صفحات

۱۳۹۰ اسفند ۱۰, چهارشنبه

حکم ۷۴ ضربه شلاق شهرام کریمی، فعال سیاسی اجرا شد

روز دوشنبه، هشتم اسفندماه، حکم ۷۴ ضربه شلاق شهرام کریمی، فعال سیاسی در زندان اوین به اجرا درآمد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حکم شلاق شهرام کریمی که از سوی شعبه‌ی ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی پیرعباس به اتهام "اخلال در نظم عمومی" صادر شده بود، روز گذشته در محل زندان اوین به اجرا درآمد.
شهرام کریمی در تجمعات اعتراضی ۲۵ بهمن ماه سال ۸۹ به همراه ناصر کریمی، برادر و هم‌چنین خواهرشان بازداشت شد که همگی پس از گذراندن ۳ ماه حبس در قرنطینه‌ی اندرزگاه هفت و بند ۳۵۰ زندان اوین به قید وثیقه‌ی یک میلیارد ریالی موقتاً آزاد شده بودند.
حکم شلاق شهرام کریمی در حالی به اجرا درآمده است که برادر مورد اشاره‌ی وی، ناصر کریمی نیز روی گذشته برای اجرای حکم حبس خود را به زندان معرفی کرد.
ناصر کریمی به اتهام "تبلیغ علیه نظام" و "اخلال در نظم عمومی" به چهار ماه حبس تعزیری و ۵ سال تعلیقی محکوم است.
این دو تن طبق احضاریه‌ای که ۲۵ بهمن ۹۰ دریافت کرده بودند، موظف شده بودند که جهت اجرای حکم، خود را به زندان اوین معرفی کنند

یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون یورو از درآمد نفت به حساب مجتبی خامنه ای واریز شده است


مجتبی خامنه ای در مراسم نماز جمعه
سحام نیوز: یک میلیارد و ششصد میلیون یورو از درآمدهای حاصل از فروش نفت ایران، به حساب مجتبی خامنه ای فرزند آیت الله علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی واریز شده است.
به گزارش سایت جرس از تهران اواخر بهمن ماه محمود احمدی نژاد رئیس کل بانک مرکزی محمود بهمنی را احضار کرده و از او به تفصیل در مورد هزینه کردن ارزهای نفتی خارج از ردیف بودجه سؤال کرده است. این جلسه بعد از پرسشهای برخی نمایندگان مجلس از رئیس جمهور درباره هزینه کردن ارزهای نفتی صورت گرفته است. پرسش احمدی نژاد از بهمنی درباره بخش قابل توجهی از دلارهای نفتی بوده که از رئیس جمهور هم مخفی بوده است. رئیس کل بانک مرکزی شفاها به رئیس جمهور پاسخ می دهد که اقلام مورد بحث از ارز حاصل از فروش نفت به حسابهایی که بیت مقام رهبری دستور داده بودند واریز شده است و با احتساب اقلام مورد بحث کسری در کار نیست و حساب تراز است.
احمدی نژاد از بهمنی می خواهد که کلیه موارد یادشده را با قید مبلغ و تاریخ و شماره حساب و نام دارنده حساب بنویسد و امضا کند. بهمنی به دستور احمدی نژاد کلیه مبالغی از ارزهای حاصله از فروش نفت را که به دستور بیت رهبری واریز شده است را با مشخصاتی که احمدی نژاد از او خواسته است می نویسد. در میان این اقلام رقم یک میلیارد و ششصد میلیون یورو (۱۶۰۰۰۰۰۰۰۰ یورو – هشت صفر بعد از شانزده) به حساب سید مجتبی خامنه ای فرزند مقام رهبری واریز شده است. احمدی نژاد بعد از اینکه تمام صفحات اظهارنامه مالی رئیس کل بانک مرکزی را به امضای بهمنی می رساند، او را مرخص می کند.
لازم به ذکر است چندی پیش احمدی نژاد در دیدار با ابراهیم رئیسی معاون اول قوه قضائیه، مصطفی پورمحمدی رئیس سازمان بازرسی کل کشور و حیدر مصلحی وزیر اطلاعات به واریز شدن مبلغ یادشده به حساب سید مجتبی خامنه ای اشاره کرده بود. منابع خبری جرس خاطر نشان می کنند که همچنانکه احمدی نژاد به جمع آوری اسناد فساد مالی بیت رهبری بویژه مجتبی خامنه ای مشغول است، دفتر رهبری نیز اسناد فراوانی از فساد مالی دفتر رئیس جمهوری بویژه اسفندیار رحیم مشائی جمع آوری کرده است.

۱۳۹۰ اسفند ۹, سه‌شنبه

8 مارچ درگذر مبارزه آزاده زنان ایران



تاریخچه

امروزه یکی از روزهایی که ملل نواندیش جهان، جشن شادی می گیرند آنرا گرامی میدارند ، روز هشتم مارچ مقارن با هفدهم اسفند است

همچنین برای بهبود شرایط کارو درچنین روزی یعنی روز 8 مارچ سال 1875 در اعتراض به پایین بودن سطح دستمزد شان کارگران زن درکارخانجات نساجی در شهر نیویورک ، دست به تظاهرات زدند. این حرکت به درگیری خشونت آمیز با پلیس آمریکا انجامید و پلیس بطور وحشیانه به تظاهرکنندگان حمله کرد و آنرا سرکوب نمود.

عده ای از زنان تظاهر کننده زخمی و دستگیر شدند. این مسئله باعث شد که زنان کارگر دیگر هم کم کم به حقوق انسانی خود آگاهی پیدا کنند . و سعی کنند که راه آنها را ادامه بدهند .

روز ۸ مارچ ۱۹۰۷ مجددا زنان نساج آمریکا با خواست ۱۰ ساعت کار روزانه دست به تظاهرات می زنند که این بار هم تظاهرات آنها با سرکوب پلیس روبرو می گردد و به دستگیری بسیاری از زنان منجر می شود. در این تظاهرات عده ی زیادی از مردان کارگر و زنان طبقات دیگر جامعه نیز شرکت می کنند. در سال ۱۹۰۸ حزب سوسیالیست آمریکا به تشکیل کمیته ملی زنان برای کمپین حق رأی زنان در انتخابات اقدام می کند و در مارچ همان سال کارگران زن بافنده سوزنی با خواست ممنوع کردن کار برای کودکان و کسب حق رأی زنان درنیویورک تظاهرات می کنند. رویدادهای ۸ مارچ همان سال سبب گردید که در سال بعد یعنی سال ۱۹۰۹ این روز بعنوان نخستین روز ملی زنان در آمریکا تثبیت شود..

در سال ۱۹۱۰ درجریان کنگره ی بین المللی سوسیالیستها که در کپنهاگ دانمارک برگزار شد ، کلارا زتکین از حزب سوسیال دموکرات آلمان       ۸مارچ را بعنوان روز جهانی مبارزه زنان پیشنهاد می کند. کنگره این پیشنهاد را تصویب میکند. پس از آن یک میلیون زن سوسیالیست و کارگر و دیگر اقشار اجتماعی همراه مردان خواهان حقوق سیاسی ـ اجتماعی برابر برای همه زنان و مردان شدند . آنها در ۸ مارچ سال ۱۹۱۱ در کشورهای آلمان، دانمارک، سویس و استرالیا تظاهراتی بر پا می کنند . و با جشن و سخنرانی ، خواهان حق رأی، حق کار و آموزش حرفه ای برای زنان شدند. در همین سال در روسیه و چین هم تظاهراتی به مناسبت ۸ مارچ بر گزار شد در مدتی کمتر از یک هفته از ۸ مارچ در آتش سوزی " تریانکل" در شهر نیویورک به خاطر نبود دستگاههای امنیتی و بدی شرایط کار، ۱۴۹ زن کارگر جان باختند. همین موضوع باعث شد که تظاهرات ۸ مارچ سال بعد به طور وسیعی در سراسر دنیای متمدن برگزار شود و بدی شرایط کار، مورد اعتراض قرار گیرد و محکوم گردد.

با شروع جنگ جهانی اول و اعزام میلیونها مرد به جبهه ها  زنان سوسیالیست تظاهرات ۸ مارچ را بر علیه جنگ و کشتار و خرابی ناشی از آن برگزار می کردند.

در ۸ مارچ ۱۹۱۷ در روسیه زنان علیه افزایش قیمت ها، تعطیلی کارخانجات و اخراج کارگران دست به تظاهرات زدند. این تظاهرات در رویداد انقلاب فوریه همان سال در روسیه تأثیر زیادی داشت.

در سالهای پس از جنگ جهانی دوم تا اوایل دهه ۶۰ روز جهانی زن جلوه چندانی نداشت . چون زنان توانسته بودند به مقدار زیادی از خواستهای خود دست یابند. با رشد جنبش زنان در دهه ۶۰ این روز هم بار دیگر اهمیت یافت. سال ۱۹۷۵ از طرف سازمان ملل متحد، سال بین المللی زنان اعلام شد و دو سال بعدتر یعنی سال ۱۹۷۷ یونسکو ۸ مارچ را به عنوان روز جهانی زن، به رسمیت شناخت. از آن روز به بعد، در چنین روزی مردان به زنان گل یا هدیه تقدیم می کنند و بدینوسیله از مبارزات انسانی زنان قدردانی می کنند.


جنبش 8 مارچ درزنان ایرانی

روز جهانی زن، فرخنده جشنی است دیرین . لیکن، افسوس و حسرت که درتمامی 365 روز یکسال فقط وفقط یک روز بصورت سـمبولیک در کشـور ما آنهم تنها با شـعار و گفتار بدون عمل بنام "روز زن" اختصاص می یابد و 364 روز باقی تدوام مظلومیت، عذاب و درد به موجودی بی همتایی بنام زن تحمیل می گردد که او را به گناه زن بودن اسـیر حصارها و طعنه خور ناقص العقل سـاخته اند.  بدینگونه نصفی از پیکر جامعه در قلمرو ذهنیت بیمار، عذابی نا خواسـته را تجربه میکنند و مجال مشـارکت و فعالیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را نمی یابد.

با استقرار دولت دین محور در ايران در سال 1357، سازمان دادن ستم بر زن تبديل به يکی از صريح ترين امور دولتی شد. برقراری شکل جديدی از ستم بر زنان ايران تبديل به شاخصترين معرف رژيم جديد شد. اين روابط ستمگرانهی جديد بر دو پايه توجيه شد: پايهای الهياتی يعنی جايگاه زن و اخلاقی که از سوی «خدا» ديکته شده است؛ و بر پايهای سياسی به اين صورت که رفتار و پوشش بيرونی زن محکی است



در اسفند 1357 خمينی فرمان حجاب اجباری را صادر کرد. جواب وی شورش پنج روزه توسط زنان در تهران و ديگر شهرهای مهم کشور بود. خمينی مجبور شد فرمان خود را پس بگيرد تا اينکه در فرصتی مناسب با کينهجوئی شديد به زنان حمله کند.

درکشتار دسته جمعی زندانیان سیاسی در تابستان 67 مبارزات زنان و مادران قربانیان و تجمعات آنها در خیابانهای مشرف به گورستان خاوران پرده از یکی از مخوفترین جنایات قرن برداشت بطوریکه رژیم در عقب نشینی آشکار و درپی فشارهای بین المللی حاضر به دادن مجوز برای مراسم سالگرد قربانیان درگورهای دسته جمعی تحت تدابیر شدید امنیتی شد.

سالها بعد، برخی از زنان منتسب به جناح «اصلاح طلب» جمهوری اسلامی و نيروهای ملی مذهبی همراه با عده ای از روشنفکران و متخصصين و هنرمندان سکولار که درگير فعاليت های غیردولتی بودند و برخی از دانشگاهيان مقيم خارج جريانی به نام «کمپين يک ميليون امضاء» را بهوجود آوردند. سکولارهای اين جريان استدلال کردند که کارِ از درونِ نظام تنها راه ممکن برای رشد جنبش زنان است. اين پروژه در واقع ميثاقی تلويحی ميان جمهوری اسلامی و اپوزيسيون وفادارش بود. جمهوری اسلامی (حداقل جناحی از آن) به اين تلاش به عنوان راهی برای مهار جنبش مقاومت زنان عليه حکومت دینی می نگريست.

در تابستان سال 1388 و در ماه های پس از آن، مبارزات دلیرانه زنان ايران در خيابانهای تهران و ديگر شهرها، عليه اوباش حکومت اسلامی بسياری از مردم اقصا نقاط جهان را به وجد آورد و الهام بخشيد. اين رخداد بسياری از پیش فرضهای نادرست را  از جمله قالبهای هويتی دلخواه برای زن مسلمان ايرانی را که در دو دههی گذشته در محافل ایرانی نابودساخت.

نتیجه

درحالی به 8 مارچ 2012 نزدیک میشویم که زندانهای دژخیمان رژیم مملو از زنان مبارز و آزاده کشورمان است .شیرزنانی همچون مهسا امرآبادی شبنم مددزاده مهدیه گلرو بهاره هدایت نسرین ستوده .یادمان نرود که درآخرین ملاقات به فرزند خردسال نسرین ستوده به جرم بدحجابی اجازه ملاقات با مادرش را ندادند.

جمهوری اسلامی طی این چند سال سعی کرده با ارعاب ، شکنجه ،سنگسار و اعدام بوسیله کمیته های انقلاب ،خواهران زینب جلوی این جنبشها رو سد کند اما زنان مبارز و آزادیخواه ایران مصمم وجدی مقابل این سرکوب ایستادند و خشم و نفرتشان بر علیه این رژیم روز بروز بیشتر شده است. ما انسانهای مبارز و آزادیخواه با اعتراضات و مبارزات و تلاشمان به جمهوری اسلامی بارها نشان داده ایم که به انها اجازه سرکوبگری نمی دهیم نشان داده ایم که نمی ترسیم و فعالیتهای اعتراضیمان را گسترده تر خواهیم کرد.
بیاید در ۸ مارس امسال دست در دست هم دهیم و با تمام قدرت جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی را به صحنه بکشیم و حول "زنده باد آزادی وبرابری "و نه به حجاب اجباری و نه به اپارتاید جنسی متحد بشیم جمع شدن ما حول این شعارها احترام به حقوق زن و"نه"بزرگی خواهد بود به رژیم جرم وجنایت اسلامی.

تهیه ونگارش :حدیث بیرانوند

تایید حکم ۳ سال زندان سعید جلالی‌فر در دادگاه تجدید نظر

حکم ۳ سال حبس تعزیری سعید جلالی‌فر، فعال حقوق کودک و عضو سابق کمیته گزارشگران حقوق بشر که پیش‌تر از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه، صادر شده بود، در دادگاه تجدیدنظر عینا مورد تایید قرار گرفت.

سعید جلالی‌فر، از اعضای "جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان"، در آذرماه سال ۸۸ بازداشت و بیش از سه ماه در بند ۲۰۹ زندان اوین نگه‌داری شد. وی سپس با قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد.

به گزارش کمیته گزارشگر ان حقوق بشر، جلالی‌فر در تاریخ ۸ مردادماه امسال، زمانی که جهت جلوگیری از ضبط وثیقه‌اش به دادگاه انقلاب مراجعه کرده بود، بازداشت و به بند ۳۵۰ زندان اوین انتقال یافت.

وی که هم‌اکنون حدود یکسال از دوران حبس خود را سپری کرده، از حق مرخصی برخوردار محروم بوده است.

سعید جلالی‌فر هم‌چنین از دانشجویان محروم از تحصیل دانشگاه زنجان است که در "شورای دفاع از حق تحصیل" نیز عضویت داشت. وی در روزهای منتهی به انتخابات ۸۸، به همراه سایر دانشجویان ستاره‌دار در اعتراضات نسبت به سخنان محمود احمدی‌نژاد در انکار وجود دانشجویان محروم از تحصیل شرکت کرده بود.

کمیته مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران

به مناسبت دریافت جایزه اسکار برای فیلم « جدائی نادر از سیمین»
کمیته مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران دریافت جایزه اسکار را به اقای اصغر فرهادی کارگردان و نویسنده فیلمنامه «جدائی نادر از سیمین» و هنرمندان همکار او در این فیلم و هم چنین سینماگران توانا و دیگر فرهنگ سازان کشور مان تبریک گفته، دست این هنرمند برجسته و همکاران او را به گرمی می فشارد. ما همراه با همه هموطنان مان در اقصی نقاط جهان دریافت این جایزه را موفقیتی برای همه ایرانیان می دانیم.

ده دليل برای تحريم انتخابات رياست جمهوری اسلامی !


ده دليل برای تحريم انتخابات رياست جمهوری اسلامی !
۱- رژيم جمهوری اسلامی يک رژيم توتاليتار مذهبی است !
۲- رژيم جمهوری اسلامی در ساختار موجودش امکان رفرم را ندارد !
۳- نهادهای اصلی قدرت در اين رژيم مانع از هر گونه تغيير بنيادين می شوند !
۴- مدعيان رفرم صلاحيت، توان و انگيزه اصلاحات را ندارند !
۵- نهادهای مدنی تسهيل کننده رفرم زير سرکوب شديد و سازمان يافته قرار دارند !
۶- فرايند انتخابات در جمهوری اسلامی بيک نمايش "مزرعه حيوانات" شبيه است !
۷- تقلب، جعل آرا و اعلام نتايج مخدوش در اين حکومت امری طبيعی است !
۸- تحريم ابزاری برای نشان دادن مخالفت عمومی است !
۹- تحريم نشانگر رشد سطح توقعات جامعه است !
۱۰- شرکت در هر انتخابات با چنين شرايطی سبب بروز شائبه مشروعيت رژيم می شود !


۱۳۹۰ اسفند ۸, دوشنبه

آزادی ناما جعفری با تودیع وثیقه ۸۰ میلیون تومانی

ناما جعفری، سردبیر نشریه الکترونیکی سه پنج روز جاری با تودیع وثیقه از زندان آزاد شد.
ناما جعفری، سردبیر نشریه الکترونیکی سه پنج، در روز ۲۵ بهمن توسط نیروهای امنیتی دستگیر و به بند ۲ الف زندان اوین منتقل شده بود.
به گزارش «خانه حقوق بشر ایران» جعفری امروز با تودیع وثیقه ۸۰ میلیون تومانی از زندان اوین آزاد شد.
ناما جعفری گردآورنده کتاب “تجمع در سلول انفرادی” است که در آن شعرها و نوشته های بعداز انتخابات سال ۸۸ گردآوری شده است.
وی در طی این مدت در بند ۲ الف زندان اوین و در سلول‌های انفرادی به سر برده بود.

انتقال زندانی سیاسی درسنندج به مکانی نامعلوم

یک زندانی محبوس در زندان مرکزی سنندج توسط مأموران زندان احضار و به مکان نامعلومی منتقل شد.
به گزارش  آژانس خبری موکریان، صبح روز یکشنبه مورخه 30 بهمن ماه، سعید سنگر زندانی سیاسی توسط مأموران زندان مرکزی سنندج فراخوانده و به مکان نامعلومی منتقل گردید.
به گفته هم بندی های این زندانی احتمالاً او را به بازداشتگاه يکی از نهادهای امنيتی انتقال داده اند. يادآور می گردد سعید سنگر که بیش از ده سال است در زندان بسر می برد، به اتهام عضویت در یک گروه مخالف در شعبه اول دادگاه انقلاب سنندج، ابتدا به اعدام محکوم شده بود که پس از چندی با یک درجه تخفیف به حبس ابد کاهش یافت.

چه مبارک سحری بود

بامداد هشتم اسفندماه یکهزار و سیصد و نود خورشیدی تا همیشه در خاطرمان خواهد ماند. روزی که اصغر فرهادی کارگردان فیلم جدایی نادر از سیمین که در دو بخش بهترین فیلم خارجی و بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی نامزد اسکار شده بود، جایزۀ بخش اول را از آنِ خود کرد. شبی که خیلی از ایرانی‌ها تا صبح بیدار بودند و برای ساعاتی شادی این واقعۀ تاریخی را با غم‌های بی‌شمارشان تاخت می‌زدند... به قول یکی از دوستان: بعد برای بچه‌هایمان تعریف می‌کنیم یک شبی که تا صبح بیدار بودیم، پای پست‌های هم لایک می‌زدیم و بدین‌سان شادی جمعی می‌کردیم. اصغر فرهادی بعد از دریافت جایزۀ اسکار پشت تریبون رفت، به زبان فارسی گفت: سلام به مردم خوب سرزمینم و به انگلیسی ادامه داد: ایرانیان بسیارى در سرتاسر جهان در حال تماشاى این لحظه‌اند. و گمان دارم خوشحال‌اند. نه فقط به خاطر یک جایزه‌ى مهم یا یک فیلم یا یک فیلمساز. آن‌ها خوشحال‌اند چون در روزهایى که سخن از جنگ، تهدید، و خشونت میان سیاستمداران در تبادل است نام کشورشان ایران از دریچه‌ى باشکوه فرهنگ به زبان مى‌آید. فرهنگى غنى و کهن که زیر گرد و غبار سیاست پنهان مانده. من با افتخار این جایزه را به مردم سرزمینم تقدیم مى‌کنم. مردمى که به همه‌ى فرهنگ‌ها و تمدن‌ها احترام مى‌گذارند و از دشمنى کردن و کینه ورزیدن بیزارند.

۱۳۹۰ اسفند ۷, یکشنبه

رفتار خشن با مهدی خزعلی در دادگاه انقلاب در آستانه ی پنجاهمین روز اعتصاب غذا.

مهدی خزعلی روز یکشنبه در دادگاه انقلاب، وقتی در اعتراض به برخورد خشن رییس دفتر قاضی از جای خود بلند می شود دچار ضعف شدید ناشی از اعتصاب غذا شده و زمین خورده است.

به گزارش خبرنگار کلمه، مهدی خزعلی که روز یکشنبه هفتم اسفند از زندان اوین به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب منتقل می شود تا حکم صادره علیه خود را بخواند و لایحه خود را برای دادگاه تجدید نظر آماده نماید.

در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب با برخورد تند ستاری، رییس دفتر شعبه ۲۶ مواجه می شود. تندی این برخورد به حدی بود که وکلا و متهمین دیگری که در آنجا حضور داشتند از این رفتار خشن متعجب می شوند.

مهدی خزعلی پس از آنکه حکم خود را که توسط قاضی پیر عباسی ماه گذشته صادر شده بود مطالعه کرد، برای نکته برداری از حکم خود تقاضای کاغذ و قلم میکند که این بار نیز ستاری با رفتار پرخاشگرانه از دادن کاغذ و قلم امتناع می کند.

بر اساس این گزارش، این وبلاگ نویس دربند که ۵۰ روز است در اعتصاب غذا به سر می برد و به شدت ضعیف شده است به رفتار ستاری اعتراض می کند که “اگر قرار است من به حکم خود اعتراض کنم نیاز به کاغذ و قلم دارم و این از حقوق یک متهم است که ستاری بر رفتار خشن خود ادامه میدهد و موجب تشدید وخامت حال عمومی وی می شود.

مهدی خزعلی که توسط ماموران زندان اوین به دادگاه منتقل شده بود در اعتراض به رفتار ستاری برای خروج از جای خود بلند می شود که در این هنگام بر اثر شدت ضعف حال عمومی به زمین می خورد و سرش با کف اتاق برخورد می کند که البته ماموران بلافاصله او را بلند کرده و به زندان اوین منتقل کردند.

پیشتر احمد منتظری طی نامه ای از این زندانی سیاسی درخواست کرده بود که به اعتصاب خود پایان دهد و وی در پاسخ تاکید کرده بود که “شاید شهادت من باعث شود که بساط دادگاههای بی قانون انقلاب برچیده شود.”

رفتار و عملکردِ ستاری مدیر دفتر شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب مهر تاییدی بر سخن هفته قبل مهدی خزعلی بود که دادگاه های انقلاب در مسیر بی قانونی حرکت می کنند.

پرستو دوکوهکی با قید وثیقه ی ۳۰۰ میلیونی از زندان اوین آزاد شد


پرستو دوکوهکی از نخستین وبلاگ‌نویسان ایران است و وبلاگ او با عنوان "زن‌نوشت" تا به امروز خوانندگان بسیاری داشه است. دویچه وله در سال ۲۰۰۵ "زن‌نوشت" را به‌عنوان بهترین وبلاگ در عرصه روزنامه‌نگاری برگزید.

پرستو دوکوهکی، روزنامه‌نگار شناخته‌شده‌ای‌ست. او در سال ۱۳۷۷ خورشیدی در مطبوعات ایران آغاز به کار کرد و در روزنامه‌های گوناگون از جمله همبستگی، یاس نو، وقایع اتفاقیه، اقبال، ایرانشهر (ضمیمه‌ روزانه‌ همشهری)،سرمایه، اعتماد ملی، شرق و نشریات از جمله ماهنامه‌ زنان فعالیت کرده است.

سپاه پاسداران، روز گذشته اتهام خانم دوکوهکی و چندین نفر دیگر را، همکاری با بی‌بی‌سی فارسی اعلام کرده بود. این در حالی است که بی‌بی‌سی فارسی می‌گوید که کسی در ایران با این شبکه همکاری نمی‌کند

پرستو دوکوهکی بیش از یک ماه در بند ۲ الف زندان اوین متعلق به سپاه پاسداران در بازداشت بود که با قید وثیقه ی ۳۰۰ میلیونی دقایقی قبل آزاد شد

رای دادن با نام زندانیان متی کلای بابل بدون اجازه از آنان



مسئولان زندان متی کلا به دستور ناصر بابازاده، رئیس زندان متی کلای بابل از خانواده زندانیان خواسته اند تا در ملاقات این هفته شناسنامه زندانیان و کارت ملی آن ها را همراه داشته باشند.

رئیس زندان گفته است ما می خواهیم از شناسنامه های زندانیان سیاسی برای شرکت در انتخابات مجلس استفاده کنیم.

بر اساس این گزارش، زندانیان سیاسی پیش از این اعلام کرده بودند که در انتخابات شرکت نخواهند کرد و خانواده ها نگران هستند که شناسنامه ها به دست رئیس زندان سپرده شود و او روز جمعه با این شناسنامه ها برای رای گیری از این شناسنامه ها سواستفاده شود.

اداره زندان شهرستان بابل به نفع یکی از کاندیدای مورد حمایت نیروهای امنیتی و امام جمعه بابل کار می کند. رئیس زندان به خانواده های زندانیان گفته در صورت تمرد از درخواست زندان مبنی بر آوردن شناسنامه ها ملاقات هایشان را لغو می کند. این گزارش افزوده است بسیاری خانواده ها تصمیم گرفته اند هفته ی بعد خودشان به ملاقات نروند.

هرانا؛ محکومیت ترانه ترابی به ۵ سال و ۱۰ ماه حبس تعزیری

"ترانه ترابی" شهروند بهایی ساکن سمنان از سوی دادگاه انقلاب به ۵ سال و ۱۰ ماه حبس تعزیری محکوم شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا از سمنان، طبق حکم دادگاه انقلاب شهر سمنان نامبدره به اتهامات تشکیل و راه اندازی گروه غیرقانونی با اهداف تشکیلاتی (منظور تشکیلات مذهبی بهایی است) به نفع اجانب ومعاندین نظام، عضویت در گروه غیرقانونی (منظور جلسات آئین بهایی است) با هدف جذب مسلمانان و ترویج اهداف تشکیلاتی علیه نظام به نفع اجانب، وتبلیغ علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی به نفع اجانب به پنج سال و ۱۰ ماه حبس تعزیری محکوم شد.
یاداوری می‌شود ترانه ترابی در اسفند ماه ۱۳۸۹ به همراه تعدادی دیگر از شهروندان بهایی سمنان بازداشت که پس از یک ماه به قید وثیقه آزاد شد.
دادگاه نامبرده در دی ماه گذشته برگزار شد که متعاقب آن، حکم صادره طی روز گذشته به وی ابلاغ گردید.
بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:
  • اصل ۲۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد.
  • بند ۱ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هیچکس را نمی توان بمناسبت عقایدش مورد مزاحمت اخافه قرار داد.
  • بند ۲ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و اشاعه اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون توجه به سر حدات خواه شفاهاً یا بصورت نوشته یا چاپ یا بصورت هنری یا به هر وسیله دیگر به انتخاب خود می باشد.
  • ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر شخصی حق دارد از آزادی اندیشه، وجدان و دین بهره‌مند شود: این حق مستلزم آزادی تغییر دین یا اعتقاد و همچنین آزادی اظهار دین یا اعتقاد، در قالب آموزش دینی، عبادت‌ها و اجرای آیین‌ها و مراسم دینی به تنهایی یا به صورت جمعی، به طور خصوصی یا عمومی است.
  • ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر فردی حق آزادی عقیده و بیان دارد.
  • بند ۱ ماده ۱۸ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هر کس حق آزادی فکر، وجدان و مذهب دارد. این حق شامل آزادی داشتن یا قبول یک مذهب یا معتقدات به انتخاب خود، همچنین آزادی ابراز مذهب یا معتقدات خود، خواه بطور فردی یا جمعی، خواه به طورعلنی یا در خفا در عبادات و اجرای آداب و اعمال و تعلیمات مذهبی می باشد.

۱۳۹۰ اسفند ۶, شنبه

بی‌خبری از وضعیت ناما جعفری پس از بازداشت در ۲۵ بهمن

ناما جعفری، سردبیر نشریه الکترونیکی سه پنج و گردآورنده کتاب «تجمع در سلول انفرادی» که در آن به گردآوری شعر‌ها و نوشته‌های بعداز کودتای انتخاباتی پرداخته بود، در روز ۲۵ بهمن توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده است.
به گزارش دانشجونیوز، هم اکنون بعد از گذشت ۱۰ روز از دستگیری، هیچ خبری از وی در دست نیست. همچنین ناما جعفری دچار بیماری سرطان است و نیاز شدید به مداوا و پیگیری دوره درمانش دارد.

بازداشت تهمینه منزوی، عکاس اجتماعی

تهمینه منزوی عکاس حوزه مستند اجتماعی هفته گذشته در محل کار خود بازداشت شد و پس از گذشت حدود یک هفته از وضعیت او اطلاعی در دست نیست.
به گزارش کلمه، ماموران امنیتی شنبه ۳۰ بهمن‌ماه با حضور در آتلیه‌ای که خانم منزوی در آن مشغول به کار است او را به همراه کامپیوتر و سایر وسایل شخصی‌ بازداشت کردند.
ماموران امنیتی پس از تفتیش محل محل کار او به منزل این عکاس رفته و آنجا را نیز مور تفتیش و بازرسی قرار داده و سپس تهمینه منزوی را با خود می برند.
این عکاس ۲۲ ساله برنده جایزه عکس شید (که توسط عکس آنلاین برگزار می‌شد) است و همچنین جایزه استعداد جوان سال ۱۳۹۰ در زمینه عکاسی مستند اجتماعی را نیز از آن خود کرده است.
خانواده او پرای پیگیری وضعیت فرزندشان به اوین رفته اما پاسخی نگرفته اند و به آنها گفته شده که فعلا قرار نیست آزاد شود.

سهیل اعرابی- نامه ای به برادرم سهراب

نامه‌ای به برادرم سهراب
باز هم اسفند آمد.
باز هم تولد فردی است که سمبل مقاومت نامیده شد.

درود سهراب جان، برادر نازنینم.
امروز روز توست. چهارم اسفندماه. روزی که تو به دنیا آمدی.
سهراب! این بار برایت نامه‌ای نوشتم تا کمی با تو درد دل کرده باشم.
می‌خواهم از ۳ سال درماندگی و سه سال مبارزه مردمِ آزادی خواهی که برای آزادی خود مبارزه می‌کنند، بگویم.
سهراب! ۳ سال گذشت و همچنان مردم برای به دست آوردن حق خود با دیکتاتور زمانه در حال جنگ و جدل هستند.
اما چیزی که من را آزار می‌دهد، نوع مبارزه است.
برادر عزیزم! به یاد داری آن روزهایی را که من، تو و دیگران به خیابان می‌رفتیم و در فضای حقیقی سعی در آگاه سازی مردم داشتیم؟
اما مدت خیلی زیادیست که خارج از فضای مجازی و در زمینه آگاه سازی مردم فعالیتی دیده نمی‌شود.
زمانی که به یاد تلاش‌های تو می‌افتم، حس شرمندگی به من دست می‌دهد.
به یاد می‌آورم که چگونه تلاش می‌کردی تا با تک تک اقشار جامعه صحبت کنی.
یادت می‌آید با پسری که هوادار احمدی‌نژاد بود، چقدر با متانت صحبت کردی؟ من خوب به یاد دارم آن روز را…
برخورد تو به قدری منطقی و دمکراتیک بود که حتی آن جوان تحت تاثیر صحبت‌های تو قرار گرفت.
بله سهرابم! من خوب به خاطرم مانده که برای نشان دادن راه درست به مردم، چه تلاش‌هایی کردی.
برادرم! اما، ما راه را به اشتباه رفتیم و این موضوع من را آزار می‌دهد. از خود سانسوری گرفته تا برخوردهای احساسی. به قدری مرز کشی بین گروه‌ها و احزاب مختلف زیاد شده که هر کسی هم سعی در نزدیک کردن این گروه‌ها به هم را داشته باشد، با بد‌ترین الفاظ ممکن مورد بی‌احترامی قرار می‌گیرد.
من می‌دانم که این رفتار با روحیه تو سازگار نیست.
و به واقع به دور از آداب دمکراتیک نیز هست.
برادرم! درد من از بین رفتن تو نیست.
درد من، حکومت نیست!
درد من، درد مردمی است که سرکوب و فرهنگ سازی اشتباه چنان در آنان رخنه کرده که به این راحتی نمی‌توان آداب دمکراتیک را به آنان آموخت.
سهرابکم! چیز دیگری که من را آزار می‌دهد، باور به پیروزیست که در اکثر مردم دیده نمی‌شود و اکثرا دل به امیدی بسته‌اند که با کوچک‌ترین نسیم سرکوبانه‌ای از بین می‌رود.
برادرم! من شرمنده‌ام که هنوز روحیه شکست ناپذیری و آداب دمکراتیک در مردم پدیدار نشده.
به قدری این موضوع آزارم می‌دهد، که هر بار که به تصویر تو خیره می‌شوم، تنها حس شرمندگی است که سراا وجودم را فرا می‌گیرد…
برادر عزیزم! مدتی است که فضای ترس و وحشت، به قدری در کشور بالا رفته که هر کسی سعی در شکست این فضا داشته باشد، در نطفه خفه شده و بعضاً هم خود مردم به بالا رفتن این فضا دامن می‌زنند. چگونه؟ با خود سانسوری، حذف بعضی از رفتارهای اعتراضی خود، حذف شخصیتی یکدیگر و… و …
و این هم من را آزار می‌دهد.
مدتی است که دل خوشی برخی از مردم هم شده یک فرشته نجات که همیشه قهرمان آزادی است و قرار است بیاید و ما را نجات دهد…
غافل از اینکه این فرشته نجات فقط قصدش غارت میهن من و توست و از بین بردن هزاران هم میهن بی‌گناه، آن هم تنها و تنها به خاطر حس قدرت طلبی…
برادرم! هرگز این جمله‌ات را فراموش نخواهم کرد: به فکر فرشته نجات نباشید، بلکه خود فرشته نجات خود باشید.
سهراب! گرچه نیستی؛ اما می‌دانم نامت همیشه با ماست و اسمت همیشه جاودانه خواهد ماند.
سهراب جان!
به یاد جمله دیگری که همواره بر زبانت بود، افتادم: من چنان حالی از این دیکتاتوران بگیرم که در تاریخ ماندگار شود.
پس سهراب! با من و دیگران همراه بمان، تا دست در دست هم داده و کشور خویش را کنیم آباد.
در آخر نامه‌ام، از تو می‌خواهم که درود گرم مرا به تک تک جاوید نامانِ راه آزادی برسانی..
خصوصاً ندا، صانع، محمد، بهنود و حامد که این روز‌ها، روزهای آنان است و از آن‌ها نیز بخواه تا همچنان همراه ما باشند…
زادروزت خجسته برادر نازنینم…
اسفند ۱۳۹۰ برادر همیشگی تو، سهیل

محکومیت کوهیار گودرزی به 6 سال حبس تعزیری


کوهیار گودرزی، فعال حقوق بشر و عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر، از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی پیرعباسی به تحمل 6 سال حبس تعزیری محکوم شد.

گودرزی در دادگاه به اتهامات " تبلیغ علیه نظام" و " اجتماع و تبانی علیه نظام" مورد محکومیت قرار گرفته است.

کوهیار گودرزی که در تاریخ 9 مردادماه بازداشت شده بود، بیش از 60 روز در سلول انفرادی نگه‌داری شد و به مدت سه ماه از محل بازداشت او اطلاعی در دست نبود. به گفته خانواده این فعال حقوق بشر، وی همچنان در بند امنیتی 209 به سر می‌برد و مسئولان امنیتی از انتقال او به بند عموم خودداری می‌کنند.

ادامه نگه‌داری کوهیار گودرزی در بند امنیتی 209 در شرایطی صورت می‌گیرد که وی دوران بازجویی خود را پشت سر گذاشته و طبق قانون، می‌بایست به بند عمومی منتقل شود.

گودرزی هم‌اکنون هفتمین ماه بازداشت خود را در بازداشت‌گاه 209 سپری می‌کند.

هم‌چنین پروین مخترع، مادر وی نیز که یک روز پس از بازداشت کوهیار، در کرمان دستگیر شده و از سوی دادگاه به تحمل 23 ماه حبس تعزیری محکوم شده بود، در دادگاه تجدیدنظر به حبس تعلیقی محکوم شد. با این وجود به علت داشتن پرونده دیگری در شعبه 104 دادگاه عمومی کرمان، قاضی از آزادی وی خودداری کرده است.

به گفته وکیل پروین مخترع، دادگاه دیگر او با اتهام " توهین به شهدا و رهبری" قرار است روز 7 اسفندماه برگزار شود و در صورت صدور حکم برائت، وی از زندان آزاد خواهد شد.

پروین مخترع هم‌اکنون در بند عمومی زندان کرمان نگه‌داری می‌شود.

۱۳۹۰ اسفند ۵, جمعه

مادر سهراب اعرابی در سالروز تولد وی : جنبش سبز احساسی نبود بچه های ما آگاهانه رفتند

 پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی جوان ۱۹ ساله ای که در راهپیمایی حوادث پس از انتخابات سال ۸۸ به ضرب گلوله کشته شده بود می گوید: سهراب آگاهانه به خیابان رفت، خواسته های سهراب نه تنها خواسته های مردم ایرانی بلکه خواسته های همه مردم دنیا از جمله مردم سوریه هم است. وی می گوید: خواسته هایی نظیر آزادیِ انتخابات، آزادیِ احزاب، آزادی اقلیت ها، مذاهب، آزادی اندیشه، چرا من نمی توانم بروم صداو سیما حرفم را بزنم؟ چرا نماینده ی من نمی تواند کاندیدا شود. اینها خواسته هایی است که باید به آن توجه بکنند. خانم فهیمی یکی از اعضای تشکل مادران صلح معتقد است که فرزندش را در راهپیمایی ۲۵ خرداد سال ۸۸ از دست داده است و اینک در گفتگویی که با مسیح علی نژاد انجام داده است می گوید: بسیاری از جوانان آگاهانه و با خواسته های مشخص به خیابان رفته اند و اگر الان هم شاهد سکوت آنها هستیم این به معنای رضایت نیست. نمی شود این خواسته های مردم ایران را از روی اغفال یا احساسی دانست، من افتخار می کنم که سهراب عضو کوچکی از جنبش سبز بوده است و مطمئن هستم مردم تمام کسانی که سال های سال در راه کشته و شهید شده اند را فراموش نخواهند کرد. وی همچنین در گفتگو باسرخسبز با برشمردن خاطراتی از فرزند خود می گوید: مطمئن هستم سهراب ها هیچ گاه فراموش نمی شوند اگر دوری و نبودنِ سهراب مرا آزار می دهد در عضو کسانی که فرزندان ما را کشتند هر روز و هر روز دچار عذاب وجدان خواهند شد. کسانی که بچه های ما را کشتند حلقه شان روز به روز تنگ تر خواهد شد.

بازداشت سه فعال سیاسی در استان لرستان

طی روزهای گذشته و در تداوم بازداشت فعالان سیاسی و منتقدان، سه نفر از چهره‌های سرشناس استان لرستان، از سوی ماموران اداره اطلاعات خرم آباد دستگیر شده‌اند.
به گزارش جرس، مهندس «اردشیر بیرانوند» و مهندس «محمد تقی با روزه»، طی روزهای ۲۴ و ۲۵ بهمن ماه و مهندس رضا خواجوی دبیر سابق سیاسی جبهه مشارکت استان لرستان در اول اسفند ماه دستگیر و به بازداشتگاه اداره اطلاعات استان لرستان منتقل شده اند.
گفتنی است، طی هفته گذشته، چندین تن از معترضان در تهران و چندین شهر دیگر، طی روزهای ۲۵ بهمن و بعد از آن بازداشت شدند، که از سرنوشت بسیاری از آنها خبری منتشر نشده است.
گفتنی ست که تعدادی از این بازداشت شدگان در زندان اوین دست به اعتصاب غذا زدند.

۱۳۹۰ اسفند ۴, پنجشنبه

اظهارات همسر نسرین ستوده پیرامون مشکلات فرزندان هنگام ملاقات با مادر

اظهارات همسر نسرین ستوده پیرامون مشکلات فرزندان هنگام ملاقات با مادر
   در حالیکه بعد از مدتها فرزندان نسرین ستوده با خوشحالی به ملاقات مادرشان رفته بودند اما بار دیگر مهراوه با چشمانی پر از اشک مادر خود را ملاقات می کند. مهراوه در حالیکه با فرم مدرسه در دادسرا در انتظار بود با برخورد نامناسب مامور دادسرا در خصوص بد حجابی مواجه می شود.

رضا خندان همسر نسرین ستوده با اشاره به مشکلاتی که در هر ملاقات برای فرزندانش ایجاد می شود به "جرس" می گوید: "هر چه پیشتر می رویم وضع "بدتر" می شود. الان کم کم یک سوم حکم همسرم دارد تمام می شود و چند روز دیگر باید آزادی مشروط بگیرد اما هنوز سر کوچه اول هستیم. واقعا نمی دانیم چکار باید کنیم؟ آیا بعد از هیجده ماه نباید یک ملاقات سالم داشته باشیم؟! گذشته از اینکه این بچه ها را باید برای یک ملاقات به دادسرا که محل مناسبی نیست ببرم و حواسم باید به این باشد که این بچه ها زندانیان با پابند و دستبد نبینند و در روحیه اشان اثرات مخرب نگذارد. حالا باید به دو تا موی دخترم گیر دهند که آن هم با فرم مدرسه و مقنعه به سرش بوده است. تمام مشکل به قول آقای احمدی نژاد سر دو تا مو است. در این دو سال اخیر دخترم تا این حد حالش بد نشده بود و نیم ساعت بیرون ایستاد و گریه کرد. بالاخره یک نوجوان و حساس است من که پدرش هستم هیچوقت به خودم اجازه نمی دهم با او اینطور برخورد کنم، چه برسد در دادسرا که پر از مراجعه کننده است و برایش سخت است. بعد هم که با مادرش ملاقات کرد همسرم چشمهای قرمزش را دیده بود و مهراوه بصورت مختصر می گوید که چه شده که همسرم هم گفته بود هر وقت چنین برخوردی شد و ناراحت شدی می خواهی به ملاقات نیا."

نسرین ستوده عضو کانون مدافعان حقوق بشر، کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان، و انجمن حمایت از کودکان است که به جرم اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام به یازده سال حبس تعزیری، 20 سال ممنوعیت خروج از کشور و 20 سال محرومیت از وکالت محکوم شده است.

رضا خندان می افزاید: "آخر کسی را که بازداشت می کنند باید حداقل برخوردها و رفتارها رعایت شود. این برخوردها با همسر و خانواده اش نشان می دهد که تمامی انتقاداتی که ایشان در زمان آزادی نسبت به برخورد با زندانیان و موکلانش داشت درست و بجا بوده است. کمااینکه تمام آن برخوردها را در مورد همسرم اجرا می کنند و این حقانیت حرفهای همسرم را می رساند."

همسر ستوده به مشکلات اعضای دیگر خانواده پرداخته و اضافه می کند: " وضعیت جسمانی مادر همسرم هم اصلا خوب نیست و حتی دو هفته پیش که ملاقات حضوری داده بودند نتوانسته بود برود. خواهر همسرم هم بخاطر شرایط مادرشان تقاضای مرخصی دادند که منتظر هستیم. البته اگر هم جواب منفی باشد صریح پاسخ نمی دهند و می گویند جواب می دهیم که اگر ماهها هم بگذرد جوابی نمی دهند! خود نسرین هم خیلی ضعیف شده است البته مشکل جسمانی خاصی ندارد اما بالاخره محیط زندان است و شرایط خاص خودش را دارد."

قابل ذکر است که این وکیل شجاع، وکالت بسیاری از فعالان سیاسی از جمله شیرین عبادی، حشمت‌الله طبرزدی، عیسی سحرخیز، محمد صدیق کبودوند، امید معماریان و نیز فعالان جنبش زنان ایران مانند رویا طلوعی، فرناز سیفی، منصوره شجاعی، طلعت تقی‌نیا، پروین اردلان، نوشین احمدی خراسانی، خدیجه مقدم، علی اکبر خسرو شاهی، مریم حسین خواه، جلوه جواهری، ناهید کشاورز، هومن فخار، راحله عسگری زاده، نسیم خسروی، محبوبه حسین زاده، امیر یعقوبعلی، دلارام علی، مارل فرخی، ناهید جعفری و سمیه فرید را بر عهده داشت وی همچنین وکالت برخی کشته شدگان و اعدام شدگان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 از جمله احمد نجاتی کارگر و آرش رحمانی‌پور را بر عهده داشت.

همسر این وکیل دربند با تاکید بر اینکه تنها جرم همسرش دفاع از حقوق موکلینش بوده است خاطر نشان می کند: "یکی و دو ماه قبل از بازداشت به خانم ستوده با عنوان یکی از نهادهای امنیتی با او تماس گرفتند حتی به خود من هم زنگ زدند و تهدید می کردند که اگر از فلان پرونده کناره گیری نکنند، دچار مشکلات خواهند شد و همین اتفاق هم افتاد. اگر می خواهند انکار کنند مسئله ای نیست اما چیزی که هست خود همسرم آن زمان به وزیر اطلاعات هم نامه نوشت و اینها را گفت. اگر از ناحیه آنها نبوده می توانند پیگیری کنند که شخص تماس گیرنده از کجا بوده است؟ در دادگاه هم در پرونده همسرم چیزی وجود نداشت و سر و ته این همه جنجال فقط بر سر مصاحبه خانم ستوده بوده است. ایشان هم که در مصاحبه نه به کسی توهین کرده نه چیزی ورای قانون گفته بود و فقط همین انتقاداتی که ما الان نسبت به بازداشت او داریم خانم ستوده با ادبیات حقوقی نسبت به موکلانش مطرح می کرده است..."

آقای خندان در پایان می گوید: " الان هم که نزدیک سال نو است اصلا عید برایمان مفهومی ندارد مثل پارسال که در ایام تعطیل عید از 26 اسفند تا نوزده فروردین حتی همان ملاقات کابینی هم نداشتیم بنابراین اصلا عیدی نداریم..."

وضعیت روزنامه‌نگاران و شهروند وب‌نگاران دستگیر شده نگران کننده است

وضعیت روزنامه‌نگاران و شهروند وب‌نگاران دستگیر شده نگران کننده است
  سازمان گزارش‌گران بدون مرز در گزارشی جدید، نگرانی عمیق خود را از وضعیت روزنامه‌نگاران و فعالان فضای مجازی در ایران ابراز داشت.

به گزارش تارنمای این سازمان مدافع روزنامه نگاران، در گزارشی که روز سه‌شنبه۲۱ فوریه (دوم اسفند) منتشر کرد، به نام‌هایی چون سعید مدنی‌، محمد سلیمانی‌نیا، احسان هوشمند، سهام‌‌الدین بورقانی، ‌پرستو دوکوهکی و مرضیه رسولی اشاره نمود که در دی ماه امسال توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت شده‌اند.

دراین گزارش به صدور حکم یک سال زندان تعزیری و چهار سال زندان تعلیقی برای مهسا امیرآبادی روزنامه‌نگار و همسر مسعود باستانی اشاره شده و تصریح شده است که با توجه به تایید حکم اعدام سعید ملک‌پور توسط دیوان عالی قوه ‌قضاییه ایران، حکم وی ممکن است در روزها و یا ساعات آینده اجرا شود. بر همین اساس دو وب‌نگار دیگر به نام‌های وحید اصغری و احمد هاشم‌پور به اعدام محکوم و حکم‌شان به تایید دیوان عالی رسیده است.

متن کامل گزارش سازمان گزارش‌گران بدون مرز در مورد ایران به شرح زیر است:

بنا بر اطلاعات گردآوری شده از سوی سازمان، این زندانیان از بدو دستگیری با هدف اعتراف‌گیری در سلول‌های انفرادی بندهای ٢٠٩ و دو الف زندان اوین که در کنترل وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستند، نگاهداری می‌شوند، از ابتدایی‌ترین حقوق خود محروم شده‌اند و شدیدا تحت فشار قرار دارند تا اعتراف کنند با مخالفان و رسانه‌های مستقر در خارج از کشور ارتباط داشته‌اند.

از سوی دیگر، بنا بر گفته‌ی خانواده‌ی سعید ملک‌پور محکومیت به مرگ این زندانی که از سوی دیوان عالی تائید شده بود به اداره‌ی اجرای احکام ارسال شده است. این به معنای اجرای حکم سعید ملک‌پور در روزها و یا ساعات آینده است. محکومیت به اعدام دو وب‌نگار زندانی دیگر وحید اصغری و احمد هاشم‌پور نیز از سوی دیوان عالی تائید شده است.

در تنش میان جمهوری اسلامی ایران و جامعه جهانی، این حرفه‌کاران مستقل رسانه‌ها در تیرراس رژیم قرار گرفته‌اند. خشونت از حد گذشته‌ی مسوولان رژیم علیه روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران زندانی غیر قابل پذیرش است. ناوی پیلای کمیسرعالی حقوق بشر سازمان ملل و احمد شهید گزارش‌گر ویژه سازمان ملل برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران، به فوریت باید برای حفاظت و نجات جان روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران زندانی در ایران اقدام کنند..

در تاریخ اول اسفند ماه اعلام شد، مهسا امرآبادی روزنامه‌نگار و همسر روزنامه‌نگار زندانی مسعود باستانی از سوی شعبه ٢٦ دادگاه انقلاب اسلامی تهران برای "نوشتن گزارش و حمایت از همسر زندانی‌اش" به ٥ سال زندان که چهارسال آن تعلیقی است، محکوم شده است. این روزنامه‌نگار پیش از این در تاریخ ٢٢ مهرماه ١٣٨٩ از سوی شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب اسلامی تهران، به یک‌سال زندان محکوم شده بود.. مسعود باستانی همسر این روزنامه‌نگار، همچنان در زندان رجایی‌شهر بسر می‌برد. وی در تاریخ ١٢ تیرماه ١٣٨٨ بازداشت شد و مرداد ماه همان سال در دادگاه استالینی محاکمه و از سوی شعبه ١٥ دادگاه انقلاب اسلامی به شش سال زندان محکوم شده است.

یادآوری

١٧ دی ماه احسان هوشمند و سعید مدنی از سوی ماموران وزارت اطلاعت در منازل خود بازداشت شدند.

١٨ دی ماه حیدر مصلحی وزیر اطلاعات، در مصاحبه مطبوعاتی با تائید بازداشت‌های اخیر اعلام کرد " افراد دستگیر شده دنبال اجرای طرح‌‌ها و برنامه‌های آمریکا در روند انتخابات مجلس نهم از طریق شبکه‌های مجازی و اجتماعی بودند و از طریق فضای مجازی با خارج از کشور ارتباطاتی داشتند."

٢٠ دی ماه، محمد سلیمانی‌نیا مدیر سایت یو ٢٤ شبکه اجتماعی متخصصان ایرانیان، طراح و میزبان بسیاری از سایت‌های انجمن‌های جامعه مدنی و روشنفکران ایرانی، پس از احضار به دادگاه انقلاب کرج بازداشت شد. سایت یو ٢٤ از یک هفته پیش از دسترس خارج شده‌است.

٢٥ دی ماه، پرستو دوکوهکی وبلاگ‌نویس و مدافع حقوق زنان و مرضیه رسولی، روزنامه نگار و همکار صفحات فرهنگی و ادبی بسیاری از روزنامه‌های تهران، در منازل خود بازداشت شدند.

٢٨ دی ماه سهام‌الدین بورقانی روزنامه‌نگار و همکار سایت دیپلماسی ایران در منزلش بازداشت شد.

۱۳۹۰ اسفند ۳, چهارشنبه

پرونده یک قربانی کهریزک مختومه شد

مادر رامین آقازاده قهرمانی قربانی جنایات کهریزک می گوید که کاری از دستش بر نمی آید و به ناچار رضایت داده است.

رامین آقازاده قهرمانی چهارده روز پس از آزادی از بازداشتگاه کهریزک به دلیل شکنجه های جسمانی در این بازداشتگاه، جان سپرد.

اعظم آقا ولی مادر رامین آقازاده قهرمانی شهید کهریزک با بیان اینکه اتفاقاتی می افتد که ما نمی توانیم کاری انجام دهیم به تارنمای “جرس” می گوید: “پرونده رسیدگی به شکایت شهادت پسرم مختومه اعلام شده است خودمان ناچار به دادن رضایت شدیم. خلاصه خیلی از اتفاقات می افتد که ما نمی توانیم کاری انجام دهیم، خیلی از اتفاقات… من دستم به هیچ جا بند نیست و جز خدا کسی را ندارم اما خدا جای حق نشسته و ناظر است به خود او سپردم و می دانم انشالله روزی تقاص خواهند داد.”

وی ادامه می دهد: ” فقط این را می توانم بگویم که با مرگ رامین تمام خانواده دچار مشکل شد. پدر رامین که بعد از این اتفاقات و مرگ رامین سکته مغزی کرده بود چهار ماه پیش فوت کرد. تا آخرین لحظه هم داغ از دست دادن رامین و آن بلاها روی دلش بود و از رامین می گفت. بعد از شهادت رامین تمام لباس هایش را مشکی کرده بود و رنگ مشکی می زد و می پوشید و دیگر هیچ لباسی غیر از مشکی نداشت. همسرم ترک بود و می دانید ترک ها جانشان به بچه اشان است. بعد از خبر رامین سکته مغزی کرد و به مدت کوتاهی بعد از آن تاب نیاورد و پیش رامین رفت… پدرش برای همین مملکت سالها خدمت کرد و من بچه ها را در زمان غیاب او بزرگ کردم و به ثمر رساندم حالا بعد از این همه زحمت و خدمت این بلا باید سرمان بیاید.”

این مادر خاطر نشان می کند: “این تنها نیست از وقتی رامین رفت دیگر خانواده ای برای ما نماند هر کدام یکجوری وضعیتشان به هم ریخته است. یکی از برادرهایش بعد از شهادت رامین افسردگی گرفته است. خود من الان دوست ندارم هیچکاری انجام دهم یک غمی است که همیشه با خودم دارم و فراموش نمی شود. عذاب اینکه خودم با دست خودم بچه ام را تحویلشان داد من را یک لحظه رها نمی کند… رامین من مهربان بود و هر کاری از دستش بر می آمد برای دیگران انجام می داد و در سخت ترین شرایط به فکر مردم بود. الان خاله رامین پیشم بود و مدام از رامین می گفتیم یعنی یکروز بدون یاد او به شب نمی رسد.

۱۳۹۰ اسفند ۲, سه‌شنبه

به آیت الله خزعلی تسلیت می گویم

 شیرین عبادی حقوق‌دان و برنده جایزه صلح نوبل، در گفتگو با سایت ندای سبز آزادی، با تسلیت به آیت الله خزعلی بابت مرگ کلیه ارزش هایش، ضمن تحسین اراده خلل ناپذیر دکتر مهدی خزعلی در ادامه اعتصاب غذای 46 روزه خود، از او خواست تا به اعتصاب خود پایان دهد.
دکتر مهدی خزعلی، نویسنده و فعال سیاسی حامی جنبش سبز، و زندانی بند 350 زندان اوین  در بامداد روز یک شنبه، در حالی که بر اثر  45 روز  اعتصاب غذا به کما رفته بود، توسط ماموران امنیتی، شبانه از بیمارستان طالقانی ربوده  شد. این در حالی است که منابع خبری  روز گذشته از انتقال او به یک بیمارستان وابسته به وزارت اطلاعات  و تحت تدابیر شدید امنیتی خبر دادند. در آخرین رویداد در این خصوص، اعلام شد که دکتر خزعلی به بند 350 اوین بازگردانده شده است.
متن این گفتگو به شرح زیر است :
خانم عبادی در چند روز گذشته خبر های نگران کننده ای در مورد  آخرین وضعیت آقای  مهدی خزعلی زندانی سیاسی زندان اوین شنیده شده است. ایشان بیش از 46 روز در اعتصاب غذاست. به نظر شما وقوع این حوادث در زندان های ایران و برای زندانیان سیاسی ناشی از چیست؟
این وضعیت را در درجه اول،  ناشی از عدم استقلال قوه قضاییه می بینم، وقتی که دستگاه قضا،  آلت دست مامورین امنیتی می شود و قانون را نادیده می گیرند، ما شاهد رفتاری مشابه با آنچه که بر این طبیب شجاع رفته خواهیم بود.
ضمن تحسین اراده خلل ناپذیر آقای دکتر خزعلی، من هم به عنوان فردی از افراد این جامعه از ایشان خاضعانه درخواست می کنم اعتصاب غذایشان را بشکنند چرا که ایران به وجود ایشان احتیاج دارد . در عین حال بابت مرگ کلیه ارزش های آیت الله خزعلی، پدر آقای دکتر خزعلی، به ایشان تسلیت می گویم. مردی که می بیند در کشور چه می گذرد، کسی که نام «آیت الله» بر خود گذاشته و شاهد این است که جگر گوشه اش چگونه اعلام می کند که " قبل از آنکه به خاطر غم از دست رفتن ارزش هایم دق کنم، بگذارید بر اثر اعتصاب غذا بمیرم". متاسفانه این پدر  (آیت الله خزعلی) به خاطر آنکه دو  روز بیشتر روی صندلی مجلس خبرگان بنشیند، حرفی نمی زند. من برای این پدر متاسفم و از درگاه خداوند برایش طلب بخشش می کنم. متاسفم که چگونه حب دنیا، چشم افراد را کور کرده و تحسین می کنم شهامت خانواده دکتر خزعلی را که در نهایت صبوری، چشم به این شمع گداخته دوخته اند و لحظات عمر او را دعا می کنند. همه ما دست به دعا برداشته ایم و برای سلامت ایشان دعا می کنیم.
خانم عبادی در روزهای گذشته گزارش شده که وضع برخی دیگر از زندانیان سیاسی در زندان های رجایی شهر و اوین نیز رو به وخامت رفته است؛ درحالی که شاهد خودداری مسئولان زندان ها از انتقال زندانیان سیاسی به بیمارستان های تخصصی هستیم. شما این گونه برخورد با متهمان سیاسی را چگونه ارزیابی می کنید؟
باید بگویم کهریزک فقط یک زندان نبود که بسته شد، زندان های دیگر ما هرچند که نام کهریزک ندارند، اما برای برخی از­­ زندانیان سیاسی و عقیدتی شجاع، مشابه کهریزک هستند. این افراد شجاع چون حاضر نیستند تن به خواست غیرقانونی و نامشروع بازجویان امنیتی بدهند و علیه خودشان و اعتقاداتشان سخنی بگویند از کلیه حقوق یک زندانی عادی یا جنایتکاری که به زندان افتاده نیز محروم هستند. مقامات امنیتی و قضایی، زندان ها را برای زندانیان سیاسی و عقیدتی به صورت بازداشتگاه کهریزک در آورده اند. تصور نکنید کهریزک بسته شده است. وقتی که استخوان شانه آقای سحر خیز بر اثر ضرب و شتم مامورین امنیتی می شکند و او را آنقدر به درمانگاه معرفی نمی کنند  تا استخوان کج جوش می خورد؛ یا وقتی که مسئولان امنیتی و قضایی اوین مانع از ادامه درمان آقای امین زاده در خارج از زندان با وجود تایید و تاکید بهداری زندان می شوند؛ یا وقتی که آقای کبودوند در اثر عدم رسیدگی دوبار سکته قلبی و مغزی می کند؛ یا آقای تاج زاده با وجود کسالت شدید جسمی و بیماری سنگین هنوز هم معلوم نیست به چه دلیلی در قرنطینه نگه داشته می شود؛ و شاهد موارد مشابه برای برخی دیگر از زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم، باید بگوییم پس زندانی که آنها به سر می برند، همان کهریزک است. مردم خیال نکنید کهریزک بسته شد، کهریزک های دیگری برای زندانیان سیاسی، برای فرزندان آزاده ایران ایجاد کرده اند.

درخواست جمعی از فعالین از مهدی خزعلی برای پایان اعتصاب غذا

جمعی از فعالین سیاسی، مدنی، دانشگاهی و رسانه ای در نامه ای خطاب به مهدی خزعلی، خواهان پایان اعتصاب غذای وی شدند. در این بیانیه آمده است:"در شرایط حاضر که بیش از هر زمان دیگری به مجاهدینی مانند شما نیاز داریم، از شما تقاضا می‌کنیم، برای ادامه‌ حمایت از جنبش سبزی که به زبان و قلم و فکر توانای شما نیازمند است به اعتصاب غذای قهرمانانه خویش پایان دهید.
به گزارش جرس متن این نامه بشرح زیر است:
به‌نام خدا
برادر آزاده، جناب آقای دکتر مهدی خزعلی
با افتخار، از دور و نزدیک شاهد مجاهدت‌های قلمی و قدمی شما بوده و هستیم. و چنین پایداری و شجاعت در افشای مفاسد و خیانت ها را تحسین و تایید می‌کنیم. کیست که نداند شما با موقعیت خانوادگی خود می‌توانستید به‌راحتی با دستگاه جور حکومتی ایران کنار بیائید یا لااقل حقایق را به کنایه، در لفافه، و یا مانند بسیاری از بهره‌مندان این نظام، در مجامع خصوصی عنوان کنید تا آزاد و متنعّم ایام به‌سر برید. و یا می توانستید لااقل از سیاست کناره گرفته با اشتغال به خدمات تخصصی خویش، گلیم عافیت دنیوی از آب بیرون بکشید. اما ایمان به آئین مظلوم پیامبر رحمت و اهل بیت پاک او، عشق به آرمان‌های انقلاب، و دلبستگی به ملت رنج‌کشیده‌ی ایران امان‌تان نداد و پا در راهی پر مخافت و مباهات نهادید که همه را دوست و دشمن می‌دانند و ایستادگی شما در پیشگاه خداوند و ملت ثبت خواهد بود. طاعات‌تان قبول.
با این‌همه، در شرایط حاضر که بیش از هر زمان دیگری به مجاهدینی مانند شما نیاز داریم، از شما تقاضا می‌کنیم، نه به‌دلایل شخصی و خانوادگی، بلکه برای سلامت ماندن و ادامه‌ی حمایت از جنبش سبزی که به زبان و قلم و فکر توانای شما نیازمند است به اعتصاب غذای قهرمانانه خویش پایان دهید.
امضاء کنندگان: سیدکوهزاد اسماعیلی، محمدجواد اکبرین، عبدالعلی بازرگان، پروین بختیارنژاد، محمد برقعی، محمدعلی توفیقی، مجید تولایی، مصطفی خسروی، علی اصغر رمضانپور، محمد صادقی، احمد صدری، محمود صدری، جلیل ضرابی، رضا علیجانی، حمزه غالبی، حسن فرشتیان، مرتضی کاظمیان، محسن کدیور، حنیف مزروعی، فرید منعمی، علی اکبر موسوی خویینی، یاسر میردامادی، ابراهیم نبوی، شاهین نوربخش، مهدی نوربخش، سیدمجتبی واحدی، صدیقه وسمقی، علی هنری، حسن یوسفی اشکوری

مهسا امرآبادی برای بار دوم به حبس محکوم شد

  امرآبادی توسط دادگاه شعبه ۲۶ انقلاب به ریاست قاضی پیرعباس و به اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی به ۵ سال زندان که ۴ سال آن تعلیق و یک سال آن تعزیری است، محکوم شد. اتهامات امرآبادی عدم اعلام برائت از مهندس موسوی و کروبی؛ حضور در جلسات قرآن خانواده‌های زندانیان سیاسی، مصاحبه و نوشتن گزارش در روزنامه‌ها، دیدار با مراجع تقلید مستقل و دفاع از حقوق همسر زندانی‌اش عنوان شده است.
این روزنامه‌نگار در ۱۰ اسفند سال گذشته برای بار دوم توسط اطلاعات سپاه بازداشت و با قید وثیقه آزاد شد. امرآبادی پیش از این و در خرداد سال ۸۸ هم بازداشت و به یک سال زندان تعزیری محکوم شده بود. مسعود باستانی همسر مهسا امرآبادی از دیگر روزنامه‌نگاران زندانی است که از تیر ماه سال ۸۸ بدون یک روز مرخصی در زندان رجایی‌شهر به سر می‌برد و به ۶ سال زندان و پرداخت جریمه نقدی محکوم شده است.

۱۳۹۰ اسفند ۱, دوشنبه

تجمع اعتراض‌آمیز کارگران کارخانه پارسیلون خرم آباد

بیش از ۱۵۰ کارگر کارخانه پارسیلون خرم آباد، بزرگ‌ترین تولید کننده نخ آسیا در اعتراض به دریافت مطالبات قانونی شان امروز صبح در مقابل درب ورودی کارخانه تجمع کردند.

  رئیس کانون هماهنگی شورای اسلامی کار لرستان با اعلام این که کارخانه پارسیلون به جهت انباشت بدهی‌ها تعطیل شده است، اعلام کرد: این کارخانه دارای ۲۵۰ کارگر رسمی و ۲۶۰ کارگر قرار دادی است که همگی بیکار شده‌اند.

محمد موسیوند با انتقاد از عملکرد اداره کل نساجی‌های کشور به جهت عدم پی‌گیری در خصوص وضعیت بحرانی این واحد تولیدی عنوان کرد:۲۰ میلیارد تومان تسهیلات برای احیاء کارخانه پارسیلون اختصاص یافته است که اداره کل نساجی‌های کشور با عنوان اینکه تولید نخ منسوخ شده است از پرداخت این مبلغ ممانعت می کند.

او در ادامه با این عنوان که کمبود مواد اولیه و نقدینگی مشکل اساسی این واحد تولیدی است، خاطر نشان کرد: این کارخانه اگر بطور کامل احیاء شود گنجایش اشتغال ۲۵۰۰ کارگر را دارا می‌باشد.

این فعال کارگری استان لرستان افزود: بیش از ۱۲ ماه است که کارگران تولید نخ پارسیلون حقوق دریافت نکرده‌اند و همچنین عیدی و سایر مزایای قانونی آنان نیز پرداخت نشده است.

موسیوند با تاکید بر اینکه وضعیت اشتغال استان لرستان مطلوب نیست افزود: از لحاظ بیکاری استان لرستان رتبه آخر اشتغال کشور را کسب کرده است.

او در خاتمه خواستار شد: با ۱۵ میلیارد کمک و سرمایه گذاری در کارخانه پارسیلون که بزرگترین کارخانه تولید کننده نخ آسیاست مشکل کارخانه و کارگران حل خواهد شد.

۱۳۹۰ بهمن ۳۰, یکشنبه

ماموران دادسرای روحانیت منزل آیت الله منتظری را پلمب کردند


حجت الاسلام والمسلمین احمد منتظری دراطلاعیه ای به شرح نحوه حضور ماموران دادسرای ویژه روحانیت در منزل و پلمب اتاقهایی در منزل خود و مرحوم آیت الله منتظری پرداخت.
این اطلاعیه به نقل از تارنمای اطلاع رسانی بیت آیت الله منتظری به شرح زیر است:
باسمه تعالی
درب یک اتاق در منزل شخصی آقای احمد منتظری و همچنین کتابخانه و منزل شخصی آیت الله العظمی منتظری پلمب شد.
در آخرین روز بهمن ۱۳۹۰ ساعت ۱۳:۳۰ فردی خود را مأمور شهرداری معرفی نمود و از پسرم خواست که برای امضای ابلاغیه‌ای درب منزل را باز کند. ایشان خودکار در دست درب را باز نمود. چندین نفر (حدود ۱۰ نفر) با فشار وارد منزل شده و دست پسرم را گرفته که به داخل منزل خبر نبرد. در حکمی که از دادسرای ویژه روحانیت در دست داشتند نوشته بود، کلیه امور مربوط به مرجعیت جمع آوری شود. گفتم من نماینده ۶ نفر از مراجع تقلید هستم و خود را در حد مرجعیت نمی دانم و بنابراین حکم شما موردی ندارد. هنگام شروع بازرسی اینجانب اعتراض کردم و گفتم کار شما غیرقانونی است و علاوه بر این نظام اگر قدرتمند است چطور تاب تحمل این یک اتاق را ندارد؟ این افراد حدود یک ساعت اتاقی را که محل کار من بود و در آن‌جا به مراجعات مردم رسیدگی می‌شد بازرسی کرده و وسایلی از قبیل لپتاپ و مقادیری پول نقد، سی دی خاطرات و مجموعه آثار آیت الله منتظری و… را به همراه خود بردند.
پس از آن در کوچه مجاور درب کتابخانه و منزل شخصی مرحوم آیت الله العظمی منتظری را مسدود و پلمب کردند. عملیات! در ساعت ۱۵:۳۰ پایان یافت. اینجانب چون هجوم وحشیانه آورده بودند از امضای صورتجلسه آنان خودداری نمودم؛ و هنگام ترک منزل گفتم که خداوند همه را هدایت فرماید، و مأمورین آمین گفتند.
قم – احمد منتظری
۳۰/۱۱/۱۳۹۰

اعتصاب غذای ۱۰ تن از بازداشت شدگان ۲۵ بهمن در زندان اوین

غلام حسین قاسمی، حمید عابدینی، علی آزاد، طوفان هاتفی، مسعود کرمی، حامد اصلانی، محسن مرادی، محمد علی عبدلی، غلامحسین آذری نجف ابادی، علی شکرچی ۱۰ تن از کسانی هستند که در روز ۲۵ بهمن بازداشت شده و تاکنون در زندان اوین به سر می‌برند.
به گزارش «خانه حقوق بشر ایران» این ۱۰ نفر که در اندرزگاه هفت زندان اوین در میان زندانیان شرور نگهداری می‌شوند، در اعتراض به وضعیت خود و نگهداری‌شان در میان این زندانیان دست به اعتصاب غذا زده‌اند.
علی شکرچی به خاطر رفتار این زندانیان شرور و عدم اجازه‌ی آن‌ها برای برقراری تماس تلفنی از سه روز قبل دست به اعتصاب غذا زده است. در پی این اعتصاب غذا وی به سلول‌های انفرادی منتقل شده است.
۹ بازداشتی دیگر نیز در پی این وضعیت همزمان با علی شکرچی دست به اعتصاب غذا زده‌اند.
مسعود کرمی شهروند نروژی ـ ایرانی است که بعد از ۲۰ سال برای اعتراض به حصر میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و مهدی کروبی به ایران آمده است.
روز ۲۵ بهمن در پی فراخوان گروه‌های حامی جنبش سبز بسیاری از شهروندان به خیابان‌ها آمدند، اما با حضور گسترده نیروهای نظامی و امنیتی امکان برگزاری تجمع میسر نشد و در این بین بسیاری از شهروندان بازداشت شدند.

مادر جزنی از جمله مادرانی بود که تمام زندگی اش سرشار از مقاومت دربرابر استبداد بود

 
روز شنبه ۲۹ اسفند، قرار بود مراسم یادبود مادر جزنی در ساعت ۴ تا ۶ در‍ سالن رستوران آ - اس - پ تهران برگزار شود. در ساعت سه بعداز ظهر یعنی یک ساعت مانده به برگزاری مراسم، اداره اماکن اجازه برگزاری مراسم را لغو کرد و برنامه یادبود برگزار نشد متنی توسط اینجانب نوشته شده و قرار بود در این مراسم خوانده شود
"من در كجاي جهان ايستاده ام
با باري از فريادهاي خفته و خونين
اي سرزمين من
من در كجاي جهان ايستاده ام"،
"شعر از خسرو گلسرخی"
در هنگام پیری با او آشنا شدم و گاهی با یکی دو تن از مادران به دیدارش می رفتیم. در خانه سالمندان اسکان گزیده بود، در آنجا آرام ولی محکم بود. وابستگی زیادی به وسایل شخصی اش از جمله: یخچال،تلویزیون، میز توالت و غیرو داشت و از این وسایل مانند جان مراقبت می کرد و به کسی اجازه جا به جا کردن نمی داد. شاید هر یک از این وسایل، خاطراتی را برای او زنده می کرد و نمی خواست این خاطرات را از دست بدهد.
مدتی هم قبل از اینکه به خانه سالمندان برود، توسط یکی از دوستان نگه داری می شد و زمانی که دیگر نگه داری از او مشکل شده بود، خانه سالمندان شفا را به دلیل حضور مادر میلانی پیشنهاد دادند و او هم خانه مادر میلانی شد. یکی دو سالی با هم در آنجا زندگی کردند تا اینکه مادر میلانی را برای مراقبت های بیشتر به خانه سالمندان دیگری منتقل کردند ولی او همچنان تمایل داشت در همان محل بماند.
مادر لطفی از جمله کسانی بود که همواره به مادر جزنی همچون دیگر یاران اش کمک می کرد تا سلامتی شان را به دست آورند، حتی در همین اواخر برای معالجه او و بازگرداندنش به زندگی تلاش های بسیاری کرد. پس از فوت اش نیز برای بهتر برگزار شدن مراسم یادبودش مانند یک دختر یا خواهر عاشق دوید و دوید، ولی هیهات که این کوته نظران، توان دیدن بزرگداشت یک مادر درد کشیده را نداشتند و برنامه را به هم زدند.
دوستان و آشنایان همواره به دیدار مادر جزنی می رفتند، برخی دسته جمعی و برخی نیز به تنهایی و او را گرامی می داشتند. او همواره در کشوی میزش شکلات داشت و به میهمانان تعارف می کرد، زیرا پسرش بیژن شکلات خیلی دوست داشت.
مادر جزنی ماه پیش سکته ای خفیف کرد و خون در چشم اش لخته شد، چشم دیگرش نیز قبلا تخلیه شده بود و با سکته اخیر به طور کامل بینایی اش را از دست داد و بالاخره طاقت نیاورد و در جمعه 21 بهمن 1390 زندگی را بدرود گفت و دوشنبه 24 بهمن در قطعه 8 بهشت زهرا به خاک سپرده شد. او دوست داشت در قطعه 33 بهشت زهرا کنار پسرش به خاک سپرده شود، ولی مسئولین بهشت زهرا اعلام کرده بودند برای دو طبقه کردن گورهای قطعه سی و سه باید مبلغ سی میلیون تومان بپردازند و احتمالا این گران کردن بی حد و اندازه عامدانه بوده که این امکان را از خانواده اش بگیرند و آنها هم قطعه 8 که همجوار قطعه 33 است را به عنوان محل دفن اش انتخاب کردند.
مراسم خاک سپاری او با حضور تعدادی از فامیل و دوستان و یاران مادر و بیژن از تهران و شهرستان با آرامش و به سادگی برگزار شد، هر چند انتظار می رفت جمعیت بیشتری حاضر باشند. پس از خاک سپاری و انجام برنامه های عادی، پیامی از مادر لطفی و جمعی از مادران توسط یکی از دوستان خوانده شد. بعد تنی چند از فامیل و یاران مادر چند کلامی از او گفتند و یادش را گرامی داشتند و در پایان نیز سرود "مرغ سحر" با صدای بلند توسط دوستان و آشنایان به صورت دسته جمعی خوانده شد.
مادر جزنی در زمان شاه تحت تاثیر خانواده اش به حزب توده گرایش پیدا کرد. او مسئول بخش زنان حزب در شرق تهران و کارخانه چیت سازی شد و زنان زحمتکش را به فعالیت در راستای زن بودن شان تشویق می کرد.
همسرش در سال های 1325 از ایران گریخت و مادر جزنی با مشکلات زیادی سه فرزندش را بزرگ کرد. دخترش منیژه در مسابقه دو سنگ کوپ کرد و مرد. پسرش بیژن و برادر کوچک اش مشعوف (سعید) را در 30 فروردین سال 1354 به گلوله بستند. این غم بزرگ هر چند کمرش را شکست، ولی نتوانست او را از پا بیاندازد و همچنان مقاوم بود. پس از انقلاب جان تازه ای گرفت و می گویند در مقر سازمان فدایی در خیابان میکده حضوری فعال داشت و برای بچه های فدایی غذا می پخت و همواره در کنارشان بود. برادر دیگرش منوچهر را نیز در کشتارهای سال 1360 از دست داد.
در سال ۱۳۶۰ مادر جزنی دستگير شد و مدت ۱۰ ماه در بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ اوين زندانی بود. در آن موقع قصد داشتند او را مجبور به مصاحبه کنند، ولی مقاومت او باعث شد که دست از سرش بردارند. او همانند پسرش بیژن در مقابل زور می ایستاد و حاضر به همکاری با نیروهای امنیتی نبود و در زندان اوین دچار حمله قلبی شد، به همین خاطر او را آزاد و پشت در زندان رهایش کردند.
او همواره برای دادخواهی تلاش می کرد و دست از مبارزه برنمی داشت.
درود بر مادر جزنی و تمامی مادرانی که هیچ گاه صدای شان خاموش نشد و امید داریم این صداهای پنهان و آشکار و فریادهای در گلو مانده روزی به بار نشیند و روز پاسخگویی فرا رسد.
"تا دوست داری ام
تا دوست دارمت
تا اشک ما به گونه هم می چکد ز مهر
تا هست در زمانه یکی، جان دوستدار
کی مرگ می تواند
نام مرا بروبد از یاد روزگار؟ " "
سیاوش کسرایی"
یادش گرامی و راه دادخواهانه او و تمامی مادران داغدار پر رهرو باد!
منصوره بهکیش 29 بهمن 1390

به یاد تو ای همرزمم…

به یاد تو ای همرزمم…
با فریاد حضورمان… سکوت را میشکنیم…
به یاد تو همرزم جان باخته ام… سبز میکنیم… ، آزادی را

هموطن! زندگی رنجبار نسل ما به امید سفت گره خورده است.
... بایست که آنها از رمق افتاده اند و تا سقوط قلعه مردمان از جنس خس و خاشاک لختی بیش نمانده.
نه مشروعیتی برای رژیم ظلم وجور حاکم بر کشور قائلیم و نه امیدی به اصلاح روند های موجود!
دوباره و یکدل و یک صدا فریاد بزنیم
نمیترسیدیم، نمیترسیم، نخواهیم ترسید؛ چون ما همه باهم هستیم!
ما آخر با امید ناب آزادی، تمام بغض ها را، کینه ها را، اندوه ها را، با گلوی یک جهان فریاد آزادی، شکستی سخت خواهیم داد.
تا به کی اندیشه ها در کنج زندان وطن… نوبت ایران رسید یاران بپا خیزید بپا…
هموطن، عهد و پیمان میرحسین یادتان هست؟
«با این حال راهی را که شما ملّت بزرگ ایران برگزیده اید مسدود شدنی نیست و شما خلّاقانه نقش آفرینی خود را در این مسیر متجلّی خواهید ساخت و ما نیز در همه حال تا رسیدن صبح روشن فردا در کنارتان و همراه شما خواهیم بود.»!
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

نیروهای امنیتی شبانه مهدی خزعلی را از بیمارستان بردند

مهدی خزعلی ساعت دو نیمه شب توسط نیروهای امنیتی از بیمارستان طالقانی برده شد.

به گزارش کلمه از بیمارستان طالقانی، نیرو‌های امنیتی در ساعت ۲ نیمه شب به بیمارستان طالقانی مراجعه کرده و مهدی خزعلی را با خود بردند.

این اقدام نیروهای امنیتی بدون اجازه و موافقت پزشکان بیمارستان صورت گرفته است. پرسنل بیمارستان که از این عمل شوکه شده بودند، در مقابل نیروهای امنیتی قادر به هیچ واکنشی نبودند و نظاره گر بودند.

یکی از منابع بیمارستانی که شاهد این ماجرا بوده است گفت: با توجه به شرایط جسمی این زندانی سیاسی پس از ۴۳ روز اعتصاب غذا، جان دکتر خزعلی در خطر است و او به مراقبت‌های پزشکی نیاز دارد.

ماموران توضیحی برای این انتقال شبانه نداده‌اند.

مهدی خزعلی در حالی که بشدت کاهش وزن داشته و دچار ضعف مفرط شده است، حاضر به شکستن اعتصاب خود نیست. پرسنل بیمارستان از روحیه بالای خزعلی خبر داده بودند.

مهدی خزعلی روز جمعه بدنبال حمله قلبی از زندان اوین به بیمارستان طالقانی منتقل شده بود.

۱۳۹۰ بهمن ۲۹, شنبه

مهدی خزعلی در اعتصاب غذا در زندان دچار حمله قلبی شد'

بر اساس گزارش‌ها، مهدی خزعلی، وبلاگنویس منتقد دولت ایران که به مدت حدود ۴۰ روز در اعتصاب غذا بوده، جمعه شب در زندان دچار حمله قلبی شده است.
گزارش شده است که مسئولان زندان او را شبانه به بیمارستان قلب طالقانی منتقل کرده‌اند و آقای خزعلی روز شنبه، ۲۹ بهمن (۱۸ فوریه) در بخش سی‌سی‌یو در این بیمارستان بستری بوده است.
گفته شده است که مهدی خزعلی با وجود انتقال به بیمارستان، همچنان در اعتصاب غذا به سر می‌برد.
پیش از این، محمد خزعلی، پسر این زندانی سیاسی، با ابراز نگرانی نسبت به وضعیت پدر خود در زندان و بی‌اطلاعی از شرایط او، به سایت کلمه گفته بود که پدرش بر اثر اعتصاب غذا به شدت ضعیف شده است.
گزارش شده است که مهدی خزعلی بلافاصله بعد از آخرین بازداشت خود، در اعتراض به آنچه که روند غیرقانونی بازداشت و نگهداری خود خواند، دست به اعتصاب غذا زد.
مهدی خزعلی که فرزند ابوالقاسم خزعلی، از روحانیون محافظه‌کار مجلس خبرگان ایران است، بعد از آخرین انتخابات ریاست جمهوری در ایران، چندین بار بازداشت شده است.
قوه قضائیه ایران او را به ۱۴ سال حبس، ۱۰ سال تبعید و ۹۰ ضربه شلاق محکوم کرده است.

۱۳۹۰ بهمن ۲۸, جمعه

دادگاه جدید محمد سیف زاده در تاریخ ۲۱ اسفند ماه برگزار می شود

همسر و وکیل محمد سیف زاده، وکیل و از موسسان کانون مدافعان حقوق بشر با اظهار این که دادگاه پرونده سوم همسرش مجددا تجدید شده است به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت:« طبق اخطاریه ای که امروز(26 بهمن) به دستم رسیده است دادگاه مربوط به اتهامات او برای نوشتن نامه به محمد خاتمی، نوشتن چند مقاله و امضا بیانیه های دست جمعی که در داخل زندان اتفاق افتاده است مجددا تجدید شده و قرار است در تاریخ 21 اسفند ماه در شعبه 15 دادگاه انقلاب برگزار شود. اما هنوز نمی دانم که آقای سیف زاده در این دادگاه شرکت می کند و یا مثل دادگاه قبلیش حضور در آن را منع می کند.»