فرهنگ
قصاص یعنی خون در ازای خون، چشم در ازای چشم، دست در مقابل دست و ....
قصاص در فرهنگ ما سابقه ای دیرینه دارد. ولی آیا زمان آن نرسیده است
که بخواهیم این فرهنگ و قوانین موضوعه مرتبط با آن را تغییر دهیم و به جای
تداوم خشونت، تلاش کنیم که مشکل را به طور ریشه ای حل کنیم.آیا قصاص
توانسته است جلوی خشونت را بگیرد؟ قصاص جز اینکه خشونت را در جامعه
بازتولید کند، چیز دیگری عایدمان نکرده است. زمانی که یک انسان را می کشند و
به جایش دیه پرداخت می کنند یعنی پذیرش اینکه می توان جان و زندگی انسان
ها را گرفت و به جایش مبلغی و یا عضوی در مقابل آن عضو دریافت کرد و مشکل
را خاتمه داد. در حالی که جان و زندگی هیچ انسانی را نمی توان با گرفتن
زندگی انسانی دیگر یا با مبلغی باز گرداند. بلکه اصلاح یک فرهنگ و قانون
نادرست است که می توان زندگی را به دیگر انسان ها بازگرداند.
اگر
قصاص توانسته بود جلوی خشونت را بگیرد، دیگر شاهد این نبودیم که مجید برای
انتقام، آمنه را از زندگی محروم کند. چیزی که در جامعه به وفور یافت می شود
و انسان های بیشماری به خود اجازه می دهند نه برای عشق و دیگرخواهی بلکه
برای تنفر و خودخواهی، دست به چنین اعمال ننگینی بزنند و به راحتی زندگی یک
انسان دیگر را از او بستانند.
متاسفانه نه تنها قصاص در آیین و سنن و
قوانین ما پذیرفته شده است، بلکه فرهنگ مردسالار نیز مزید بر علت شده و حق
زیادی برای انتخاب زن قایل نیست. در جامعه ای که هر روز شاهد قتل های
ناموسی بسیاری هستیم و در این میان بیشتر زنان هستند که مورد بی مهری جامعه
واقع می شوند. در جامعه ای که هر روز شاهد خودسوزی زنانی هستیم که برای
رهایی از ستم مردان، خود حاضر می شوند به زندگی خود خاتمه دهند. در جامعه
ای که به مردان اجازه داده می شود که زن را به اشکال مختلف تحت فشار و
شکنجه و ظلم قرار دهد و این توجیه را دارد که زن جزو مایملک مرد است و مرد
اختیار دار اوست. در جامعه ای که زن بایستی خود را بپوشاند تا مرد دچار خطا
نشود. در جامعه ای که حتی نزدیک ترین کسان زن، خطاهای مرد را طبیعی و زن
را مسبب اصلی مشکلات جامعه می دانند، چه انتظاری می توان داشت. آری در چنین
جامعه ای به راحتی مردان به خود اجازه می دهند که زن را اسیر کنند، کتک
بزنند، بر سر و صورتش اسید بپاشند و هزاران بی عدالتی دیگری در حق اش روا
دارند و هر روز شاهد چنین حوادث هولناکی هستیم و پایانی ندارد جز اینکه زن
نیز مانند مرد حق برابر برای انتخاب نوع زندگی داشته باشد و نه تنها قانون،
بلکه فرهنگ جامعه نیز این حق را برایش قایل باشد. در چنین جامعه ای نه
تنها مجید، بلکه هیچ فردی به خود اجازه نمی دهد که برای رسیدن به آمال اش
بر دیگری ستم روا دارد و یا با تهدید و ارعاب او را مجبور به پذیرش
ناخواسته هایش کند یا او را از زندگی انسانی محروم کند.
فرهنگ مرد
سالار حاکم بر جامعه ما و قوانین مرتبط، این اجازه را به مرد می دهد که
خودسرانه اقدام کند. مردان بسیاری هستند که برای رسیدن به تمایلات شخصی خود
دست به هر جنایتی می زنند. جنایاتی که قانون پاسخ اش را جنایت دیگری در
نظر گرفته است و آن قصاص است. یعنی در فرهنگ ما بایستی خون با خون شسته شود
تا پاک گردد ولی آیا شستن خون با خون، جلوی جنایت را می گیرد و اگر این
چنین بود، ما دیگر شاهد این چنین جنایاتی نبودیم.
آری آمنه درس انسان
سازی را به ما آموخت. در این وانفسای انسانیت و اخلاق، واقعا حیرت انگیز
است گذشت دختری از انتقام آن کس که زندگی اش را به ترفه زمانی زیر و زبر و
امیدهایش را به یکباره ناامید کرد. ولی حقیقت دارد٬ آمنه ای که ۷ سال برای
رسیدن به حق خود برای مجازات جوان اسیدپاش تلاش کرد، اینک او را بخشیده و
از قصاص می گذرد. ما هیچ گاه از عمق و شدت درد و رنجی که بر او رفته آگاه
نخواهیم شد و نمی توانیم احساسات وی را درک کنیم ولی این را می دانیم٬ باری
که او در این سال ها به دوش کشیده بسیار سنگین بوده است ولی با تمام این
دردها به جای اینکه خشونت را تداوم بخشد، به جای انجام عملی مشابه عمل
مجید، قصاص را محکوم کرد زیرا فهمید که با قصاص نه تنها مشکلات حل نخواهد
شد، بلکه خشونت نیز تداوم خواهد یافت و امید که مجید نیز این را بفهمد.
او
هم اکنون با صداقت تمام می گوید که بسیار خوشحال است. آری او خوشحال است
زیرا توانسته است قصاص را محکوم کند. او به همه نشان داد که می توان بدترین
دردها را داشت ولی به جای درد وارد کردن به دیگری، ریشه درد را پیدا کرد و
انسان های بیشماری را از آن رهانید. ما این کار بزرگ آمنه را می ستایم و
در مقابل او و پدر و مادری که وی را پرورش داده اند٬ سر تعظیم فرود می
آوریم. حال نوبت ماست تا او را از لحاظ معنوی و مادی یاری کنیم زیرا که او
درس بزرگ انسان بودن و انسان سازی را دوباره به ما آموخت. آمنه با این کار
بزرگ نشان داد که می توان از تداوم خشونت جلوگیری کرد و خون را با خون
نشست، بلکه کاری دیگر کرد و خون و خون ریزی را پایان بخشد.
می دانیم
که قلب جوان و مهربان آمنه در تمام این سالها متحمل چه درد و رنجی بوده ولی
از اینکه به عنوان یک زن نه بزرگی به کسانی گفت که حس انتقام رابرمی
افروزند، به او درود می فرستیم. او حق انتخاب داشت و می خواست عشق بورزد،
می خواست آنطور که شایسته و بایسته اش است با آرامش زندگی کند. نه تنها
مجید بلکه تمامی ما انسان ها بایستی دچار عذاب وجدان باشیم که چرا باید
اجازه دهیم که این چنین اتفاق هایی هر روز و هر روز تکرار شود.
ما
مادران پارک لاله، ضمن همدردی با آمنه و مادر و پدرش، از تمامی انسان های
آزاده می خواهیم که آمنه و آمنه ها را تنها نگذارند. ما همچنان که با اعدام
مخالفیم، با قصاص نیز مخالفیم. زیرا اعتقاد داریم که قصاص نه تنها مشکلی
را حل نمی کند بلکه ریشه درد را پنهان می کند و در نتیجه خشونت را بازتولید
می کند. ولی معتقدیم نبایستی چنین افرادی را در جامعه رها کرد و به حال
خود گذاشت ....
مادران پارک لاله
۱۰ مرداد ۱٣۹۰
در کنار خانواده های داغدیده هستیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر