صفحات

۱۳۹۲ فروردین ۱۱, یکشنبه

سعید متین‌پور، نویسنده و روزنامه نگار زنجانی در چهارمین بهار خود در بند ۳۵۰ زندان اوین از حداقل حقوق یک زندانی محروم است.


Photo: ‎سعید متین‌پور، نویسنده و روزنامه نگار زنجانی در چهارمین بهار خود در بند ۳۵۰ زندان اوین از حداقل حقوق یک زندانی محروم است.

 سعید متین‌پور به اتهام ارتباط با بیگانگان و تبلیغ علیه نظام به هشت سال حبس تعزیری محکوم شده است، وی از بیستم تیرماه سال ۸۸ تاکنون در زندان اوین نگهداری می‌شود و از حق مرخصی نیز محروم بوده است.

این زندانی سیاسی در طی ماههای اخیر از درد در ستوان فقرات رنج می‌برد و گرفتار سردردهای شدیدی نیز شده است، درخواست‌های مکرر این زندانی برای اعزام به بیمارستان تاکنون بی‌نتیجه مانده است.

سعید متین‌پور، چهارم خرداد ۱۳۸۶ در زنجان بازداشت و پس از تحمل ۲۷۸ روز بازداشت موقت٬ در هشتم اسفند ۸۷ به قید وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی از زندان اوین آزاد شده بود. این روزنامه‌نگار طی جلسه‌ای غیر علنی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران محاکمه و به اتهام ارتباط با بیگانگان به هفت سال و به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک‌سال حبس و در مجموع به هشت سال حبس تعزیری محکوم شده بود. دادگاه تجدید نظر استان تهران نیز آذر ماه ۸۷ حکم هشت سال زندان این فعال آذربایجانی را تایید کرد.

متین‌پور فارغ التحصیل رشته فلسفه از دانشگاه تهران و عضو هیات تحریریه هفته نامه‌های «یارپاق»، «موج بیداری» و وبلاگ نویس و فعال مدنی است که به خاطر سفر به ترکیه و ارتباط با بیگانگان با این اتهامات روبرو شده است.

خبرگزاری هرانا‎
سعید متین‌پور به اتهام ارتباط با بیگانگان و تبلیغ علیه نظام به هشت سال حبس تعزیری محکوم شده است، وی از بیستم تیرماه سال ۸۸ تاکنون در زندان اوین نگهداری می‌شود و از حق مرخصی نیز محروم بوده است.

این زندانی سیاسی در طی ماههای اخیر از درد در ستوان فقرات رنج می‌برد و گرفتار سردردهای شدیدی نیز شده است، درخواست‌های مکرر این زندانی برای اعزام به بیمارستان تاکنون بی‌نتیجه مانده است.

سعید متین‌پور، چهارم خرداد ۱۳۸۶ در زنجان بازداشت و پس از تحمل ۲۷۸ روز بازداشت موقت٬ در هشتم اسفند ۸۷ به قید وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی از زندان اوین آزاد شده بود. این روزنامه‌نگار طی جلسه‌ای غیر علنی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران محاکمه و به اتهام ارتباط با بیگانگان به هفت سال و به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک‌سال حبس و در مجموع به هشت سال حبس تعزیری محکوم شده بود. دادگاه تجدید نظر استان تهران نیز آذر ماه ۸۷ حکم هشت سال زندان این فعال آذربایجانی را تایید کرد.

متین‌پور فارغ التحصیل رشته فلسفه از دانشگاه تهران و عضو هیات تحریریه هفته نامه‌های «یارپاق»، «موج بیداری» و وبلاگ نویس و فعال مدنی است که به خاطر سفر به ترکیه و ارتباط با بیگانگان با این اتهامات روبرو شده است.

۱۳۹۲ فروردین ۹, جمعه

به یاد مبارز راه آزادی زنده یاد محسن دکمه چی


Photo: ‎به یاد مبارز راه آزادی زنده یاد محسن دکمه چی

محسن عزیز (زاده ۱۳۳۷ / ۱۹۵۸ (میلادی) یکی از بازاریان شناخته شده بازار تهران بود که بدلیل کمک به خانواده زندانیان سیاسی توسط وزارت اطلاعات جمهوری ننگین اسلامی  در شهریور ۱۳۸۸ دستگیر  شد و به بند ۲۰۹ زندان اوین و سپس زندان رجایی‌شهر کرج انتقال یافت.

جلاد معروف قاضی صلواتی وی را به اتهام حمایت مالی از خانواده های زندانیان سیاسی  به تحمل ۱۰ سال حبس در زندان گوهردشت محکوم کرد.

دکمه‌چی به بیماری سرطان پانکراس مبتلا بود. وی پیش از این نیز بدلیل کمک به خانواده زندانیان سیاسی تحت فشار قرار گرفته بود.

 سایتهای خبری مرگ وی در تاریخ ۸ فروردین ۱۳۹۰ اعلام کردند.

  مرگ وی  به خاطر تأخیر عمدی در درمان پزشکی توسط مسئولین زندان رجایی‌شهر و دستگاه قضایی جمهوری ننگین اسلامی و همچنین  عدم اجازه مرخصی استعلاجی، نرساندن دارو و قرار دادن زندانی بیمار تحت فشارهای روحی همچون زدن دست‌بند و پابند بود.

در روزهای آخر وضعیت جسمی بازاری زندانی محسن دگمه چی روز به روز وخیم تر می شد ودرد جانکاه لحظه ای او را امان نمی دادو دچار ضعف شدیدی شده بود. او دیگر قادربه نشستن بر روی تختخوابش نبود و حدود ۴ هفته  قادر به خوردن غذا نبود وی در روزهای آخر  حتی نمی توانست مایعاتی مانند شیر و آب میوه بنوشد و  هنگام نوشیدن آب با درد های شدیدی مواجه می شد.

یاد و خاطرش گرامی باد
کمیته برای آزادی زندانیان سیاسی‎
محسن عزیز (زاده ۱۳۳۷ / ۱۹۵۸ (میلادی) یکی از بازاریان شناخته شده بازار تهران بود که بدلیل کمک به خانواده زندانیان سیاسی توسط وزارت اطلاعات جمهوری ننگین اسلامی در شهریور ۱۳۸۸ دستگیر شد و به بند ۲۰۹ زندان اوین و سپس زندان رجایی‌شهر کرج انتقال یافت.

جلاد معروف قاضی صلواتی وی را به اتهام حمایت مالی از خانواده های زندانیان سیاسی به تحمل ۱۰ سال حبس در زندان گوهردشت محکوم کرد.

دکمه‌چی به بیماری سرطان پانکراس مبتلا بود. وی پیش از این نیز بدلیل کمک به خانواده زندانیان سیاسی تحت فشار قرار گرفته بود.

سایتهای خبری مرگ وی در تاریخ ۸ فروردین ۱۳۹۰ اعلام کردند.

مرگ وی به خاطر تأخیر عمدی در درمان پزشکی توسط مسئولین زندان رجایی‌شهر و دستگاه قضایی جمهوری ننگین اسلامی و همچنین عدم اجازه مرخصی استعلاجی، نرساندن دارو و قرار دادن زندانی بیمار تحت فشارهای روحی همچون زدن دست‌بند و پابند بود.

در روزهای آخر وضعیت جسمی بازاری زندانی محسن دگمه چی روز به روز وخیم تر می شد ودرد جانکاه لحظه ای او را امان نمی دادو دچار ضعف شدیدی شده بود. او دیگر قادربه نشستن بر روی تختخوابش نبود و حدود ۴ هفته قادر به خوردن غذا نبود وی در روزهای آخر حتی نمی توانست مایعاتی مانند شیر و آب میوه بنوشد و هنگام نوشیدن آب با درد های شدیدی مواجه می شد.

یاد و خاطرش گرامی باد

دوستان گرامی متن زیر از طرف برادر خسرو و مسعود کردپور که خود در نروژ زندگی میکند فرستاده شده است .


Photo: ‎دوستان گرامی متن زیر از طرف برادر خسرو و مسعود کردپور که خود در نروژ زندگی میکند فرستاده شده است .

سلام ... همچنان کە خبر دارید برادرم خسرو کردپور را کە در مهاباد زندگی میکرد بازداشت کردند، برادر دیگرم کە در بوکان زندگی میکند برای پیگیری وضعیت خسرو بە ادارە اطلاعات مهاباد میرود.

 بە او میگویند کە میخواهیم چند سوال در بارە برادرت بپرسیم. وقتی داخل ادارە اطلاعات میشود دیگر بر نمیگردد، و خانوادە کە در بیرون منطز بودند او را میبینند کە با یک ماشین بە مکان نامعلومی منتقل میکنند.

 و ادارە اطلاعات هیچ جوابی بە انها نمیدهد. یک ادم ربایی تمام عیار . 

حالا هم کە بیش از ٢٠ روز از بازداشت انها میگزرد هنوز خانوادە نتوانستند خبری از انها بدست اورند. دیروز کە بعد از تعطیلی نوروزی خانوادە بە دادگاە مراجعە میکنند بە انها میگویند کە بە اورمیە منطقل شدەاند.

 و کسی جوابگو نیست. و تا بە حال از سرنوشت انها بی خبریم. می خواستم کە در این مورد اگر بتوانی از طریق سازمانها و گروهای حقوق بشری کە شما میشناسید بە این اقدام اعتراض و بە جمهوری اسالم فشار وارد کنیم تا از سرنوشت انها اطلاع پیدا کنیم.

 با تشکر جعفر‎
سلام ... همچنان کە خبر دارید برادرم خسرو کردپور را کە در مهاباد زندگی میکرد بازداشت کردند، برادر دیگرم کە در بوکان زندگی میکند برای پیگیری وضعیت خسرو بە ادارە اطلاعات مهاباد میرود.

بە او میگویند کە میخواهیم چند سوال در بارە برادرت بپرسیم. وقتی داخل ادارە اطلاعات میشود دیگر بر نمیگردد، و خانوادە کە در بیرون منطز بودند او را میبینند کە با یک ماشین بە مکان نامعلومی منتقل میکنند.

و ادارە اطلاعات هیچ جوابی بە انها نمیدهد. یک ادم ربایی تمام عیار .

حالا هم کە بیش از ٢٠ روز از بازداشت انها میگزرد هنوز خانوادە نتوانستند خبری از انها بدست اورند. دیروز کە بعد از تعطیلی نوروزی خانوادە بە دادگاە مراجعە میکنند بە انها میگویند کە بە اورمیە منطقل شدەاند.

و کسی جوابگو نیست. و تا بە حال از سرنوشت انها بی خبریم. می خواستم کە در این مورد اگر بتوانی از طریق سازمانها و گروهای حقوق بشری کە شما میشناسید بە این اقدام اعتراض و بە جمهوری اسالم فشار وارد کنیم تا از سرنوشت انها اطلاع پیدا کنیم.

با تشکر جعفر

Photo: ‎ششمین نوروز مجید توکلی در زندان‎ششمین نوروز مجید توکلی در زندان

۱۳۹۲ فروردین ۳, شنبه

خاوران: هویت گمشده فرزندان اعدام‌شدگان



Photo: ‎خاوران: هویت گمشده فرزندان اعدام‌شدگان
 عکس از آرشیو

امسال نیز تعداد زیادی از خانواده‌های زندانیان سیاسی اعدام‌شده در سال  ۶۰ تا ۶۷ از ساعت ۹ صبح در خاوران جمع شدند. به گفته حاضران اطراف خاوران مانند هرسال، پر از نیروهای امنیتی و انتظامی بود. اما مراسم با آرامش کامل برگزار شد.

چندروزی بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت توسط ایران، در اواخر تابستان سال ۱۳۶۷ آنگونه که در خاطرات آقای منتظری، قائم مقام وقت رهبری آمده‌است، بنیانگذار جمهوری اسلامی دستور داد تمامی زندانیان سیاسی که هنوز بر عقیده خود پابرجا هستند اعدام شوند.

اعدام‌شدگان آن سال که نامشان و تعداد دقیقشان هنوز کاملا مشخص نشده در گورستان خاوران و در گورهای دسته‌جمعی به خاک سپرده شدند.

از آن سال تا به امروز همه ساله در شهریورماه خانواده‌ها و دوستان و آشنایان اعدام‌شدگان و نیز برخی از فعالان سیاسی و دانشجویی و کارگری در گورستان خاوران جمع شده و یاد و خاطره اعدام‌شدگان را با ایراد سخنرانی و خواندن سرود گرامی می‌دارند.

قریب ۱۹ سال است که اولین جمعه‌های شهریورماه، گورستانی در جنوب شرقی تهران مأمن خانواده‌هایی است که فرزندان و همسرانشان را در اعدامهای دسته‌جمعی سال ۱۳۶۷ از دست داده‌اند. نام این گورستان خاوران است.

امسال نیز مانند سالهای گذشته تعداد زیادی از خانواده‌های زندانیان سیاسی اعدام‌شده در سال ۶۷ از ساعت ۹ صبح در خاوران جمع شدند.
به گفته حاضران در این مراسم، اطراف خاوران مانند هرسال، پر از نیروهای امنیتی، انتظامی و لباس شخصی بود. اما مراسم با آرامش کامل برگزار شد.

چند روزی قبل از برپایی این مراسم نیز افرادی از کلانتری با منزل چند نفر از مادران تماس گرفته و از آنها خواسته بودند که شعارهای ضد حکومتی ندهند و حفظ آرامش مراسم را خودشان بر عهده بگیرند.

همچنین امسال بیانیه‌ای در مورد فعالان کارگری، محمود صالحی و منصور اسانلو که در زندان به سر می‌برند، قرائت شد و حاضران در خاوران خواهان آزادی این دو فعال کارگری و همه زندانیان عقیدتی و سیاسی شدند.

یکی از مادارن حاضر در خاوران نیز ضمن اظهار خشنودی از حضور مردم در آنجا از سالهایی یاد کرده که به جز برخی از مادران و همسران اعدام‌شدگان، هیچکس دیگری به خاوران نمی‌آمده. همسر یکی از اعدام‌شدگان سال ۶۷، در این باره توضیح می‌دهد: «یکی از خانمها اول صحبت کرد راجع به همدردی با خانواده‌ها، اینکه الان کسانی که می‌آیند سر خاک خیلی خوب است. ولی ما سال ۶۷ که می‌آمدیم اینجا خیلی از خانواده‌ها تنها بودند. زنهای جوان با بچه‌های کوچولویشان می‌آمدند سر خاک و واقعا نیاز به همدردی داشتند. و الان هم کسانی که می‌آیند سرخاک، ما خوشحال می‌شویم. چون اینجا متعلق به همه است و اینطور نیست که ما بگوییم اینجا فقط مال ما است».

تا سالهای متمادی بعد از تابستان ۶۷ خانواده‌های اعدام‌شدگان حتی فرزندانشان را نیز با خود به خاوران نمی‌بردند و فرزندان آنها نیز تا زمان بازگشت مادران به خانه دچار اضطراب و ترس بودند. از اواسط دهه هفتاد و با بازتر شدند فضای سیاسی کشور کم‌کم فرزندان اعدام‌شدگان که اکثرا هنوز در سنین کودکی و نوجوانی بودند به خاوران راه یافتند.

سپیده یکی از آنهاست که خاطره خود را از اولین دیدار خاوران اینگونه توصیف می‌کند: «این خاوران جایی‌ست که با تمام تصویرهایی که تو از یکجایی داری که پدرت آنجا خوابیده، پدرت و دوستان و همراهان پدرت آنجا خاک شده‌اند، با تمام این تصویرها متفاوت است. وقتی وارد آنجا می‌شوی آنقدر شوکه می‌شوی، آنقدر.... مثل یک سیلی می‌‌ماند واقعیت که توی گوش‌ات می‌زند که این است، این زمین خالی‌ برهوت همانجایی‌ست که عزیزترین آدمهای زندگی تو زیر آن خوابیده‌اند».

بعد از این سالها بود که رفتن هفتگی به گورستان خاوران برای فرزندان اعدام‌شدگان بخشی از زندگی آنان شد. این کودکان و نوجوانان که همیشه وجود پدر و مرگ او را پنهان کرده‌بودند حالا محلی برای نمایان ساختن بخشی از هویت خود یافته‌بودند.

 سپیده این هویت را اینگونه تعریف می‌کند: «این هویت خیلی هویت گمی است. در شرایط جامعه تو در واقع آن را مخفی کردی، درون خودت نگه‌اش داشته‌ای. همیشه فهمیدی که با بچه‌های دیگر یک فرقی داری، حتا، با بچه‌هایی که توی سنین بچگی پدرشان از دست رفته، ولی تو با آنها فرق داری. آنها توی دوران مدرسه خیلی راحت می‌توانستند بگویند که پدرشان به چه علتی فوت کرده و تو نمی‌توانستی این حرف را بزنی.

 بهرحال آن چیزی که من فکر می‌کنم برای من و برای تمام بچه‌هایی که می‌شناسم اهمیت دارد این بخش قضیه است، اینکه آن خاک هویت ماست و وقتی ما می‌رویم آنجا تنها جایی‌ست که در آن احساس آرامش، راحتی داریم، به این معنی که می‌توانیم خودمان باشیم. چون مدام از سوی جامعه و از سوی... در واقع خیلی چیزها در رابطه با این قضیه انکار شده، ولی آنجا سندیتی دارد که این هویت انکار نمی‌شود».

از نگاه دیگر، خاوران مکانی بود که این فرزندان که شاید تا آن زمان به دلیل پنهان کردن نوع مرگ پدرانشان همیشه فکر می‌کردند که گناهی مرتکب شده‌اند و یا ایرادی متوجه آنان و خانواده‌شان هست، کودکان و نوجوانان دیگری را می‌دیدند که همه با هم همدرد بودند.

 سپیده این درد را به یک بیماری تشبیه می‌کند: «شبیه بیماریی‌ می‌ماند که من مثلا باید انکارش کنم، این که این بیماری توی خانواده‌ی ما وجود نداشته است. ولی آنجا آدمهای آشنایی هستند که همه‌شان یک درد مشترک دارند و این درد را می‌شناسند و فکر می‌کنند یکروزی، خب در واقع آرزوی همه‌شان این است، که این درد، نه اینکه درمان بشود، ولی به نوعی مطرح بشود، به نوعی... اصلا جریان خیلی چیزها تغییر کند. برای همین است که آنجا من خیلی حس آشنایی داریم. فکر می‌کنم تنها جایی که توی این شهر برایم آشنا است و من می‌توانم خودم باشم و دچار ازخودبیگانگی نباشم، خاوران است!»

این گورستان که هیچ شباهتی به گورستان‌های دیگر ندارد، محل آرامش خانواده‌هایی است که قریب دو دهه است بخشی از زندگی‌شان را در آنجا برجای گذاشته‌اند: «بچه‌ی من وقتی می‌رود آنجا و می‌آید و احساس آرامش می‌کند و احساس هویت می‌کند. یعنی می‌گوید من پدری دارم که زیر این خاک خوابیده. این احساس هویت بچه‌ی من است و من دلم می‌خواهد که این هویت‌اش حفظ بشود، دلم می‌خواهد اینجا حفظ بشود و بماند برای بچه‌های من و برای خود من که احساس آرامش کنم».

دویچه وله فارسی‎
امسال نیز تعداد زیادی از خانواده‌های زندانیان سیاسی اعدام‌شده در سال ۶۰ تا ۶۷ از ساعت ۹ صبح در خاوران جمع شدند. به گفته حاضران اطراف خاوران مانند هرسال، پر از نیروهای امنیتی و انتظامی بود. اما مراسم با آرامش کامل برگزار شد.

چندروزی بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت توسط ایران، در اواخر تابستان سال ۱۳۶۷ آنگونه که در خاطرات آقای منتظری، قائم مقام وقت رهبری آمده‌است، بنیانگذار جمهوری اسلامی دستور داد تمامی زندانیان سیاسی که هنوز بر عقیده خود پابرجا هستند اعدام شوند.

اعدام‌شدگان آن سال که نامشان و تعداد دقیقشان هنوز کاملا مشخص نشده در گورستان خاوران و در گورهای دسته‌جمعی به خاک سپرده شدند.

از آن سال تا به امروز همه ساله در شهریورماه خانواده‌ها و دوستان و آشنایان اعدام‌شدگان و نیز برخی از فعالان سیاسی و دانشجویی و کارگری در گورستان خاوران جمع شده و یاد و خاطره اعدام‌شدگان را با ایراد سخنرانی و خواندن سرود گرامی می‌دارند.

قریب ۱۹ سال است که اولین جمعه‌های شهریورماه، گورستانی در جنوب شرقی تهران مأمن خانواده‌هایی است که فرزندان و همسرانشان را در اعدامهای دسته‌جمعی سال ۱۳۶۷ از دست داده‌اند. نام این گورستان خاوران است.

امسال نیز مانند سالهای گذشته تعداد زیادی از خانواده‌های زندانیان سیاسی اعدام‌شده در سال ۶۷ از ساعت ۹ صبح در خاوران جمع شدند.
به گفته حاضران در این مراسم، اطراف خاوران مانند هرسال، پر از نیروهای امنیتی، انتظامی و لباس شخصی بود. اما مراسم با آرامش کامل برگزار شد.

چند روزی قبل از برپایی این مراسم نیز افرادی از کلانتری با منزل چند نفر از مادران تماس گرفته و از آنها خواسته بودند که شعارهای ضد حکومتی ندهند و حفظ آرامش مراسم را خودشان بر عهده بگیرند.

همچنین امسال بیانیه‌ای در مورد فعالان کارگری، محمود صالحی و منصور اسانلو که در زندان به سر می‌برند، قرائت شد و حاضران در خاوران خواهان آزادی این دو فعال کارگری و همه زندانیان عقیدتی و سیاسی شدند.

یکی از مادارن حاضر در خاوران نیز ضمن اظهار خشنودی از حضور مردم در آنجا از سالهایی یاد کرده که به جز برخی از مادران و همسران اعدام‌شدگان، هیچکس دیگری به خاوران نمی‌آمده. همسر یکی از اعدام‌شدگان سال ۶۷، در این باره توضیح می‌دهد: «یکی از خانمها اول صحبت کرد راجع به همدردی با خانواده‌ها، اینکه الان کسانی که می‌آیند سر خاک خیلی خوب است. ولی ما سال ۶۷ که می‌آمدیم اینجا خیلی از خانواده‌ها تنها بودند. زنهای جوان با بچه‌های کوچولویشان می‌آمدند سر خاک و واقعا نیاز به همدردی داشتند. و الان هم کسانی که می‌آیند سرخاک، ما خوشحال می‌شویم. چون اینجا متعلق به همه است و اینطور نیست که ما بگوییم اینجا فقط مال ما است».

تا سالهای متمادی بعد از تابستان ۶۷ خانواده‌های اعدام‌شدگان حتی فرزندانشان را نیز با خود به خاوران نمی‌بردند و فرزندان آنها نیز تا زمان بازگشت مادران به خانه دچار اضطراب و ترس بودند. از اواسط دهه هفتاد و با بازتر شدند فضای سیاسی کشور کم‌کم فرزندان اعدام‌شدگان که اکثرا هنوز در سنین کودکی و نوجوانی بودند به خاوران راه یافتند.

سپیده یکی از آنهاست که خاطره خود را از اولین دیدار خاوران اینگونه توصیف می‌کند: «این خاوران جایی‌ست که با تمام تصویرهایی که تو از یکجایی داری که پدرت آنجا خوابیده، پدرت و دوستان و همراهان پدرت آنجا خاک شده‌اند، با تمام این تصویرها متفاوت است. وقتی وارد آنجا می‌شوی آنقدر شوکه می‌شوی، آنقدر.... مثل یک سیلی می‌‌ماند واقعیت که توی گوش‌ات می‌زند که این است، این زمین خالی‌ برهوت همانجایی‌ست که عزیزترین آدمهای زندگی تو زیر آن خوابیده‌اند».

بعد از این سالها بود که رفتن هفتگی به گورستان خاوران برای فرزندان اعدام‌شدگان بخشی از زندگی آنان شد. این کودکان و نوجوانان که همیشه وجود پدر و مرگ او را پنهان کرده‌بودند حالا محلی برای نمایان ساختن بخشی از هویت خود یافته‌بودند.

سپیده این هویت را اینگونه تعریف می‌کند: «این هویت خیلی هویت گمی است. در شرایط جامعه تو در واقع آن را مخفی کردی، درون خودت نگه‌اش داشته‌ای. همیشه فهمیدی که با بچه‌های دیگر یک فرقی داری، حتا، با بچه‌هایی که توی سنین بچگی پدرشان از دست رفته، ولی تو با آنها فرق داری. آنها توی دوران مدرسه خیلی راحت می‌توانستند بگویند که پدرشان به چه علتی فوت کرده و تو نمی‌توانستی این حرف را بزنی.

بهرحال آن چیزی که من فکر می‌کنم برای من و برای تمام بچه‌هایی که می‌شناسم اهمیت دارد این بخش قضیه است، اینکه آن خاک هویت ماست و وقتی ما می‌رویم آنجا تنها جایی‌ست که در آن احساس آرامش، راحتی داریم، به این معنی که می‌توانیم خودمان باشیم. چون مدام از سوی جامعه و از سوی... در واقع خیلی چیزها در رابطه با این قضیه انکار شده، ولی آنجا سندیتی دارد که این هویت انکار نمی‌شود».

از نگاه دیگر، خاوران مکانی بود که این فرزندان که شاید تا آن زمان به دلیل پنهان کردن نوع مرگ پدرانشان همیشه فکر می‌کردند که گناهی مرتکب شده‌اند و یا ایرادی متوجه آنان و خانواده‌شان هست، کودکان و نوجوانان دیگری را می‌دیدند که همه با هم همدرد بودند.

سپیده این درد را به یک بیماری تشبیه می‌کند: «شبیه بیماریی‌ می‌ماند که من مثلا باید انکارش کنم، این که این بیماری توی خانواده‌ی ما وجود نداشته است. ولی آنجا آدمهای آشنایی هستند که همه‌شان یک درد مشترک دارند و این درد را می‌شناسند و فکر می‌کنند یکروزی، خب در واقع آرزوی همه‌شان این است، که این درد، نه اینکه درمان بشود، ولی به نوعی مطرح بشود، به نوعی... اصلا جریان خیلی چیزها تغییر کند. برای همین است که آنجا من خیلی حس آشنایی داریم. فکر می‌کنم تنها جایی که توی این شهر برایم آشنا است و من می‌توانم خودم باشم و دچار ازخودبیگانگی نباشم، خاوران است!»

این گورستان که هیچ شباهتی به گورستان‌های دیگر ندارد، محل آرامش خانواده‌هایی است که قریب دو دهه است بخشی از زندگی‌شان را در آنجا برجای گذاشته‌اند: «بچه‌ی من وقتی می‌رود آنجا و می‌آید و احساس آرامش می‌کند و احساس هویت می‌کند. یعنی می‌گوید من پدری دارم که زیر این خاک خوابیده. این احساس هویت بچه‌ی من است و من دلم می‌خواهد که این هویت‌اش حفظ بشود، دلم می‌خواهد اینجا حفظ بشود و بماند برای بچه‌های من و برای خود من که احساس آرامش کنم».

۱۳۹۲ فروردین ۲, جمعه

پدر یک وبلاگ نویس زندانی در شیراز: امنیتی ها از ما تعهد گرفته اند حرفی نزنیم

Photo: ‎پدر یک وبلاگ نویس زندانی در شیراز: امنیتی ها از ما تعهد گرفته اند حرفی نزنیم

پدر کاوه طاهری، وبلاگ نویسی مستقل شیرازی که به جرم چند انتقاد ساده در زندان عادل آباد شیراز محبوس است می گوید: "ماموران گفتند آزاد می شود اما نشد و تعهد گرفته اند که ساکت باشیم و اطلاع رسانی نکنیم."

پدر کاوه طاهری وبلاگ نویس مستقلی که این روزها در زندان عادل آباد شیراز است می گوید: 

"متاسفانه پسر مرا گرفتند به خاطر یک سری انتقاداتی که از اوضاع جامعه کرده، پسر من نه به گروهی وابسته بوده، نه به تشکیلاتی وابسته بوده، نمی دانم هر کسی انتقادی کرده باید مارک تبلیغ علیه نظام را به پیشانی اش بزنند. 

پدر کاوه طاهری می گوید: "وزارت اطلاعات مرا همان روزهای اول خواستند و گفتند شما با جایی مصاحبه نکن بعد از یک یا دو هفته پسر شما آزاد می شود. 

من هم به خاطر کشورم تا حالا صبر کردم، ۵۲ روز تحمل کردم. اما به تعهدات و قول خودشان عمل نکردند. نشان می دهد آنها هم مثل کسانی که در راس این نظام قرار دارد دروغگو هستند."‎

پدر کاوه طاهری، وبلاگ نویسی مستقل شیرازی که به جرم چند انتقاد ساده در زندان عادل آباد شیراز محبوس است می گوید: "ماموران گفتند آزاد می شود اما نشد و تعهد گرفته اند که ساکت باشیم و اطلاع رسانی نکنیم."

پدر کاوه طاهری وبلاگ نویس مستقلی که این روزها در زندان عادل آباد شیراز است می گوید:

"متاسفانه پسر مرا گرفتند به خاطر یک سری انتقاداتی که از اوضاع جامعه کرده، پسر من نه به گروهی وابسته بوده، نه به تشکیلاتی وابسته بوده، نمی دانم هر کسی انتقادی کرده باید مارک تبلیغ علیه نظام را به پیشانی اش بزنند.

پدر کاوه طاهری می گوید: "وزارت اطلاعات مرا همان روزهای اول خواستند و گفتند شما با جایی مصاحبه نکن بعد از یک یا دو هفته پسر شما آزاد می شود.

من هم به خاطر کشورم تا حالا صبر کردم، ۵۲ روز تحمل کردم. اما به تعهدات و قول خودشان عمل نکردند. نشان می دهد آنها هم مثل کسانی که در راس این نظام قرار دارد دروغگو هستند."

۱۳۹۲ فروردین ۱, پنجشنبه

آخرین جمعه ی سال گل ها بازهم به مزار جان باختگان در خاوران نرسید

گزارش منصوره ی بهکیش
جمعه بیست و پنجم اسفند با گل و سبزه به خاوران رفتیم ولی باز هم نگذاشتند آنجا را گل باران کنیم. چیزی که توجه ما را ابتدا به خود جلب کرد اینکه تعداد زیادی از خانواده ها در رفت و آمد بودند و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی نیز حضور کم رنگی داشتند. یکی از خانواده ها که زودتر آمده بود می گفت ابتدا ماموری نبود ولی وقتی دیدند زیاد شدیم زنگ زدند و آمدند.
جلوی در کارگر گورستان بهایی ها جلوی ما را گرفت و گفت نروید، نمی گذارند. ما اهمیتی ندادیم و گل های مان را بغل کردیم و به داخل رفتیم. از گورستان سرسبز بهایی ها که به تازگی با گلدان هایی بسیار زیبا و پر گل تزیین شده بود رد شدیم و به گورستان خشک و بی گل و سبزه عزیزان خودمان رسیدیم.
وقتی خواستیم وارد قطعه بچه ها شویم چند مامور نیروی انتظامی جلوی ما را گرفتند و یک جوان با لباس شخصی نیز از لابه لای درختان بیرون آمد و شروع به عکس و فیلم برداری کرد. هر چه اصرار کردیم باز هم نگذاشتند و به سمت درب جلویی از داخل راه افتادیم و بخشی از گل ها را به داخل قطعه پرت کردیم ولی ماموران آمدند و جلوی ما را گرفتند و پسر بچه ای که احتمالا فرزند کارگر بخش بهایی ها بود را مجبور کردند که گل ها را بردارد. آن پسر می گفت بر نمی دارم و مامور او را تهدید کرد و پسربچه هم گل ها را با ناراحتی جمع کرد. بالاخره ما را برگرداندند و تعدادی از گل ها را در کنار جاده داخل خاوران ریختیم و تعدادی را هم در بخش بهایی ها در میان بوته ها گذاشتیم و آنجا را به یاد بچه ها گل باران کردیم.
چند تا از مادران هم گل هایی را میان کاج های قسمت بهایی ها گذاشتند. بیرون که آمدیم به آن جوان فیلم بردار گفتم خیالت راحت شد؟ چقدر از ما عکس و فیلم می گیرید؟ او گفت از شما عکس نگرفتم شما مگر خانم بهکیش نیستید شما را که همه می شناسند. گفتم از خودتان خجالت بکشید، چقدر ما خانواده ها را اذیت می کنید.
جلوی در یکی از لباس شخصی ها ایستاده بود و چیزهایی را یادداشت می کرد، شاید شماره ماشین ها را! فیلم بردار هم با موبایل اش صحبت می کرد و همان زمان یک ماشین نیروی انتظامی جلوی در آمد، ولی بعد رفتند و کسی را نیز با خود نبردند.
فکر می کنند با این کارها می توانند ما خانواده ها را بترسانند و از رفتن باز بدارند. در بازگشت نزدیک نرده ها ایستادیم و باقی مانده گل ها را به داخل خاوران پرتاب کردیم.
یادشان گرامی باد.

۱۳۹۱ اسفند ۲۶, شنبه

نتیجه دادگاه اعدامیان دهه ۶۰ ایران به سازمان ملل فرستاده شد

Photo: ‎نتیجه دادگاه اعدامیان دهه ۶۰ ایران به سازمان ملل فرستاده شد

دادگاه ایران تریبونال

در این دادگاه نمادین بازماندگان و خانواده اعدامیان دهه شصت، به‌ویژه سال ۱۳۶۷ درباره رویدادهای آن دوره شهادت دادند

دادگاه ایران تریبونال نتایج تحقیقات ۹ ماهه خود درباره اعدام زندانیان سیاسی ایران در دهه ۶۰ شمسی را اعلام کرد.

دادگاه نمادین حقوق بشر علیه دولت ایران رای داد

پیام اخوان از دادستان‌های این دادگاه به بی‌بی‌سی فارسی گفته است نتیجه و جمع‌بندی شواهد این دادگاه در نامه‌ای به‌بان کی‌مون، دبیر کل سازمان ملل متحد فرستاده شده است.

در این نامه از آقای‌ بان خواسته شده از طریق سازمان ملل حکم این دادگاه را پیگیری کند.

این دادگاه، در پی بررسی اظهارات زندانیان دهه ۶۰ در ایران و بازماندگان اعدام‌های آن دهه، در ‌‌نهایت حکومت ایران را به "جنایت علیه بشریت" کلیک محکوم کرده است.

حکم این دادگاه ضمانت اجرایی ندارد و به صورت نمادین صادر شده است.

برگزار کنندگان ایران تریبونال، این دادگاه نمادین را "محکمه‌ای مردمی" می‌خوانند و می‌گویند "هزینه‌های تحقیقات و برگزاری محکمه را مردم و خانواده بازماندگان اعدام‌های دهه ۶۰ پرداخت کرده‌اند."

آنها تأکید کرده‌اند که قصد دارند اتهام‌های مطرح شده علیه حکومت جمهوری اسلامی ایران را در دادگاه‌های بین‌المللی دنبال کنند.

فریبا صحرایی، خبرنگار بی‌بی سی فارسی که در محل نشست جمع بندی نتیجه دادگاه بود، می‌گوید دادستان‌های دادگاه ایران تریبونال تأکید دارند که رأی این دادگاه به معنای پایان کار نیست، بلکه آغازی است برای رسیدگی قضایی بین المللی به پرونده "کشتارهای دهه ۶۰ شمسی در ایران".

کلیک مرحله اول این دادگاه تابستان پارسال در لندن برگزار شد که در آن ۸۰ نفر از شاهدان و بستگان اعدام شدگان روایت خود را از روند اعدام زندانیان بیان کردند.

کلیک مرحله دوم دادگاه هم در شهر لاهه هلند برگزار شد و شاهدان بیشتری در مقابل هیات منصفه حاضر شدند.

یک گروه دادستانی متشکل از هشت حقوقدان ایرانی و غیرایرانی به سرپرستی پیام اخوان و جفری نایس رسیدگی به این دادگاه را به عهده داشتند.

به گفته برگزارکنندگان، یکی از دلایل تشکیل این دادگاه این بوده است که زندانیان سیاسی اعدام شده و آنهایی که بعد‌ها از زندان آزاد شدند، "در هیچ دوره‌ای از دهه شصت به وکیل و مشاوره حقوقی دسترسی و حق دفاع از خود نداشتند."

یکی دیگر از دلایل برگزاری دادگاه، مستند کردن ادعاها و شواهدی بود که در هیچ محکمه قضایی ثبت نشده است.

این دادگاه با الهام از دادگاه نمادین رسیدگی به جنایات جنگی ویتنام تشکیل شد. دادگاه نمادین رسیدگی به وقایع جنگ ویتنام در دهه ۱۹۶۰ میلادی را عده‌ای از روشنفکران و فعالان حقوق بشر از جمله برتراند راسل و ژان پل سار‌تر در دانمارک و سوئد برگزار کردند.

این گروه به سرپرستی برتراند راسل، فیلسوف بریتانیایی، تصمیم گرفت دولت و ارتش آمریکا را به اتهام "جنایت جنگی در ویتنام" به دادگاه فرا بخواند.

بدون اینکه حکم لازم الاجرایی برای شخص یا دولتی صادر شود، این دادگاه در محکومیت دولت آمریکا نزد افکار عمومی تاثیر زیادی داشت.‎
دادگاه ایران تریبونال

در این دادگاه نمادین بازماندگان و خانواده اعدامیان دهه شصت، به‌ویژه سال ۱۳۶۷ درباره رویدادهای آن دوره شهادت دادند

دادگاه ایران تریبونال نتایج تحقیقات ۹ ماهه خود درباره اعدام زندانیان سیاسی ایران در دهه ۶۰ شمسی را اعلام کرد.

دادگاه نمادین حقوق بشر علیه دولت ایران رای داد

پیام اخوان از دادستان‌های این دادگاه به بی‌بی‌سی فارسی گفته است نتیجه و جمع‌بندی شواهد این دادگاه در نامه‌ای به‌بان کی‌مون، دبیر کل سازمان ملل متحد فرستاده شده است.

در این نامه از آقای‌ بان خواسته شده از طریق سازمان ملل حکم این دادگاه را پیگیری کند.

این دادگاه، در پی بررسی اظهارات زندانیان دهه ۶۰ در ایران و بازماندگان اعدام‌های آن دهه، در ‌‌نهایت حکومت ایران را به "جنایت علیه بشریت" کلیک محکوم کرده است.

حکم این دادگاه ضمانت اجرایی ندارد و به صورت نمادین صادر شده است.

برگزار کنندگان ایران تریبونال، این دادگاه نمادین را "محکمه‌ای مردمی" می‌خوانند و می‌گویند "هزینه‌های تحقیقات و برگزاری محکمه را مردم و خانواده بازماندگان اعدام‌های دهه ۶۰ پرداخت کرده‌اند."

آنها تأکید کرده‌اند که قصد دارند اتهام‌های مطرح شده علیه حکومت جمهوری اسلامی ایران را در دادگاه‌های بین‌المللی دنبال کنند.

فریبا صحرایی، خبرنگار بی‌بی سی فارسی که در محل نشست جمع بندی نتیجه دادگاه بود، می‌گوید دادستان‌های دادگاه ایران تریبونال تأکید دارند که رأی این دادگاه به معنای پایان کار نیست، بلکه آغازی است برای رسیدگی قضایی بین المللی به پرونده "کشتارهای دهه ۶۰ شمسی در ایران".

کلیک مرحله اول این دادگاه تابستان پارسال در لندن برگزار شد که در آن ۸۰ نفر از شاهدان و بستگان اعدام شدگان روایت خود را از روند اعدام زندانیان بیان کردند.

کلیک مرحله دوم دادگاه هم در شهر لاهه هلند برگزار شد و شاهدان بیشتری در مقابل هیات منصفه حاضر شدند.

یک گروه دادستانی متشکل از هشت حقوقدان ایرانی و غیرایرانی به سرپرستی پیام اخوان و جفری نایس رسیدگی به این دادگاه را به عهده داشتند.

  یکی از دلایل تشکیل این دادگاه این بوده است که زندانیان سیاسی اعدام شده و آنهایی که بعد‌ها از زندان آزاد شدند، "در هیچ دوره‌ای از دهه شصت به وکیل و مشاوره حقوقی دسترسی و حق دفاع از خود نداشتند."

یکی دیگر از دلایل برگزاری دادگاه، مستند کردن ادعاها و شواهدی بود که در هیچ محکمه قضایی ثبت نشده است.

این دادگاه با الهام از دادگاه نمادین رسیدگی به جنایات جنگی ویتنام تشکیل شد. دادگاه نمادین رسیدگی به وقایع جنگ ویتنام در دهه ۱۹۶۰ میلادی را عده‌ای از روشنفکران و فعالان حقوق بشر از جمله برتراند راسل و ژان پل سار‌تر در دانمارک و سوئد برگزار کردند.

این گروه به سرپرستی برتراند راسل، فیلسوف بریتانیایی، تصمیم گرفت دولت و ارتش آمریکا را به اتهام "جنایت جنگی در ویتنام" به دادگاه فرا بخواند.

بدون اینکه حکم لازم الاجرایی برای شخص یا دولتی صادر شود، این دادگاه در محکومیت دولت آمریکا نزد افکار عمومی تاثیر زیادی داشت.

۱۳۹۱ اسفند ۲۴, پنجشنبه

بیانیه مطبوعاتی مرحله پایانی دادگاه ایران تریبونال

Photo: ‎بیانیه مطبوعاتی مرحله پایانی دادگاه ایران تریبونال

لندن ١٥مارس ٢٠١٣

بعد از برگزاری موفقیت آمیز دو مرحله دادگاه در لندن و لاهه، مرحله پایانی دادگاه به مدت یک روز از ساعت ٣ تا ٧ بعد از ظهر روز جمعه ١٥مارس ٢٠١٣ در لندن برگزار می شود. دادگاه مردمی ایران تریبونال، با حمایت و پشتیبانی وسیع مردم، طی دو مرحله حقیقت یابی و دادرسی، به کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت رسیدگی و رژیم جمهوری اسلامی را به جرم جنایات علیه بشریت محاکمه و محکوم کرد.

دادگاه ایران تریبونال حکم نهائی محکومیت جمهوری اسلامی را روز ٥ فوریه ٢٠١٣ برابر با ١٧ بهمن ١٣٩١صادر کرد. حکم، توسط قضات دادگاه ایران تریبونال طی یک مراسم دادگاهی- مطبوعاتی به طور رسمی به مردم ایران و جهانیان اعلام خواهد شد.

 به این وسیله، حکم تاریخی این دادگاه مردمی، در پیشگاه افکار عمومی در تاریخ ایران و جهان برای آیندگان به ثبت می رسد. به دنبال آن، یک کنفرانس خبری بین المللی با حضور مجموعه ای از قضات، دادستان ها، اعضای کمیته بین المللی راهبردی حقوقدانان ایران تریبونال، شاهدان و سخنگویان کارزار ایران تریبونال، برگزار خواهد شد.

حضور در مرحله پایانی دادگاه، برای عموم آزاد و رايگان است. اما، براي حضور در آن ثبت نام ضروري است. علاقه مندان به شرکت در مرحله پایانی دادگاه، مي توانند از طريق تماس با آدرس ایمیل زیر، با ذکر نام و نام خانوادگی ثبت نام نمایند.
info@irantribunal.com
  
روزنامه نگاران و اعضای رسانه های تصويری، صوتی و مجازی برای شرکت در مرحله پایانی دادگاه و پوشش آن، از طریق تماس با آدرس ایمیل زیر، با ذکر نام و نام خانوادگی و رسانه ای که آن را نمایندگی می کنند، ثبت نام نمایند
  
info@irantribunal.com
آخرین تاریخ ثبت نام، روز ١٣ مارس ٢٠١٣ خواهد بود.
  
محل برگزاری، متعاقبا در وب سایت ایران تریبونال به اطلاع عموم خواهد رسید.
 
پخش مستقیم تلویزیونی
  
مرحله پایانی دادگاه، به صورت زنده پخش خواهد شد. پخش مستقيم تلويزيونی، همزمان در سايت ايران تريبونال، در دسترس عموم قرار خواهد گرفت.
 
 www.irantribunal.com
 
 
کارزار مردمی ایران تریبونال
١٩ فوریه ٢٠١٣ برابر با ١ اسفند ١٣٩‎
لندن ١٥مارس ٢٠١٣

بعد از برگزاری موفقیت آمیز دو مرحله دادگاه در لندن و لاهه، مرحله پایانی دادگاه به مدت یک روز از ساعت ٣ تا ٧ بعد از ظهر روز جمعه ١٥مارس ٢٠١٣ در لندن برگزار می شود. دادگاه مردمی ایران تریبونال، با حمایت و پشتیبانی وسیع مردم، طی دو مرحله حقیقت یابی و دادرسی، به کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت رسیدگی و رژیم جمهوری اسلامی را به جرم جنایات علیه بشریت محاکمه و محکوم کرد.

دادگاه ایران تریبونال حکم نهائی محکومیت جمهوری اسلامی را روز ٥ فوریه ٢٠١٣ برابر با ١٧ بهمن ١٣٩١صادر کرد. حکم، توسط قضات دادگاه ایران تریبونال طی یک مراسم دادگاهی- مطبوعاتی به طور رسمی به مردم ایران و جهانیان اعلام خواهد شد.

به این وسیله، حکم تاریخی این دادگاه مردمی، در پیشگاه افکار عمومی در تاریخ ایران و جهان برای آیندگان به ثبت می رسد. به دنبال آن، یک کنفرانس خبری بین المللی با حضور مجموعه ای از قضات، دادستان ها، اعضای کمیته بین المللی راهبردی حقوقدانان ایران تریبونال، شاهدان و سخنگویان کارزار ایران تریبونال، برگزار خواهد شد.

حضور در مرحله پایانی دادگاه، برای عموم آزاد و رايگان است. اما، براي حضور در آن ثبت نام ضروري است. علاقه مندان به شرکت در مرحله پایانی دادگاه، مي توانند از طريق تماس با آدرس ایمیل زیر، با ذکر نام و نام خانوادگی ثبت نام نمایند.
info@irantribunal.com

روزنامه نگاران و اعضای رسانه های تصويری، صوتی و مجازی برای شرکت در مرحله پایانی دادگاه و پوشش آن، از طریق تماس با آدرس ایمیل زیر، با ذکر نام و نام خانوادگی و رسانه ای که آن را نمایندگی می کنند، ثبت نام نمایند

info@irantribunal.com
آخرین تاریخ ثبت نام، روز ١٣ مارس ٢٠١٣ خواهد بود.

محل برگزاری، متعاقبا در وب سایت ایران تریبونال به اطلاع عموم خواهد رسید.

پخش مستقیم تلویزیونی

مرحله پایانی دادگاه، به صورت زنده پخش خواهد شد. پخش مستقيم تلويزيونی، همزمان در سايت ايران تريبونال، در دسترس عموم قرار خواهد گرفت.


کارزار مردمی ایران تریبونال
١٩ فوریه ٢٠١٣ برابر با ١ اسفند ١٣٩

۱۳۹۱ اسفند ۲۱, دوشنبه

یورش به منزل عشرت بستیجانی و بازداشت وی و دخترش را محکوم می کنیم!


Photo: ‎یورش به منزل عشرت بستیجانی و بازداشت وی و دخترش را محکوم 
می کنیم!

ما مادران پارک لاله ضمن تاکید بر سه خواسته همیشگی خود، لغو مجازات اعدام؛ آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی؛ محاکمه عادلانه و علنی تمامی جنایت های صورت گرفته در جمهوری اسلامی، یورش به منزل این خانواده و ضبط اموال آنها و بازداشت عشرت بستیجانی و دخترش مهسا رضایی و اذیت و آزار آنها را به شدت محکوم می کنیم.

عشرت بستیجانی به عنوان انسانی عاشق و مدافع حقوق بشر، پس از کشته و زخمی شدن و به بند کشیدن مردم بی دفاع که برای ساده ترین خواست خود در سال 88 به خیابان آمده بودند، قلب اش به درد می آید و معترض می شود. او درد مادران را درد خود می داند و در طی این مدت تلاش کرده است که همواره یار و مددکار مادران داغدار و خانواده های آسیب دیده باشد و به اشکال مختلف با آنها همدردی کند تا شاید بتواند کمی از دردهای آنها را بکاهد.

از سال 88 دوبار به صورت دسته جمعی با مادران پارک لاله بازداشت و در بازداشت دوم به زندان اوین منتقل و چند روز را در آنجا در حبس بسر می برد و سپس آزاد می شود و یک بار نیز به صورت دسته جمعی احضار و بازجویی می شود. از آن زمان ایشان مدام مورد تهدید و تلفن های آزار دهنده وزارت اطلاعات قرار دارد.

از حدود شش ماه پیش نیروهای امنیتی و اطلاعاتی علاوه بر خود ایشان برای دخترش مهسا رضایی نیز مزاحمت هایی ایجاد کرده اند و چندین بار او را احضار و مورد بازجویی و تهدید و حتی مورد اهانت قرار داده اند و هنوز مشخص نیست که قصدشان از این اذیت و آزارها چیست. خانواده از نیروهای امنیتی شکایت می کنند که برای پیگیری این شکایت نیز بارها مورد بازخواست و تلفن های مشکوک و تهدیدآمیز قرار می گیرند و حتی از خانواده می خواهند که از شکایت خود صرف نظر کنند.

بر اساس خبرهای دریافتی یک شنبه 13 اسفند نیروهای امنیتی به منزل ایشان یورش می برند و بسیاری از وسایل شان از جمله چند لب تاپ، چند موبایل، چند کتاب، دفتر یادداشت و برخی وسایل دیگر را ضبط و هنگام تفتیش از تمامی خانه فیلم برداری می کنند. آنها حکم تفتیش منزل همراه داشتند ولی ظاهرا حکم جلب نداشتند و از عشرت بستیجانی و دخترش می خواهند که روز بعد به دادسرای اوین مراجعه کنند.

دوشنبه 14 اسفند این مادر و دختر به اتفاق همسرش به دادسرای اوین مراجعه می کنند و پس از چند ساعت عشرت بستیجانی و دخترش را به بند 209 زندان اوین منتقل می کنند و همسرش را به بیرون می فرستند. همسر وی به بازداشت آنها معترض و حتی حاضر می شود برای آزادی آنها وثیقه بگذارد که مسوولان دادسرای اوین می گویند: " تا چهارشنبه آنها را جهت پاره ای سوال ها نگاه می داریم و سپس آزاد می کنیم". چهارشنبه خانواده با وثیقه به دادسری اوین مراجعه می کنند و برای پیگیری پرونده به دادگاه انقلاب می روند ولی آنها را آزاد نمی کنند و پس از اعتراض و پیگیری های خانواده اجازه می دهند که در بازپرسی اوین با آنها ملاقات کوتاهی داشته باشند.

شنبه 19 اسفند مهسا رضایی با وثیقه آزاد می شود ولی به شدت نگران مادرش و فشارهای وارده بر اوست و به نظر می رسد که خانواده را تحت فشار شدید قرار داده اند که از رسانه ای کردن این خبر خوددادری کنند.

ما مادران پارک لاله ضمن تاکید بر سه خواسته همیشگی خود، لغو مجازات اعدام؛ آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی؛ محاکمه عادلانه و علنی تمامی جنایت های صورت گرفته در جمهوری اسلامی، یورش به منزل این خانواده و ضبط اموال آنها و بازداشت عشرت بستیجانی و دخترش مهسا رضایی و اذیت و آزار آنها را به شدت محکوم می کنیم. ما خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط عشرت بستیجانی هستیم و مصرانه می خواهیم که وسایل این خانواده محترم و دلسوز جامعه را هر چه زودتر بازگردانند و به اذیت و آزار آنها پایان دهند.


مادران پارک لاله

21اسفند 1391‎
عشرت بستیجانی به عنوان انسانی عاشق و مدافع حقوق بشر، پس از کشته و زخمی شدن و به بند کشیدن مردم بی دفاع که برای ساده ترین خواست خود در سال 88 به خیابان آمده بودند، قلب اش به درد می آید و معترض می شود. او درد مادران را درد خود می داند و در طی این مدت تلاش کرده است که همواره یار و مددکار مادران داغدار و خانواده های آسیب دیده باشد و به اشکال مختلف با آنها همدردی کند تا شاید بتواند کمی از دردهای آنها را بکاهد.

از سال 88 دوبار به صورت دسته جمعی با مادران پارک لاله بازداشت و در بازداشت دوم به زندان اوین منتقل و چند روز را در آنجا در حبس بسر می برد و سپس آزاد می شود و یک بار نیز به صورت دسته جمعی احضار و بازجویی می شود. از آن زمان ایشان مدام مورد تهدید و تلفن های آزار دهنده وزارت اطلاعات قرار دارد.

از حدود شش ماه پیش نیروهای امنیتی و اطلاعاتی علاوه بر خود ایشان برای دخترش مهسا رضایی نیز مزاحمت هایی ایجاد کرده اند و چندین بار او را احضار و مورد بازجویی و تهدید و حتی مورد اهانت قرار داده اند و هنوز مشخص نیست که قصدشان از این اذیت و آزارها چیست. خانواده از نیروهای امنیتی شکایت می کنند که برای پیگیری این شکایت نیز بارها مورد بازخواست و تلفن های مشکوک و تهدیدآمیز قرار می گیرند و حتی از خانواده می خواهند که از شکایت خود صرف نظر کنند.
   
یک شنبه 13 اسفند نیروهای امنیتی به منزل ایشان یورش می برند و بسیاری از وسایل شان از جمله چند لب تاپ، چند موبایل، چند کتاب، دفتر یادداشت و برخی وسایل دیگر را ضبط و هنگام تفتیش از تمامی خانه فیلم برداری می کنند. آنها حکم تفتیش منزل همراه داشتند ولی ظاهرا حکم جلب نداشتند و از عشرت بستیجانی و دخترش می خواهند که روز بعد به دادسرای اوین مراجعه کنند.

دوشنبه 14 اسفند این مادر و دختر به اتفاق همسرش به دادسرای اوین مراجعه می کنند و پس از چند ساعت عشرت بستیجانی و دخترش را به بند 209 زندان اوین منتقل می کنند و همسرش را به بیرون می فرستند. همسر وی به بازداشت آنها معترض و حتی حاضر می شود برای آزادی آنها وثیقه بگذارد که مسوولان دادسرای اوین می گویند: " تا چهارشنبه آنها را جهت پاره ای سوال ها نگاه می داریم و سپس آزاد می کنیم". چهارشنبه خانواده با وثیقه به دادسری اوین مراجعه می کنند و برای پیگیری پرونده به دادگاه انقلاب می روند ولی آنها را آزاد نمی کنند و پس از اعتراض و پیگیری های خانواده اجازه می دهند که در بازپرسی اوین با آنها ملاقات کوتاهی داشته باشند.

شنبه 19 اسفند مهسا رضایی با وثیقه آزاد می شود ولی به شدت نگران مادرش و فشارهای وارده بر اوست و به نظر می رسد که خانواده را تحت فشار شدید قرار داده اند که از رسانه ای کردن این خبر خوددادری کنند.

۱۳۹۱ اسفند ۱۹, شنبه

مراسم روزجهانی«زن» در بند زنان زندان اوین برگزار شد


Photo: ‎مراسم روزجهانی«زن» در بند زنان زندان اوین برگزار شد

زندانیان سیاسی بند زنان زندان اوین به مناسبت هشت مارس، روزجهانی “زن“، مراسم بزرگداشتی را در این بند، برگزار کردند.
به گزارش جرس، این مراسم روزجمعه، هجدهم اسفند ماه ۱۳۹۱ از ساعت هشت تا ده شب در بند زنان زندان اوین و با حضور بیش از ۳۰ زندانی سیاسی زن، برگزارشد.

این مراسم با مروری بر تاریخچه هشتم مارس آغاز شد. زندانیان سیاسی زن در ابتدای این نشست، از این روز به عنوان رخدادی جهانی در حوزه زنان یاد کردند؛ “روزی که زنان برای دستیابی به دنیایی برابر برای همه انسان ها، تلاش کردند.”

این مراسم بزرگداشت، با بیان تجربه های مادرانه زندانیان زن، بررسی قوانین مربوط به زنان و مروری بر دستاوردهای کمپین یک میلیون امضا ادامه یافت.

هم اکنون در بند زندانیان سیاسی زن، زنانی به سر می برند که به خاطر فعالیت هایشان در جهت برابری حقوق زنان و مردان حبس شان را می گذرانند. زنانی مانند نسرین ستوده- حقوقدان و فعال جنبش زنان-، ژیلا بنی یعقوب- روزنامه نگار و سردبیر وب سایت کانون زنان ایرانی-، حکیمه شکری و ژیلا کرم زاده مکوندی از مادران پارک لاله و شیوا نظرآهاری- فعال حقوق بشر و فعال جنبش زنان- از جمله زندانیان زن بند زنان زندان اوین هستند.
این مراسم همچنین با شعر خوانی دسته جمعی زندانیان سیاسی این بند همراه بود. برگزای تریبون آزاد و برنامه هایی مانند آن نیز از برنامه های دسته جمعی زندانیان این بند در این روز بود.‎
زندانیان سیاسی بند زنان زندان اوین به مناسبت هشت مارس، روزجهانی “زن“، مراسم بزرگداشتی را در این بند، برگزار کردند.
  این مراسم روزجمعه، هجدهم اسفند ماه ۱۳۹۱ از ساعت هشت تا ده شب در بند زنان زندان اوین و با حضور بیش از ۳۰ زندانی سیاسی زن، برگزارشد.

این مراسم با مروری بر تاریخچه هشتم مارس آغاز شد. زندانیان سیاسی زن در ابتدای این نشست، از این روز به عنوان رخدادی جهانی در حوزه زنان یاد کردند؛ “روزی که زنان برای دستیابی به دنیایی برابر برای همه انسان ها، تلاش کردند.”

این مراسم بزرگداشت، با بیان تجربه های مادرانه زندانیان زن، بررسی قوانین مربوط به زنان و مروری بر دستاوردهای کمپین یک میلیون امضا ادامه یافت.

هم اکنون در بند زندانیان سیاسی زن، زنانی به سر می برند که به خاطر فعالیت هایشان در جهت برابری حقوق زنان و مردان حبس شان را می گذرانند. زنانی مانند نسرین ستوده- حقوقدان و فعال جنبش زنان-، ژیلا بنی یعقوب- روزنامه نگار و سردبیر وب سایت کانون زنان ایرانی-، حکیمه شکری و ژیلا کرم زاده مکوندی از مادران پارک لاله و شیوا نظرآهاری- فعال حقوق بشر و فعال جنبش زنان- از جمله زندانیان زن بند زنان زندان اوین هستند.
این مراسم همچنین با شعر خوانی دسته جمعی زندانیان سیاسی این بند همراه بود. برگزای تریبون آزاد و برنامه هایی مانند آن نیز از برنامه های دسته جمعی زندانیان این بند در این روز بود.

۱۳۹۱ اسفند ۱۷, پنجشنبه

به مناسبت روز جهانی زن

Photo: ‎به مناسبت روز جهانی زن‎این شیر زنان میهن نشان دادند که این ملت زنده است و بیداد را برنمی تابد    




۸ مارس روز زن مبارک

به امید احقاق حقوق زنان وطنم

نگار حائری دختر زندانی سیاسی ماشاء الله حائری به دادگاه انقلاب احضار شد.

احضار نگار حائری به دادگاه انقلاب

نگار حائری دختر زندانی سیاسی ماشاء الله حائری به دادگاه انقلاب احضار شد.

 نگار حائری فوق لیسانس حقوق و وکیل دادگستری که در طی بازداشت قبلی، پرونده وکالتش به مدت ۱۰ سال به حالت تعلیق در آمده بود، برای تاریخ ۲۰ اسفند ماه به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیر عباس احضار شد.

نگار حائری در تاریخ ۱ تیرماه سال جاری به جرم دادن مشاوره حقوقی به خانواده زندانیان سیاسی بازداشت شده و مدت ۵ ماه را در بازداشتگاه‌های مختلف و در شرایط غیر انسانی نگهداری شده بود و در ‌‌نهایت با قرار وثیقه ۵۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد.

پدر وی ماشاء الله حائری در اعتراضات پس از انتخابات ۱۳۸۸ و در تظاهرات ۶ دی ماه (عاشورا) به اتهام محاربه بازداشت و به اعدام محکوم شد که حکم وی سپس در دادگاه تجدید نظر به ۱۵ سال زندان در تبعید کاهش یافت.

هزانا
نگار حائری فوق لیسانس حقوق و وکیل دادگستری که در طی بازداشت قبلی، پرونده وکالتش به مدت ۱۰ سال به حالت تعلیق در آمده بود، برای تاریخ ۲۰ اسفند ماه به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیر عباس احضار شد.

نگار حائری در تاریخ ۱ تیرماه سال جاری به جرم دادن مشاوره حقوقی به خانواده زندانیان سیاسی بازداشت شده و مدت ۵ ماه را در بازداشتگاه‌های مختلف و در شرایط غیر انسانی نگهداری شده بود و در ‌‌نهایت با قرار وثیقه ۵۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد.


پدر وی ماشاء الله حائری در اعتراضات پس از انتخابات ۱۳۸۸ و در تظاهرات ۶ دی ماه (عاشورا) به اتهام محاربه بازداشت و به اعدام محکوم شد که حکم وی سپس در دادگاه تجدید نظر به ۱۵ سال زندان در تبعید کاهش یافت.

۱۳۹۱ اسفند ۱۵, سه‌شنبه

خانواده های دستگیر شده دهه ۶۰ در سلولهای انفرادی و تحت شکنجه های جسمی و روحی سازمان عفو بین الملل


Photo: ‎خانواده های دستگیر شده دهه ۶۰ در سلولهای انفرادی و تحت شکنجه های جسمی و روحی 

بنابه گزارشات رسیده به «فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران» خانواده های دستگیر شده دهه ۶۰ همچنان در سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ شکنجه گاه وزارت اطلاعات تحت شکنجه های جسمی و روحی برای گرفتن اعترافات دروغین و پرونده سازی علیه آنها قرار دارند.

دستگیر شدگان عبارتند از خانم اکرم سنجری ۵۵ ساله از زندانیان سیاسی دهه ۶۰ است او مبتلا به بیماری دیابت بوده و شکنجه گران ولی فقیه معمولا برای تحت فشار قرار دادن او ، وی را از درمان محروم می کنند و فرزندش میلاد یزدان نژاد ۱۷ ساله ،خانم دینا کرمی حدودا ۵۰ ساله و فرزندش حنیف عطارزاده و یکی از جوانان دیگر به نام عاصف رضاییان ۱۸ ساله می باشد. پدر عاصف از زندانیان دهه ۶۰ می باشد.

علیرغم گذشت نزدیک به ۱۴ روز و مراجعات مکرر خانواده های آنها به شکنجه گاه وزارت اطلاعات بند ۲۰۹ و همچنین به عباس جعفری دولت آبادی دادستان مستقیم ولی فقیه آخوند علی خامنه ای که برای سرکوب مردم تهران منصوب شده است و از جنایتکاران علیه بشریت و نام وی در لیست ناقضین بین المللی حقوق بشر قرار دارد اما همچنان از روبرو شدن وپاسخگویی به آنها خوداری می کنند و حتی با آنها نمی گویند که چرا عزیزان آنها دستگیر شده اند.

در این مدت تعداد محدودی از آنها توانستند که در حضور بازجو (شکنجه گر) تماس تلفنی کنترل شده ای که جوابها توسط بازجو تعیین می شود و زندانی به خانواده اش باید در همان کادر که تعین شده پاسخ دهد با خانواده هایشان داشته باشند . صدای دستگیر شدگان گرفته و ناراحت بوده که نشان از تحت فشار قرار داشتن آنها است .آنها از همدیگر اطلاعی ندارند.

خانواده های دستگیر شده دهه ۶۰ در سلولهای انفرادی و تحت شکنجه های جسمی و روحی 

روز دوشنبه ۳۰ بهمن ماه حوالی ساعت ۰۶:۳۰ صبح انبوهی از ماموران وزارت اطلاعات ولی فقیه به منازل این دستگیرشدگان یورش بردند و بدون اینکه به خانواده های آنها علت دستگیری را بگویند آنها را به شکنجه گاه اوین منتقل کردند .

یکی از مسئولین و سربازجویان وزارت اطلاعات ولی فقیه که بازجویی و شکنجه های جسمی روحی آنها را به عهده دارد آخوندی شکنجه گر و جنایتکار علیه بشریت با نام مستعارعلوی است .ولی فقیه آخوند علی خامنه ای از طریق آخوند مصلحی وزیر منصوبش در وزارت اطلاعات و شکنجه گران تحت امر وی مشغول قتل و شکنجه جسمی و روحی مردم ایران در شکنجه گاههای مختلف می باشد.

رژیم ولی فقیه آخوند علی خامنه ای علاوه بر اعدام های گروهی و در ملا عام، به یورش به منازل مردم بی دفاع و بخصوص زندانیان سیاسی دهه ۶۰ روی آورده است تا از این طریق جامعه ای را که در آستانه انفجار عمومی است مرعوب نماید .

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، نسبت به خطری که جان دستگیر شدگان را تهدید می کند هشدار می دهد و از کمیسر عالی حقوق بشر و گزارشگر ویژه خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه آخوند علی خامنه ای به مراجع بین المللی قضایی است.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

۱۴ اسفند ۹۱ برابر با ۰۴ مارس ۲۰۱۳

گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید

کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد

گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد

سازمان عفو بین الملل‎ خانواده های دستگیر شده دهه ۶۰ همچنان در سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ شکنجه گاه وزارت اطلاعات تحت شکنجه های جسمی و روحی برای گرفتن اعترافات دروغین و پرونده سازی علیه آنها قرار دارند.

دستگیر شدگان عبارتند از خانم اکرم سنجری ۵۵ ساله از زندانیان سیاسی دهه ۶۰ است او مبتلا به بیماری دیابت بوده و شکنجه گران ولی فقیه معمولا برای تحت فشار قرار دادن او ، وی را از درمان محروم می کنند و فرزندش میلاد یزدان نژاد ۱۷ ساله ،خانم دینا کرمی حدودا ۵۰ ساله و فرزندش حنیف عطارزاده و یکی از جوانان دیگر به نام عاصف رضاییان ۱۸ ساله می باشد. پدر عاصف از زندانیان دهه ۶۰ می باشد.

علیرغم گذشت نزدیک به ۱۴ روز و مراجعات مکرر خانواده های آنها به شکنجه گاه وزارت اطلاعات بند ۲۰۹ و همچنین به عباس جعفری دولت آبادی دادستان مستقیم ولی فقیه آخوند علی خامنه ای که برای سرکوب مردم تهران منصوب شده است و از جنایتکاران علیه بشریت و نام وی در لیست ناقضین بین المللی حقوق بشر قرار دارد اما همچنان از روبرو شدن وپاسخگویی به آنها خوداری می کنند و حتی با آنها نمی گویند که چرا عزیزان آنها دستگیر شده اند.

در این مدت تعداد محدودی از آنها توانستند که در حضور بازجو (شکنجه گر) تماس تلفنی کنترل شده ای که جوابها توسط بازجو تعیین می شود و زندانی به خانواده اش باید در همان کادر که تعین شده پاسخ دهد با خانواده هایشان داشته باشند . صدای دستگیر شدگان گرفته و ناراحت بوده که نشان از تحت فشار قرار داشتن آنها است .آنها از همدیگر اطلاعی ندارند.

خانواده های دستگیر شده دهه ۶۰ در سلولهای انفرادی و تحت شکنجه های جسمی و روحی

روز دوشنبه ۳۰ بهمن ماه حوالی ساعت ۰۶:۳۰ صبح انبوهی از ماموران وزارت اطلاعات ولی فقیه به منازل این دستگیرشدگان یورش بردند و بدون اینکه به خانواده های آنها علت دستگیری را بگویند آنها را به شکنجه گاه اوین منتقل کردند .

یکی از مسئولین و سربازجویان وزارت اطلاعات ولی فقیه که بازجویی و شکنجه های جسمی روحی آنها را به عهده دارد آخوندی شکنجه گر و جنایتکار علیه بشریت با نام مستعارعلوی است .ولی فقیه آخوند علی خامنه ای از طریق آخوند مصلحی وزیر منصوبش در وزارت اطلاعات و شکنجه گران تحت امر وی مشغول قتل و شکنجه جسمی و روحی مردم ایران در شکنجه گاههای مختلف می باشد.

رژیم ولی فقیه آخوند علی خامنه ای علاوه بر اعدام های گروهی و در ملا عام، به یورش به منازل مردم بی دفاع و بخصوص زندانیان سیاسی دهه ۶۰ روی آورده است تا از این طریق جامعه ای را که در آستانه انفجار عمومی است مرعوب نماید .

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، نسبت به خطری که جان دستگیر شدگان را تهدید می کند هشدار می دهد و از کمیسر عالی حقوق بشر و گزارشگر ویژه خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه آخوند علی خامنه ای به مراجع بین المللی قضایی است.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

۱۴ اسفند ۹۱ برابر با ۰۴ مارس ۲۰۱۳

گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید

کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد

گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد

سازمان عفو بین الملل

۱۳۹۱ اسفند ۱۴, دوشنبه

Photo: ‎در ایام عید به دیدار عزیزانمان در خاوران می رویم.ما عهد کرده ایم که نه می بخشیم و نه فراموش میکنیم‎نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم .
در ایام عید به دیدار عزیزانمان در خاوران می رویم.ما عهد کرده ایم که نه می بخشیم و نه فراموش میکنیم

۱۳۹۱ اسفند ۱۱, جمعه

دهم اسفند دو سال از حبس فریدون صیدی راد گذشت


دهم اسفند دو سال از حبس فریدون صیدی راد گذشت :

فریدون صیدی راد وبلاگ نویس و فعال سیاسی طیف چپ دهم اسفند ماه سال هشتاد و نه در تهران بازداشت و به زندان اوین منتقل شد .سپس ماموران به منزل او در تهران رفته و پس از تفتیش تعداد زیادی از کتابها و وسایل شخصی او را توقیف کردند.

 وی مدت چهل و سه روز در سلول های انفرادی بند دو الف متعلق به سپاه پاسداران نگهداری شد در این مدت وی تحت بازجویی و فشار برای اخذ اعتراف قرار گرفت . سپس به بند 350 زندان اوین منتقل شد . در این مدت ماموران به اراک رفته و خواهر و عده ای از دوستان او را احضار کرده و به بازجویی از انان پرداختند ودر اقدامی بی سابقه مجددا فریدون صیدی را به انفرادی برده و از وی بازجویی کردند .

 تشکیل دادگاه صیدی راد بارها به تعویق افتاد و سر انجام در تیر ماه سال نود فریدون صیدی در شعبه 28 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه محاکمه شد و به اتهام اجتماع وتبانی ( شرکت در تجمع اعتراضی عاشورا در اراک و شرکت در مراسم تشییع ایت الله منتظری ) و تبلییغ علیه نظام از طریق وبلاگ نویسی به تحمل سه سال حبس تعزیری محکوم شد . پس از گذشت چند ماه این حکم عینا در شعبه 54 دادگاه تجدید نظر تایید شد .


فریدون صیدی راد در وبلاگ انقلاب سبز اراک اخبار مربوط به بازداشت فعالین سیاسی استان مرکزی و تجمعات اعتراضی دانشجویان و همچنین اخبار کارگری را منتشر کرده است .

وی از امضا کنندگان شهادتنامه 64 زندانی سیاسی در مورد چگونگی جان باختن هدی صابر است و به همین دلیل و امضای چند بیانیه بیش از یک سال و نیم است که با وجود درخواست های مکرر خانواده اش از داشتن ملاقات حضوری محروم شده است .

 وی همچنین در اعتراض به عدم دادن مرخصی برای درمان رضا شهابی همراه با شش زندانی سیاسی دیگر دست به اعتصاب غذا زد که با مرخصی شهابی پس از چند روز به این اعتصاب پایان دادند .

فریدون صیدی راد از اسفند ماه سال هشتاد و نه دوران محکومیت خود را در زندان اوین سپری می کند در حالی که طبق مقررات شرایط ازادی مشروط را نیز دارد .او در طی این مدت تنها یک بار به مرخصی امده و همچنان از داشتن ملاقات حضوری محروم است .
فریدون صیدی راد وبلاگ نویس و فعال سیاسی طیف چپ دهم اسفند ماه سال هشتاد و نه در تهران بازداشت و به زندان اوین منتقل شد .سپس ماموران به منزل او در تهران رفته و پس از تفتیش تعداد زیادی از کتابها و وسایل شخصی او را توقیف کردند.

وی مدت چهل و سه روز در سلول های انفرادی بند دو الف متعلق به سپاه پاسداران نگهداری شد در این مدت وی تحت بازجویی و فشار برای اخذ اعتراف قرار گرفت . سپس به بند 350 زندان اوین منتقل شد . در این مدت ماموران به اراک رفته و خواهر و عده ای از دوستان او را احضار کرده و به بازجویی از انان پرداختند ودر اقدامی بی سابقه مجددا فریدون صیدی را به انفرادی برده و از وی بازجویی کردند .

تشکیل دادگاه صیدی راد بارها به تعویق افتاد و سر انجام در تیر ماه سال نود فریدون صیدی در شعبه 28 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه محاکمه شد و به اتهام اجتماع وتبانی ( شرکت در تجمع اعتراضی عاشورا در اراک و شرکت در مراسم تشییع ایت الله منتظری ) و تبلییغ علیه نظام از طریق وبلاگ نویسی به تحمل سه سال حبس تعزیری محکوم شد . پس از گذشت چند ماه این حکم عینا در شعبه 54 دادگاه تجدید نظر تایید شد .


فریدون صیدی راد در وبلاگ انقلاب سبز اراک اخبار مربوط به بازداشت فعالین سیاسی استان مرکزی و تجمعات اعتراضی دانشجویان و همچنین اخبار کارگری را منتشر کرده است .

وی از امضا کنندگان شهادتنامه 64 زندانی سیاسی در مورد چگونگی جان باختن هدی صابر است و به همین دلیل و امضای چند بیانیه بیش از یک سال و نیم است که با وجود درخواست های مکرر خانواده اش از داشتن ملاقات حضوری محروم شده است .

وی همچنین در اعتراض به عدم دادن مرخصی برای درمان رضا شهابی همراه با شش زندانی سیاسی دیگر دست به اعتصاب غذا زد که با مرخصی شهابی پس از چند روز به این اعتصاب پایان دادند .

فریدون صیدی راد از اسفند ماه سال هشتاد و نه دوران محکومیت خود را در زندان اوین سپری می کند در حالی که طبق مقررات شرایط ازادی مشروط را نیز دارد .او در طی این مدت تنها یک بار به مرخصی امده و همچنان از داشتن ملاقات حضوری محروم است .

آخرین کاج ها را نیز شکستند یورش دوباره ی حکومت به خاوران

آخرین کاج های خاوران را نیز شکستند!
جمعه چهارم اسفند با تعدادی از مادران و خانواده های جان باختگان به خاوران رفتیم. مادر لطفی نیز با چند نفر از خواهران و
همسران پیش از ما به آنجا رسیده بودند.

خواهر یکی از جان باختگان بلند بلند گریه می کرد و می گفت کاج محمود را شکستند! مادر لطفی نیز فریادش بلند بود و می گفت کاج انوش را هم شکستند!

آنها چندین و چند بار کاج هایی که ما کاشته بودیم را کندند، چندین بار سنگ هایی که چیده بودیم را به هم ریختند، بارها گل هایی که گذاشته بودیم را این طرف و آن طرف پرت کردند ولی ما خسته نمی شویم و باز هم می آییم و می کاریم و آنجا را گل باران می کنیم.

دلم ریخت پایین، با نگرانی به دیگر سو چشم انداختم، آن جایی که خاک زهراست "کاج" او هم نبود، این کاج تنها کاج سبز باقی مانده از کاج های کاشته شده دست خودشان در دی ماه ۱٣٨۷ بود که پس از تخریب و بولدوزر انداختن دوباره آنجا کاشته بودند.

درختچه ها و کاج هایی که نه جانی برای ماندن داشتند و نه زیبایی ای برای ما بازماندگان و برخی از خانواده ها نیز از این درخت ها بیزار بودند زیرا احساس می کردند که شریک جرم حکومت اند.

درخت هایی که پس از مدتی همه به چوبی خشک بدل شده بودند ولی خانواده ها با نخ به ساقه های خشکیده آنها گل های تازه می بستند که پس از مدتی این درخت ها را نیز از خاک در آوردند و با خود بردند.

حالم خیلی بد شد، آن کاج بیچاره و بی حال را چندین سال پیاپی آب دادم تا کمی جان گرفت، آنها از اینکه هر بار لابلای شاخه های لغزان اش را پر از گل سرخ می کردم و زیرش نیز قاب کوچکی از عکس شش تایی خواهر و همسر خواهر و برادرهای کشته شده ام می گذاشتم، وحشت داشتند.

گاهی آدم می ماند که این اعمال ضد انسانی از طرف چه ارگانی است؟ از سازمان بهشت زهراست؟ از کلانتری خاورشهر است؟ از وزارت اطلاعات است؟

به هر کدام که اعتراض می کنیم می گویند کار ما نیست و ما بی خبریم. هرچند فرقی هم نمی کند، ولی بالاخره یک ارگانی باید مسوولیت این کارها را بپذیرد و به ما خانواده ها پاسخ دهد که چرا ما را از داشتن حداقل حق طبیعی مان به عنوان یک انسان و یک ایرانی محروم می کنند. به تازگی نیز ارگان دیگری وارد این معرکه شده است.

پلیس امنیت هم مادران و خانواده ها را احضار می کند و با تعجب می پرسد چرا به خاوران می روید؟ و طوری برخورد می کند که گویی هیچ خبری از اعدام شدگان و گورستان خاوران و پیگیری های مادران و خانواده ها ندارد!

واقعا این کارها به چه منظور است؟ می خواهند ما را بترسانند که دیده اند نتیجه عکس دارد، یا می خواهند ما را آزار دهند و شاید کمی هم موفق شده اند ولی چه حاصلی برای آنها دارد. چون می بینند که این فشارها ما را برای دادخواهی پیگیرتر و مصمم تر می کند. ولی گمان می کنم بیشتر از ترس شان است.

آری آنها از مادرانی می ترسند که سال هاست با عوض کردن چندین وسیله عمومی خود را به خاوران می رسانند، مانند مادری که با وجود آسیب دیدگی پایش با هر سختی خودش را به خاوران رساند تا برای گرامی داشت یاد پسرش، گل های خاکش را تازه کند یا از مادری که با کمر خمیده خود را به خاوران می رساند و برایش شعر می خواند یا از مادر دیگری که شاخه های گل را با دست های لرزان اش با عشق در این گوشه و آن گوشه خاوران می کارد و با خود زمزمه می کند: این برای جواد، این برای علی، این برای گلی، این برای زهرا، این برای بیژن، این برای محمدعلی، این برای مهرداد، این برای محمود، این برای صادق و ... یا از همسران و خواهران و برادران و فرزندانی که در روزهای خاص کانال ها و گوشه گوشه خاوران را به زیبایی می آرایند و گل باران می کنند یا از ما خانواده هایی که با تمام فشارها و تهدیدها باز هم پیگیر و پیوسته به خاوران می رویم.

آخرین کاج های خاوران را شکستند، با این گمان که می توانند ما را هم بشکنند! ولی ما باز هم می رویم و آنجا را گل باران می کنیم و این پیگیری مادران و خانواده های خاوران است که آنها را می ترساند.

این پیگیری هم مال امروز و دیروز نیست، سی و یک سال است که ما خانواده ها با تمام فشارهایی که حکومت وارد کرده است، برای اعتراض به نقض آشکار حقوق بشر و هم چنین برای جلوگیری از فراموشی و تکرار دوباره این جنایت های هولناک ایستاده ایم و پاسخ می خواهیم. حکومت هم می داند که دیگر نمی تواند انکار کند، چون مادران و خانواده های خاوران و شاهدان زنده همه جا حضور دارند و بسیاری از ایرانی ها و جامعه بین الملل و سازمان های مدافع حقوق بشر نیز از جزییات این جنایت ها باخبر شده اند و معترض و پیگیرند که چه اتفاق هایی در آن سال ها افتاده است و چه اتفاق هایی نیز بر سر خانواده های آنها تا به امروز آمده است و می آید و بالاخره هیچ راه گریزی جز پاسخ گویی برای حکومت نیست.

منصوره بهکیش
نهم اسفند ۱٣۹۱