدای یک زندانی سیاسی باشید.

چه هدیه ای برای یک زندانی بهتر از این است که صدای آنان و خانواده آنان باشید.

از تمامی مردم آزادیخواه و مبارز، تمامی احزاب و سازمانهای سیاسی خواستاریم با متحد شدن خود و شرکت در مراسم بیستم ژوئن روز جهانی برای آزادی زندانیان سیاسی صدای یک زندانی سیاسی باشند




۱۳۹۲ خرداد ۱۳, دوشنبه

آیین گرامیداشت بانو عفت مریدی (مادر معینی)، با حضور ده‌ها تن از فعالان سیاسی و کنشگران مدنی و روزنامه‌نگاران تبعیدی و مهاجر مقیم پاریس، یک‌شنبه شب برگزار شد


paris.jpg  رضا معینی، فرزند بانو عفت مریدی با اشاره به آخرین دیدار خود با مادر در سال 1386، به صبوری و امیدواری و مهربانی وی، در عین تحمل درد و رنج فراوان (ازجمله تحمل سال‌ها فشار و ناراحتی ناشی از زندان طولانی مدت فرزندان و اعدام یکی از ایشان) اشاره کرد. معینی اظهار داشت: او برای ملاقات با فرزندانش رنج فراوان کشید؛ بارها به تنهایی از خرم آباد به تهران آمد، پشت در زندان توهین ها دید، بداخلاقی ها و توهین ها تحمل کرد، و شاهد درد بسیاری از مادران و همسران بود. برای لغو حکم اعدام «هبت» نیز در مقطعی (سال 65) کوشید، اما برایش بسیار سخت و اندوهناک بود که هم‌زمان در آیین گرامیداشت اعدامیان، در کنار مادران داغدیده، حضور یابد. هرچند این حکم دو سال بعد، اجرا شد.
رضا معینی، مسئول میز ایران و افغانستان و تاجیکستان در «سازمان گزارشگران بدون مرز» که خود ازجمله زندانیان سیاسی در ابتدای انقلاب بوده، در بخش دیگری از سخنان کوتاه خود گفت: «مادر صبور بود، اما مادر بود. مادر فقدان فرزندش را نمی خواست، اما راضی هم زمان برای آرمان هایش ارزش و احترام قائل بود. مادر داغدار شدن هیچ مادری را نمی خواست. مادر، مادر بود. آرزو و وصیت او، دفن در خاوران بود.»
وی با اشاره به دغدغه‌های انسانی و ملی مادر معینی، همچنین گفت: مادر می گفت، دو فرزند مرا کشتند اما من هزاران هزار فرزند دیگر نیز دارم. او به فکر تمام فرزندان ایران بود.
محمد اعظمی، از فعالان سیاسی چپ و از بستگان بانو عفت مریدی در بخش دیگری از این مراسم، به تبیین زندگی مادر معینی و رنج هایش پرداخت. او گفت: «بانو عفت مریدی در سال 1308 در خرم آباد لرستان چشم به این جهان گشود. همسرش حجت معینی کارمند اداره غله و فرزند معين السلطنه بود که به دلیل نافرمانی از حکومت مرکزی پهلوی، همراه با 12 تن دیگر از سران عشاير لرستان به دار آویخته شد. بانو عفت مریدی در روزگار خود، پاره ای محدودیت های فرهنگی در باره کار و فعالیت زنان را بر نتابید و آموزگار شد. در آغاز دهه پنجاه زنی پر تلاش بود و در سال‌هایی که نخستین تشکل‌های زنان در خرم آباد شکل گرفت، به آنها پیوست. به مطالعه علاقه داشت و شوق کتاب و کتابخوانی را در خانه و خانواده برانگیخت. او بسیاری از مجلات و روزنامه های آن دوره را تهیه می نمود و کتابخانه ای در منزلش برای مطالعه ایجاد کرده بود.»
وی افزود: «علاقه به مطالعه و شعر در مادر معینی که از خانواده پدری به او رسیده بود، همراه با نگاه منفی خانواده همسرش به رژیم شاه، در فرزندانشان اثر کرده و آنها را علاقمند به مطالعه و با روحیه مخالفت با حکومت شاه پرورش داده بود. در چنین فضائی پسر بزرگش، هبت معینی به فعالیت سیاسی  با گرایش مذهبی روی آورد. او در سال 46 به دلیل پخش نوار سخنرانی خمینی دستگیر شد. پس از چند ماه آزاد گردید. و در سال ۱۳۵۱ دوباره دستگیر و تا آخرسال ۱۳۵6 در زندان ماند. فرزند دیگر او، بهروز معینی نیز در سال ۱۳۵۳ دستگیر و تا مقطع انقلاب در زندان بود.»
اعظمی اضافه کرد: «یکی از فرزندانش، بهروز در 26 سالگی و درست در سالگرد تولدش سر بر خاک نهاد. دردناکتر اینکه چند سال بعد خبر جان باختن پسر بزرگش هبت معینی را هم، در سالروز جشن ازدواجش به خانواده می دهند. گوئی در این خانواده جشن و عزا با هم زاده شده اند. هبت معینی در جریان کشتار شهریور 67 به همراه هزاران سرو دیگر ایستاده به خاک افتاد.»
اعظمی همچنین در بخش دیگری از سخنان خود گفت: «مادر معینی پس از اعدامهای دسته جمعی سال 1367 و پس از شنیدن خبر مرگ همایون کمرش شکست و لبخندش برای همیشه رخت بربست. اما برای دادخواهی و برای اینکه گرد فراموشی بر خاطره ها ننشیند، یکدم آرام نگرفت. مادر معینی از بنیان گذاران مادران خاوران بود. آنها به فرمان سکوت مقامات امنیتی که به تک تک شان صادر شده بود، تن ندادند و خواستار روشن شدن حقیقت شدند. آنها درد و عزای از دست دادن عزیزشان را از حوزه خصوصی فراتر بردند و آن را به یک خواست مهم اجتماعی و سیاسی و به یک اقدام تبدیل کردند. با شهامتی که در آن روزهای سیاه و خفقان بی همتا بود، آنها نوشتند: ما سئوال می کنیم: کدام قانون اجازه داده است که حکم اعدام دسته جمعی صادر کنند؟ ما علیه مسئولین این فاجعه دردناک اعلام جرم می کنیم و خواهان آن هستیم که اینان بازداشت و در یک محکمه علنی محاکمه گردند.»
تقی رحمانی، فعال ملی ـ مذهبی دیگر سخنران این برنامه بود. وی با اشاره به این نکته که «مادر معینی از مرز درد و کینه گذشته بود»، افزود: «او زنی دردکشیده بود؛ فرزندانش همه چیزش بودند، اما انتقام را در خود کشته بود. او در عین تلاش برای حفظ خاطره خاوران، می خواست ببخشد و مهربان بود. او با عشق و محبت همه را می بخشید، هرچند فراموش نمی کرد.»
رحمانی افزود: «مادر معینی همه زندانیان را فرزندان خود می دانست؛ حتی "خط امام"ی های دیروز و "اصلاح طلبان" امروز را. او بزرگ طبع بود و بلند نظر. مادر معینی اهل گذشت بود. با وجود تمام رنجی که کشید، کینه توز نبود. آرمان او ایرانی بود که همه فرزندانش با هر عقیده، در صلح، کنار هم زندگی کنند.»
دکتر کریم لاهیجی، وکیل مدافع حقوق بشر، دیگر سخنران این مراسم، اظهار داشت: «مادر معینی نماد و نمود نهضتی است به نام دادخواهی.» او توضیح داد: «دادخواهی ریشه در کینه و انتقام ندارد، و قصاص نیست. دادخواهی ضدقصاص است؛ در پی کشف حقیقت است.»
دکتر لاهیجی افزود: «جمهوری اسلامی نه تنها این حق (دادخواهی و کشف حقیقت) را از قربانیان رژیم شاه (ازجمله مادر جزنی) سلب کرد، بلکه در مورد قربانیان خودش نیز، مانع دادخواهی و کشف حقیقت شد.»
شهلا شفیق، نویسنده و فعال حقوق بشر نیز در سخنان کوتاهی به آرزوی مادر معینی برای دفن در خاوران اشاره کرد و گفت: «او می خواست با خاک خاوران یکی شود و هستی اش با هستی خاوران پیوند خورد.»
شفیق همچنین ابراز امیدواری کرد که «روزی خاوران نه تنها جایی شود که مجسمه فرزندان شجاع و پاک باخته و آرمان خواه ایران را در خویش ببیند، بلکه شاهد مجسمه مادارن و همسران رنج کشیده باشد و شود.»
مرسده محسنی، کنشگر مدافع حقوق بشر نیز در سخنان کوتاهی به رنج های مادران خاوران اشاره کرد؛ مادرانی که حتی برخی از آن ها برای باور کردن اعدام فرزندان خود، ناچار شدند خاک گورهای دسته جمعی را شبانه کنار زنند.
مرسده محسنی همچنین بر ضرورت برگزاری دادگاهی برای کشف حقیقت و دادخواهی از قربانیان و بازماندگان آنان تاکید کرد.
حمید ایزدپناه، نویسنده، محقق و شاعر لرستانی نیز در این برنامه، اشعاری را در گرامی داشت «مادر» و به یاد «مادر معینی» قرائت کرد.
 

۱۳۹۲ خرداد ۱۱, شنبه

احضار محترم رحمانی، فعال مدنی و خواهر تقی رحمانی به دادگاه انقلاب

محترم رحمانی، فعال مدنی و مدیر کتابفروشی چشمه قزوین دوباره به دادگاه انقلاب احضار شد.

  پرونده این فعال مدنی که آذرماه سال گذشته به همراه همسرش به اداره اطلاعات قزوین احضار و در دادگاه انقلاب قزوین تبرئه شده بود، دوباره در این دادگاه به جریان افتاده است.
آذرماه سال گذشته نیروهای امنیتی در قزوین، محترم رحمانی را به همراه همسرش به اتهام برگزاری جلسات بررسی تاریخ ایران بازداشت کردند. دادگاه انقلاب قزوین در اسفند ماه سال گذشته او را از فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی تبرئه و پرونده را مختومه اعلام کرد.
دادستانی قزوین در هشتم خرداد ماه امسال یک بار دیگر محترم رحمانی، خواهر تقی رحمانی را احضار و او را به فعالیت تبلیغی علیه نظام و عضو گیری برای جریان ملی – مذهبی متهم کرده است.
رحمانی که هم اکنون با قرار وثیقه 200 میلیون ریالی به صورت موقت آزاد است، مدیر کتابفروشی چشمه در قزوین است که سال گذشته دادگاه انقلاب قزوین حکم به پلمپ کتاب فروشی و لغو مجوز آن داد.