صفحات

۱۳۹۰ بهمن ۳۰, یکشنبه

به یاد تو ای همرزمم…

به یاد تو ای همرزمم…
با فریاد حضورمان… سکوت را میشکنیم…
به یاد تو همرزم جان باخته ام… سبز میکنیم… ، آزادی را

هموطن! زندگی رنجبار نسل ما به امید سفت گره خورده است.
... بایست که آنها از رمق افتاده اند و تا سقوط قلعه مردمان از جنس خس و خاشاک لختی بیش نمانده.
نه مشروعیتی برای رژیم ظلم وجور حاکم بر کشور قائلیم و نه امیدی به اصلاح روند های موجود!
دوباره و یکدل و یک صدا فریاد بزنیم
نمیترسیدیم، نمیترسیم، نخواهیم ترسید؛ چون ما همه باهم هستیم!
ما آخر با امید ناب آزادی، تمام بغض ها را، کینه ها را، اندوه ها را، با گلوی یک جهان فریاد آزادی، شکستی سخت خواهیم داد.
تا به کی اندیشه ها در کنج زندان وطن… نوبت ایران رسید یاران بپا خیزید بپا…
هموطن، عهد و پیمان میرحسین یادتان هست؟
«با این حال راهی را که شما ملّت بزرگ ایران برگزیده اید مسدود شدنی نیست و شما خلّاقانه نقش آفرینی خود را در این مسیر متجلّی خواهید ساخت و ما نیز در همه حال تا رسیدن صبح روشن فردا در کنارتان و همراه شما خواهیم بود.»!
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر