صفحات

۱۳۹۱ تیر ۱۰, شنبه

آسیب دیدگی شدید محمود صالحی/تجمع خانواده های کارگران بازداشت شده

‏Photo: آسیب دیدگی شدید محمود صالحی/تجمع خانواده های کارگران بازداشت شده 

مطابق اخباری که پیش تر منتشر شد، در جریان حمله نیروهای امنیّتی به مجمع عمومی کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری، اکثر بازداشت شدگان به صورت جدّی مضروب شده و آسیب دیده اند. 

از جمله سید خالد حسینی که به شدّت از ناحیه گوش صدمه دیده و تقریبا شنوائی خود را از دست داده است وهمچنین محمود صالحی که از ناحیه لگن دچار شکستگی و آسیب جدّی شده است.

 امروز پس از تحمّل چندین روز درد شدید و دشواری های حرکتی، با مراجعه به پزشک و طی کردن مراحل عکس برداری، مشخص شد که لگن محمود صالحی در اثر حمله نیروهای امنیتی و ضربات وارده بر وی شکسته شده است . 

سایر افراد حاضر در نشست مجمع عمومی کمیته هماهنگی نیز به نحوی دچار جراحت و کوفتگی و آسیب های فیزیکی شده اند و این تعرّض به جسم و جان کارگران و فعالین کارگری محکوم است.

تجمع خانواده های بازداشت شدگان در مقابل دادسرای رشت

براساس گزارش رسیده، روز پنج شنبه 8 تیر ماه 1391، خانواده های بازداشت شدگان اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری در مقابل دادسرای رشت دست به تجمع زدند.

این تجمع با حضور اعضای خانواده‌ی بازداشت شدگان و دیگر فعالین کارگری برگزار شد که بعد از چند ساعت تجمع، مسئولین دادسرا به تجمع کنندگان اعلام کردند که تا روز شنبه به وضعیت کارگران زندانی رسیدگی خواهد شد.

بر اساس همین خبر، تا کنون میترا همایونی در زندان لاکان، جلیل محمدی، ریحانه انصاری و علیرضا عسگری در زندان رجایی شهر با خانواده های خود ملاقات نداشته اند.

ما اعضای کمیته هماهنگی ضمن محکوم کردن ادامه بازداشت عزیزان در بند، خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط آنان بوده و ضروری است که به هر شکل ممکن به این بازداشت ها اعتراض کنیم.

" کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری "
8 تیر ماه 1391‏ در جریان حمله نیروهای امنیّتی به مجمع عمومی کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری، اکثر بازداشت شدگان به صورت جدّی مضروب شده و آسیب دیده اند.

از جمله سید خالد حسینی که به شدّت از ناحیه گوش صدمه دیده و تقریبا شنوائی خود را از دست داده است وهمچنین محمود صالحی که از ناحیه لگن دچار شکستگی و آسیب جدّی شده است.

امروز پس از تحمّل چندین روز درد شدید و دشواری های حرکتی، با مراجعه به پزشک و طی کردن مراحل عکس برداری، مشخص شد که لگن محمود صالحی در اثر حمله نیروهای امنیتی و ضربات وارده بر وی شکسته شده است .

سایر افراد حاضر در نشست مجمع عمومی کمیته هماهنگی نیز به نحوی دچار جراحت و کوفتگی و آسیب های فیزیکی شده اند و این تعرّض به جسم و جان کارگران و فعالین کارگری محکوم است.

تجمع خانواده های بازداشت شدگان در مقابل دادسرای رشت

  روز پنج شنبه 8 تیر ماه 1391، خانواده های بازداشت شدگان اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری در مقابل دادسرای رشت دست به تجمع زدند.

این تجمع با حضور اعضای خانواده‌ی بازداشت شدگان و دیگر فعالین کارگری برگزار شد که بعد از چند ساعت تجمع، مسئولین دادسرا به تجمع کنندگان اعلام کردند که تا روز شنبه به وضعیت کارگران زندانی رسیدگی خواهد شد.

بر اساس همین خبر، تا کنون میترا همایونی در زندان لاکان، جلیل محمدی، ریحانه انصاری و علیرضا عسگری در زندان رجایی شهر با خانواده های خود ملاقات نداشته اند.


اعتصاب غذای هنرور شجایی روحانی منتقد در زندان اوین

‏Photo: اعتصاب غذای هنرور شجایی روحانی منتقد در زندان اوین

آرش هنرور شجایی روحانی منتقد صبح امروز پس از پایان مرخصی درمانی به زندان اوین بازگشت و دست به اعتصاب غذا زد.

محمد صادق (آرش) هنرور شجاعی خویی روحانی منتقد که در تاریخ ۲۰ خرداد ماه به مرخصی درمانی ۲۰ روزه اعزام شده بود، صبح امروز ۱۱ تیرماه ۱۳۹۱ به زندان اوین بازگشت و به محض ورود به زندان علی رغم وخامت حال جسمانی دست به اعتصاب غذا زد.

این روحانی منتقد که از بیماری قلبی و صرع رنج می‌برد، دلایل اعتصاب غذای خود را استنکاف دادسرای ویژه روحانیت از تحویل دادن اصل مدارک پزشکی قانونی و بنابر این عدم امکان پی گیری روند درمانی، هتک حیثیت و نشر اکاذیب و اتهامات ناروایی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی حتی قبل از صدور حکم و باشگاه خبرنگاران جوان و روزنامه کیهان و رسانه‌های همسو و وبسایت‌هایی از قبیل روات حدیث و وبسایت‌های دیگر وابسته به اقتدارگرایان و وزارت اطلاعات در حق وی انجام دادند، عدم اعاده اموال که شامل نوشته‌ها و مدارک تحصیلی وی می‌باشد و می‌بایست پس از پایان تحقیقات بازپس داده شود.

همچنین از دیگر دلایل اعتصاب غذای این روحانی منتقد اعتراض به دادگاه نمایشی و فرمایشی ۲۱ تیرماه سال جاری که به اتهام نشر اکاذیب برایش برپا شد می‌باشد.

آرش هنرور شجایی خواستار بازگرداندن عملکرد دادسرای ویژه روحانیت به روند صحیح قانونی، اعاده حیثیت و بازگرداندن اموال شخصی خود می‌باشد.‏آرش هنرور شجایی روحانی منتقد صبح امروز پس از پایان مرخصی درمانی به زندان اوین بازگشت و دست به اعتصاب غذا زد.

محمد صادق (آرش) هنرور شجاعی خویی روحانی منتقد که در تاریخ ۲۰ خرداد ماه به مرخصی درمانی ۲۰ روزه اعزام شده بود، صبح امروز ۱۱ تیرماه ۱۳۹۱ به زندان اوین بازگشت و به محض ورود به زندان علی رغم وخامت حال جسمانی دست به اعتصاب غذا زد.

این روحانی منتقد که از بیماری قلبی و صرع رنج می‌برد، دلایل اعتصاب غذای خود را استنکاف دادسرای ویژه روحانیت از تحویل دادن اصل مدارک پزشکی قانونی و بنابر این عدم امکان پی گیری روند درمانی، هتک حیثیت و نشر اکاذیب و اتهامات ناروایی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی حتی قبل از صدور حکم و باشگاه خبرنگاران جوان و روزنامه کیهان و رسانه‌های همسو و وبسایت‌هایی از قبیل روات حدیث و وبسایت‌های دیگر وابسته به اقتدارگرایان و وزارت اطلاعات در حق وی انجام دادند، عدم اعاده اموال که شامل نوشته‌ها و مدارک تحصیلی وی می‌باشد و می‌بایست پس از پایان تحقیقات بازپس داده شود.

همچنین از دیگر دلایل اعتصاب غذای این روحانی منتقد اعتراض به دادگاه نمایشی و فرمایشی ۲۱ تیرماه سال جاری که به اتهام نشر اکاذیب برایش برپا شد می‌باشد.

آرش هنرور شجایی خواستار بازگرداندن عملکرد دادسرای ویژه روحانیت به روند صحیح قانونی، اعاده حیثیت و بازگرداندن اموال شخصی خود می‌باشد.

۱۳۹۱ تیر ۹, جمعه

بازداشت شبانه رضا ستایش افزا فعال سیاسی

‏Photo: بازداشت شبانه رضا ستایش افزا فعال سیاسی

روز شنبه سوم تیر ماه ۹۱، رضا ستایش افزا، فعال سیاسی و از فعالین سابق دانشجویی دانشگاه آزاد کرج، توسط مامورین امنیتی بازداشت و به محلی نامعلوم منتقل شد.


خبر‌های دریافتی حاکی از این است که ماموران امنیتی شامگاه شنبه با مراجعه به منزل رضا ستایش افزا، ضمن تفتیش محل و ضبط کامپیو‌تر، کتب، سی دی‌ها و فایل‌های کامپیوتری، اقدام به بازداشت و انتقال وی می‌کنند.

این در شرایطی است که هنوز از علت دستگیری، محل بازداشت و سرنوشت این فعال سابق دانشجویی خبری منتشر نشده است.

خانواده وی طی روزهای اخیر، با مراجعه به مراجع قضایی و امنیتی هنوز نتوانسته‌اند نسبت به وضعیت این فعال سیاسی خبری موثق کسب کنند.

طی روزهای اخیر، حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی از بازداشت تعدادی دیگر از شهروندان در شهرهای مختلف کشور خبر داده بود.‏
روز شنبه سوم تیر ماه ۹۱، رضا ستایش افزا، فعال سیاسی و از فعالین سابق دانشجویی دانشگاه آزاد کرج، توسط مامورین امنیتی بازداشت و به محلی نامعلوم منتقل شد.


  ماموران امنیتی شامگاه شنبه با مراجعه به منزل رضا ستایش افزا، ضمن تفتیش محل و ضبط کامپیو‌تر، کتب، سی دی‌ها و فایل‌های کامپیوتری، اقدام به بازداشت و انتقال وی می‌کنند.

این در شرایطی است که هنوز از علت دستگیری، محل بازداشت و سرنوشت این فعال سابق دانشجویی خبری منتشر نشده است.

خانواده وی طی روزهای اخیر، با مراجعه به مراجع قضایی و امنیتی هنوز نتوانسته‌اند نسبت به وضعیت این فعال سیاسی خبری موثق کسب کنند.

طی روزهای اخیر، حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی از بازداشت تعدادی دیگر از شهروندان در شهرهای مختلف کشور خبر داده بود.

۱۳۹۱ تیر ۸, پنجشنبه

وضعیت نگران کننده سلامتی فریبرز رئیس دانا در زندان

‏Photo: وضعیت نگران کننده سلامتی فریبرز رئیس دانا در زندان


همسر فریبرز رییس دانا، کارشناس اقتصادی و عضو کانون نویسندگان با اظهار اینکه وضعیت جسمی او در بند ۳۵۰ زندان اوین نامناسب است به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت:« فریبرز به لحاظ شرایط سنی و بیمارهای متفاوتی که دارد فضای زندان حالش را بدتر می کند و من بسیار نگرانش هستم. او دچار بیماری قند، فشار خون، گوارش و پروستات است که باید داروهایش را مرتب بخورد و تحت رژیم غذایی مناسب باشد در حالیکه در زندان اصلا وضعیت تغذیه و بهداشت مناسب نیست و حتی فروشگاه زندان میوه و سبزیجات با کیفیتی نمی آورد که زندانیان خودشان بتوانند بخرند. از طرفی دیگر در سنی که فریبرز قرار دارد دور از خانواده و تنها فرزندش که فقط ۴ سال دارد بسیار اذیتش می کند.»

آزاده فرقانی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت:« روز دوشنبه ۵ تیرماه که با او ملاقات داشتم متوجه شدم هنوز به او بعضی از قرص هایش را نداده اند و همین طور عینکش را. اما کتاب ها و لباس های که برایش فرستاده بودم به دستش رسیده است. با این حال او چگونه می تواند بدون عینک مطالعه کند! »

دکتر فریبرز رییس دانا روز دوشنبه اول خرداد ماه توسط ماموران پلیس امنیت بازداشت و برای گذارندن دوران یک سال حبسش به بند عمومی (۳۵۰) زندان اوین منتقل شد. او در تاریخ ۲۸ آذرماه ۱۳۸۹ پس از گفتگویی با تلویزیون بی بی سی در مورد طرح هدفمندی یارانه‌ها و “نیو لیبرالی” خواندن این سیاست در منزلش‌ بازداشت شد و پس از یکماه حبس از زندان آزاد شد اما در دادگاهش در تاریخ ۷ خرداد ۱۳۹۰ به اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق عضویت در کانون نویسندگان و و امضای برخی بیانیه های سیاسی و همچنین مصاحبه های انتقادی با رسانه های خارج از کشور در خصوص عملکرد دولت جمهوری اسلامی به یکسال زندان از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه محکوم شد.

این کارشناس اقتصادی همچنین از سال ها پیش به دلیل صحبت ها و نوشته های انتقاد آمیزش از تدریس در دانشگاه ها به صورت رسمی محروم شده بود و فقط به شکل استاد مهمان در دانشگاه ها تدریس می کرد. او قبل از بازداشتش در تاریخ اول خرداد ماه بارها از سوی ماموران امنیتی تهدید به سکوت شده بود.

همسر رییس دانا با انتقاد از اینکه هنوز وثیقه ای که برای آزادی موقت او از زندان در سال ۱۳۸۹ گذاشته بودند، برگردانده نشده است، گفت:« هنوز وثیقه به وثیقه گذار تحویل داده نشده و دلیلی هم برای این کار عنوان نشده است. من واقعا نمی دانم چه کنم.»

آزاده فرقانی همچنین در خصوص وضعیت روحی فریبرز رییس دانا گفت:«وقتی فریبرز آدمی مانند عبدالفتاح سلطانی که هم سلولیش است را می بیند که به ۱۸ سال زندان محکوم شده و یا سعید مدنی را، یا جوان های که هر کدام به دلایل نامشخصی در زندان هستند روی روحیه اش تاثیر می گذارد، همه اینها خود به خود باعث می شود که زندانی افسرده شود. با این حال خدا را شکر فریبرز می داند چطور خودش را نگه دارد، الان در حیاط زندان کلاس تحلیل اقتصاد ایران برگزار می کند و دیگر برایش مهم نیست که کلاسش را تعطیل کنند یا نه! از زندان که بالاتر جای نیست.»‏همسر فریبرز رییس دانا، کارشناس اقتصادی و عضو کانون نویسندگان با اظهار اینکه وضعیت جسمی او در بند ۳۵۰ زندان اوین نامناسب است به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت:« فریبرز به لحاظ شرایط سنی و بیمارهای متفاوتی که دارد فضای زندان حالش را بدتر می کند و من بسیار نگرانش هستم. او دچار بیماری قند، فشار خون، گوارش و پروستات است که باید داروهایش را مرتب بخورد و تحت رژیم غذایی مناسب باشد در حالیکه در زندان اصلا وضعیت تغذیه و بهداشت مناسب نیست و حتی فروشگاه زندان میوه و سبزیجات با کیفیتی نمی آورد که زندانیان خودشان بتوانند بخرند. از طرفی دیگر در سنی که فریبرز قرار دارد دور از خانواده و تنها فرزندش که فقط ۴ سال دارد بسیار اذیتش می کند.»

آزاده فرقانی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت:« روز دوشنبه ۵ تیرماه که با او ملاقات داشتم متوجه شدم هنوز به او بعضی از قرص هایش را نداده اند و همین طور عینکش را. اما کتاب ها و لباس های که برایش فرستاده بودم به دستش رسیده است. با این حال او چگونه می تواند بدون عینک مطالعه کند! »

دکتر فریبرز رییس دانا روز دوشنبه اول خرداد ماه توسط ماموران پلیس امنیت بازداشت و برای گذارندن دوران یک سال حبسش به بند عمومی (۳۵۰) زندان اوین منتقل شد. او در تاریخ ۲۸ آذرماه ۱۳۸۹ پس از گفتگویی با تلویزیون بی بی سی در مورد طرح هدفمندی یارانه‌ها و “نیو لیبرالی” خواندن این سیاست در منزلش‌ بازداشت شد و پس از یکماه حبس از زندان آزاد شد اما در دادگاهش در تاریخ ۷ خرداد ۱۳۹۰ به اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق عضویت در کانون نویسندگان و و امضای برخی بیانیه های سیاسی و همچنین مصاحبه های انتقادی با رسانه های خارج از کشور در خصوص عملکرد دولت جمهوری اسلامی به یکسال زندان از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه محکوم شد.

این کارشناس اقتصادی همچنین از سال ها پیش به دلیل صحبت ها و نوشته های انتقاد آمیزش از تدریس در دانشگاه ها به صورت رسمی محروم شده بود و فقط به شکل استاد مهمان در دانشگاه ها تدریس می کرد. او قبل از بازداشتش در تاریخ اول خرداد ماه بارها از سوی ماموران امنیتی تهدید به سکوت شده بود.

همسر رییس دانا با انتقاد از اینکه هنوز وثیقه ای که برای آزادی موقت او از زندان در سال ۱۳۸۹ گذاشته بودند، برگردانده نشده است، گفت:« هنوز وثیقه به وثیقه گذار تحویل داده نشده و دلیلی هم برای این کار عنوان نشده است. من واقعا نمی دانم چه کنم.»

آزاده فرقانی همچنین در خصوص وضعیت روحی فریبرز رییس دانا گفت:«وقتی فریبرز آدمی مانند عبدالفتاح سلطانی که هم سلولیش است را می بیند که به ۱۸ سال زندان محکوم شده و یا سعید مدنی را، یا جوان های که هر کدام به دلایل نامشخصی در زندان هستند روی روحیه اش تاثیر می گذارد، همه اینها خود به خود باعث می شود که زندانی افسرده شود. با این حال خدا را شکر فریبرز می داند چطور خودش را نگه دارد، الان در حیاط زندان کلاس تحلیل اقتصاد ایران برگزار می کند و دیگر برایش مهم نیست که کلاسش را تعطیل کنند یا نه! از زندان که بالاتر جای نیست.»

صمد قاسم پور نماینده دوره پنجم مجلس در آستانه اعدام

‏Photo: صمد قاسم پور نماینده دوره پنجم مجلس در آستانه اعدام

 صمد قاسم پور نماینده دوره پنجم مجلس شورای اسلامی از سوی دستگاه قضایی به اعدام محکوم شده است.

 نماینده سابق مردم تبریز،‌اسکو و آذرشهر در مجلس شورای اسلامی در دوره پنجم متهم به قاچاق مواد مخدر شده است.

بر اساس گزارشات رسیده حکم اعدام صمد قاسم پور پس از تائید در دیوان عالی کشور جهت اجرای حکم به شعبه اجرای احکام ارجاع شده است.
هرانا‏
صمد قاسم پور نماینده دوره پنجم مجلس شورای اسلامی از سوی دستگاه قضایی به اعدام محکوم شده است.

نماینده سابق مردم تبریز،‌اسکو و آذرشهر در مجلس شورای اسلامی در دوره پنجم متهم به قاچاق مواد مخدر شده است.

  حکم اعدام صمد قاسم پور پس از تائید در دیوان عالی کشور جهت اجرای حکم به شعبه اجرای احکام ارجاع شده است.

بازداشت وحید راستگو شهروند تبریزی

‏Photo: بازداشت وحید راستگو شهروند تبریزی

 صبح روز گذشته مهندس وحید راستگو شهروند تبریزی در منزل پدری خود در تبریز بازداشت شد.

 صبح روز گذشته (چهارشنبه ۷ تیرماه) مهندس وحید راستگو در منزل پدری خود واقع در خیابان حافظ تبریز، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نا‌معلومی منتقل گردید.

نیروهای امنیتی که جهت بازداشت مراجعه کرده بودند ضمن تهدید خانواده وی مبنی بر عدم پیگیری وضعیت فرزندشان اقدام به تفتیش و ضبط وسایل شخصی وحید راستگو از قبیل کیس کامپیو‌تر، فلش مموری، گوشی مبایل، کتاب‌ها و دست نوشته‌ها کردند.

گفتنی‌ست، وحید راستگو تا کنون موفق به تماس با خانواده خود نشده است و از محل نگهداری وی نیز اطلاعی در دست نیست.‏
صبح روز گذشته مهندس وحید راستگو شهروند تبریزی در منزل پدری خود در تبریز بازداشت شد.

صبح روز گذشته (چهارشنبه ۷ تیرماه) مهندس وحید راستگو در منزل پدری خود واقع در خیابان حافظ تبریز، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نا‌معلومی منتقل گردید.

نیروهای امنیتی که جهت بازداشت مراجعه کرده بودند ضمن تهدید خانواده وی مبنی بر عدم پیگیری وضعیت فرزندشان اقدام به تفتیش و ضبط وسایل شخصی وحید راستگو از قبیل کیس کامپیو‌تر، فلش مموری، گوشی مبایل، کتاب‌ها و دست نوشته‌ها کردند.

گفتنی‌ست، وحید راستگو تا کنون موفق به تماس با خانواده خود نشده است و از محل نگهداری وی نیز اطلاعی در دست نیست.

۱۱ فعال حقوق کودک در بم به ۲۷ سال حبس محکوم شدند

دادگاه انقلاب شهرستان بم توسط قاضی قربان شاهینی، ۷ نفر از اعضای و همکاران انجمن نیکوکاری رهاورد مهر و دانش به همراه چهار تن دیگر را به ۲۷ سال زندان محکوم کرد.

هفت تن از مسئولین و اعضای «انجمن نیکوکاری رهاورد مهر و دانش (انجمن رهاورد) که طی نه سال گذشته دربم فعالیت داشته اند به همراه ۴ فعال دیگر و غیر مرتبط با این نهاد به ۱۶ سال حبس تعزیری و ۱۱ سال حبس تعلیقی محکوم شدند.

حکم دادگاه بدوی که پس از چهارده ماه در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۱ صادر شده است، چنین می‌باشد: سامان استوار، علی دیو سالار، سحر بیرم آبادی، سارا حاج بهرامیان و نهاله شهیدی هر کدام به تحمل دوسال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی و منصور علیمرادی، یاسمن علیشاهی، صفورا زواران حسینی، نیوشا بدیع ثابت، شمیس نورانی و سولماز قاسمی هر کدام به تحمل یک سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی محکوم شده اند. اتهام این افراد بر اساس حکم، «اقدام علیه امنیت داخلی از طریق ترویج فرقه بهائیت» است. انجمن رهاورد اعتراض خود را نسبت به این حکم اعلام و تقاضای بررسی مجدد پرونده را در دادگاه تجدید نظر استان کرمان ارائه کرده است.

انجمن رهاورد تاکید دارد که هیچ یک از مسئولین، اعضا و حامیان آن، که بیش از هشت صد نفر می‌باشند، بهایی نیستند. در طی این سال هااین انجمن هرگز به هیچ کس که به شکل داوطلبانه با انجمن نیکوکاری همکاری داشته و یا در استخدام انجمن بوده است اجازه‌ی ترویج بهاییت نداده‌ است و تهمت‌های وارده کذب محض است.

علی دیوسالار، غیر بهایی، مدیر عامل انجمن رهاورد و سارا حاج بهرامیان، غیر بهایی، عضو هیئت مدیره‌ و مسئول آموزش انجمن رهاورد هستند. آن‌ها از روز اول زلزله‌ی بم فعالیت خود را آغاز کردند و تا کنون در بم حضور دارند. فعالیت این دو نفر در بم از ابتدا تا کنون همواره با تأیید، همراهی و همکاری مدیران و مسئولین انجمن بوده است.

این نهاد غیر انتفاعی  تاکید کرد: فعالیت های انجمن رهاورد در نه سال گذشته برای بهبود وضعیت کودکان زلزله زده ی بم و کاهش آسیب ها و مشکلات پس از زلزله موثر و مفید بوده است. این انجمن تنها سازمان غیر دولتی و مستقل در بم است که از سال ۱۳۸۲ تا کنون به فعالیت خود در زمینه ی آموزش و توانمند سازی کودکان، به صورت مستقیم ادامه داده است.

یاشار خامنه، یک دانشجوی ایرانی مقیم هلند با انتشار نامه ای از یک گروگانگیری توسط ماموران وزارت اطلاعات ایران پرده برداشت

‏Photo: من «یاشار خامنه» هستم که در فضای مجازی با نام مستعار «یاشار نقی پژوه» شناخته می شوم و در خارج از کشور دانشجو هستم. از روزی که «کمپین یادآوری امام نقی به شیعیان» شروع به کار کرد به همراه بسیاری از جوانان ایرانی به طنز نویسی برای به چالش کشیدن مسائل خرافی مشغول هستم. امروز که این نامه را می نویسم پنج هفته است که پدرم گروگان وزارت اطلاعات است. چرا که نه وکیل دارد، نه پرونده ای تشکیل شده و نه اینکه حق ملاقات با خانواده را دارد. تنها جرمش این است که پدر من است.

چند روز پس از دستگیری پدر، مادرم با من تماس گرفت و گریه کنان و شیون کنان گفت که می خواهند پدرت را اعدام کنند و سپس خواهرم گفت که بر اساس خواسته وزارت اطلاعات، باید از خودت فیلم بگیری و ابراز ندامت کنی و برای آنها بفرستی. من نیز به خاطر خانواده ام تن به چنین خواسته ای دادم، اما مامورین وزارت اطلاعات علی رغم اینکه به خواسته آنها تن در دادم، پدرم را رها نکردند. حتی دریغ از سر سوزنی کاهش فشار بر روی خانواده من! در آخرین تماسی که با مادرم داشتم مطلع شدم که او را هم تهدید به دستگیری کرده اند و گفته اند خودش را هم به زودی پیدا می کنیم و به سزای اعمالش می رسانیم.

خواسته ای که وزارت اطلاعات ایران دارد این است که صفحه ی فیسبوک «کمپین یاد آوری امام نقی به شیعیان» بسته شود و من نیز اطلاعات ایمیل و وبلاگم را به همراه مشخصات سایر اعضای فعال در اختیارشان بگذارم و خودم هم در نهایت به ایران برگردم. در حالی که من کنترلی بر روی صفحه فیسبوک کمپین ندارم و تنها کاری که از دستم ساخته بود یعنی بستن ایمیل، وبلاگ و اکانت فیسبوک را همان روز دستگیری پدرم انجام دادم. ضمن اینکه بر همگان همچون روز، روشن است که در صورت بازگشت به ایران چه سرنوشتی در انتظارم خواهد بود.

اکنون که صدایم به هیچ جا نمی رسد و دستم به هیچ جایی بند نیست، تنها کاری که می توانم انجام دهم، اعتراض به این بازداشت غیر قانونی و رساندن صدای بی گناهی و مظلومیت خانواده ام است. از تمامی انسانهای آزاده، سازمان ها و نهاد های مدافع حقوق بشر درخواست حمایت دارم. از مسئولین امنیتی نیز می خواهم که به بازداشت پدرم خاتمه دهند.«نوح» هرگز به خاطر فرزندش«سام» مجازات نشد.

یاشار خامنه‏من «یاشار خامنه» هستم که در فضای مجازی با نام مستعار «یاشار نقی پژوه» شناخته می شوم و در خارج از کشور دانشجو هستم. از روزی که «کمپین یادآوری امام نقی به شیعیان» شروع به کار کرد به همراه بسیاری از جوانان ایرانی به طنز نویسی برای به چالش کشیدن مسائل خرافی مشغول هستم. امروز که این نامه را می نویسم پنج هفته است که پدرم گروگان وزارت اطلاعات است. چرا که نه وکیل دارد، نه پرونده ای تشکیل شده و نه اینکه حق ملاقات با خانواده را دارد. تنها جرمش این است که پدر من است.

چند روز پس از دستگیری پدر، مادرم با من تماس گرفت و گریه کنان و شیون کنان گفت که می خواهند پدرت را اعدام کنند و سپس خواهرم گفت که بر اساس خواسته وزارت اطلاعات، باید از خودت فیلم بگیری و ابراز ندامت کنی و برای آنها بفرستی. من نیز به خاطر خانواده ام تن به چنین خواسته ای دادم، اما مامورین وزارت اطلاعات علی رغم اینکه به خواسته آنها تن در دادم، پدرم را رها نکردند. حتی دریغ از سر سوزنی کاهش فشار بر روی خانواده من! در آخرین تماسی که با مادرم داشتم مطلع شدم که او را هم تهدید به دستگیری کرده اند و گفته اند خودش را هم به زودی پیدا می کنیم و به سزای اعمالش می رسانیم.

خواسته ای که وزارت اطلاعات ایران دارد این است که صفحه ی فیسبوک «کمپین یاد آوری امام نقی به شیعیان» بسته شود و من نیز اطلاعات ایمیل و وبلاگم را به همراه مشخصات سایر اعضای فعال در اختیارشان بگذارم و خودم هم در نهایت به ایران برگردم. در حالی که من کنترلی بر روی صفحه فیسبوک کمپین ندارم و تنها کاری که از دستم ساخته بود یعنی بستن ایمیل، وبلاگ و اکانت فیسبوک را همان روز دستگیری پدرم انجام دادم. ضمن اینکه بر همگان همچون روز، روشن است که در صورت بازگشت به ایران چه سرنوشتی در انتظارم خواهد بود.

اکنون که صدایم به هیچ جا نمی رسد و دستم به هیچ جایی بند نیست، تنها کاری که می توانم انجام دهم، اعتراض به این بازداشت غیر قانونی و رساندن صدای بی گناهی و مظلومیت خانواده ام است. از تمامی انسانهای آزاده، سازمان ها و نهاد های مدافع حقوق بشر درخواست حمایت دارم. از مسئولین امنیتی نیز می خواهم که به بازداشت پدرم خاتمه دهند.«نوح» هرگز به خاطر فرزندش«سام» مجازات نشد.

یاشار خامنه

۱۳۹۱ تیر ۷, چهارشنبه

بازجویان وزارت اطلاعات ولی فقیه قصد انتقال دائم زندانی سیاسی ارژنگ داودی به بند 209 زندان اوین شکنجه گاه وزارت اطلاعات را دارند

‏Photo: بازجویان وزارت اطلاعات ولی فقیه قصد انتقال دائم زندانی سیاسی ارژنگ داودی به بند 209 زندان اوین شکنجه گاه وزارت اطلاعات را دارند

روز چهارشنبه 7 تیر ماه به صورت ناگهانی به زندانی سیاسی ارژنگ داودی اعلام گردید که تمامی وسایل خود را جمع نماید که قرار است به صورت دائم به زندانی دیگر منتقل شود.زندانی سیاسی ارژنگ داودی به رئیس و سایر مسئولین زندان اعلام کرد تا زمانی که برای او مشخص نکنند به کجا انتقال خواهد یافت هرگز از سالن زندانیان سیاسی خارج نخواهد شد.

در پی این مسئله رئیس زندان مردانی و معاونش خادم اعلام کردند در صورت عدم خروج گارد ویژه زندان را وارد خواهند کرد اما بعد از مدتی  مردانی و خادم از حرف خود عقب نشینی کردند و وادار به گفتن حقیقت شدند و اعلام کردند :که قرار بصورت دائم به بند 209 زندان اوین منتقل شود.

زندانی سیاسی ارژنگ داودی استوار و پایدار بر آرمانهای آزادیخواهانش برخوردهای سرکوبگرانه آنها را به سخره گرفت و اعلام کرد تا رسیده به آزادی و پایان یافتن  دیکتاتوری ولی فقیه در ایران لحظه ای آرام نخواهد نشست و بر خواست به حق خود و مردم ایران پافشاری خواهد کرد و مرعوب انتقال به شکنجه گاه وزارت اطلاعات نخواهد شد.

آخوند علی خامنه ای ولی فقیه رژیم که در بحرانهای داخلی و بین المللی گرفتار شده است رو به سرکوب زندانیان سیاسی و اعدام های گروهی و در ملا عام آورده است تا شاید با این اعمال قرون وسطایی و رفتارهای ضد بشری حکومت خود را حفظ کند.

زندانی سیاسی ارژنگ داودی بیش از 8 سال است که در زندانهای مختلف ولی فقیه علی خامنه ای بسر می برد. او در طی این مدت تحت فشارهای قرون وسطایی و غیر انسانی قرار داشت و بارها به شکنجه گاه وزارت اطلاعات منتقل گردید و تحت شدیدترین  شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی قرار گرفت که در آحرین مورد آن پاره شدن پرده گوش وی و آسیب جدی رساندن به کتفش گردید.با نامۀ کتبی دفتر علی خامنه ای منزل شخصی این زندانی سیاسی مصادره و در اختیار یکی از شکنجه گران اطلاعات ولی فقیه قرار داده شد.

 همچنین همسر این زندانی سیاسی را بیش از 4 ماه در سلول انفرادی تحت شکنجه های روحی و جسمی قرار دادند و بیشرمانه بازجویان ولی فقیه او را تحت فشار قرار دادن که باید از همسرش جدا شود.بازجویان وزارت اطلاعات حق داشتن ملاقات و هرگونه تماس با خانواده اش را ماه ها است که از آنها سلب کرده اند.

تمامی فشارهای فوق برای وادار کردن این زندانی سیاسی به سکوت در مقابل جنایتهای که در زندانهای ولی فقیه روی می دهد می باشد.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، انتقال ناگهانی زندانی سیاسی ارژنگ داودی به بند 209 شکنجه گاه وزارت اطلاعات را محکوم می کند و مسئول مستقیم جان این زندانی سیاسی شخص علی خامنه ای ولی فقیه رژیم می باشد،همچنین از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی که در مقابل جنایتهای رژیم ولی فقیه سکوت مرگبار پیشه گرفتند خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت آخوند علی خامنه ای به شورای امنیت سازمان ملل متحد می باشد.

منبع:فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران

07 تیر 1391 برابر با 27 ژوئن 2012

گزارش فوق  به سازمانهای زیر ارسال  گردید:

کمیساریای عالی حقوق بشر

گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل‏روز چهارشنبه 7 تیر ماه به صورت ناگهانی به زندانی سیاسی ارژنگ داودی اعلام گردید که تمامی وسایل خود را جمع نماید که قرار است به صورت دائم به زندانی دیگر منتقل شود.زندانی سیاسی ارژنگ داودی به رئیس و سایر مسئولین زندان اعلام کرد تا زمانی که برای او مشخص نکنند به کجا انتقال خواهد یافت هرگز از سالن زندانیان سیاسی خارج نخواهد شد.

در پی این مسئله رئیس زندان مردانی و معاونش خادم اعلام کردند در صورت عدم خروج گارد ویژه زندان را وارد خواهند کرد اما بعد از مدتی مردانی و خادم از حرف خود عقب نشینی کردند و وادار به گفتن حقیقت شدند و اعلام کردند :که قرار بصورت دائم به بند 209 زندان اوین منتقل شود.

زندانی سیاسی ارژنگ داودی استوار و پایدار بر آرمانهای آزادیخواهانش برخوردهای سرکوبگرانه آنها را به سخره گرفت و اعلام کرد تا رسیده به آزادی و پایان یافتن دیکتاتوری ولی فقیه در ایران لحظه ای آرام نخواهد نشست و بر خواست به حق خود و مردم ایران پافشاری خواهد کرد و مرعوب انتقال به شکنجه گاه وزارت اطلاعات نخواهد شد.

آخوند علی خامنه ای ولی فقیه رژیم که در بحرانهای داخلی و بین المللی گرفتار شده است رو به سرکوب زندانیان سیاسی و اعدام های گروهی و در ملا عام آورده است تا شاید با این اعمال قرون وسطایی و رفتارهای ضد بشری حکومت خود را حفظ کند.

زندانی سیاسی ارژنگ داودی بیش از 8 سال است که در زندانهای مختلف ولی فقیه علی خامنه ای بسر می برد. او در طی این مدت تحت فشارهای قرون وسطایی و غیر انسانی قرار داشت و بارها به شکنجه گاه وزارت اطلاعات منتقل گردید و تحت شدیدترین شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی قرار گرفت که در آحرین مورد آن پاره شدن پرده گوش وی و آسیب جدی رساندن به کتفش گردید.با نامۀ کتبی دفتر علی خامنه ای منزل شخصی این زندانی سیاسی مصادره و در اختیار یکی از شکنجه گران اطلاعات ولی فقیه قرار داده شد.

همچنین همسر این زندانی سیاسی را بیش از 4 ماه در سلول انفرادی تحت شکنجه های روحی و جسمی قرار دادند و بیشرمانه بازجویان ولی فقیه او را تحت فشار قرار دادن که باید از همسرش جدا شود.بازجویان وزارت اطلاعات حق داشتن ملاقات و هرگونه تماس با خانواده اش را ماه ها است که از آنها سلب کرده اند.

تمامی فشارهای فوق برای وادار کردن این زندانی سیاسی به سکوت در مقابل جنایتهای که در زندانهای ولی فقیه روی می دهد می باشد.


دکتر هانی یازرلو فعال سیاسی جهت ابلاغ حکم به دادگاه انقلاب احضار شد

‏Photo: دکتر هانی یازرلو فعال سیاسی جهت ابلاغ حکم به دادگاه انقلاب احضار شد

 دکتر هانی یازرلو فعال سیاسی با سابقه دیروز سه شنبه بصورت تلفنی جهت ابلاغ حکم به دادگاه انقلاب تهران احضار شد.

به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، هانی یازرلو از پزشکان و فعالین سیاسی با سابقه روز گذشته (سه شنبه 6 تیرماه) ساعت 2 بعد از ظهر، بصورت تلفنی جهت ابلاغ حکم از سوی دادگاه انقلاب تهران احضار شد.

وی پیشتر در اردیبهشت سال 1390 توسط مامورین وزارت اطلاعات در منزل مسکونی خود بازداشت و پس از چند ماه با قرار وثیقه از زندان آزاد گردید.
گفتنی‌ست، در این پرونده اتهام تبلیغ علیه نظام به هانی یازرلو تفهیم شده است.

دکتر هانی یازرلو از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب بهمن 57 و همچنین دهه 60 میباشد و زمانی که در اردیبهشت ماه 1390 بازداشت شد، دوفرزندش بنامهای حامد یازرلو و هود یازرلو و همچنین همسرش بنام نازیلا دشتی در زندان دوران محکومیت خود را سپری میکردند.‏دکتر هانی یازرلو فعال سیاسی با سابقه دیروز سه شنبه بصورت تلفنی جهت ابلاغ حکم به دادگاه انقلاب تهران احضار شد.

  هانی یازرلو از پزشکان و فعالین سیاسی با سابقه روز گذشته (سه شنبه 6 تیرماه) ساعت 2 بعد از ظهر، بصورت تلفنی جهت ابلاغ حکم از سوی دادگاه انقلاب تهران احضار شد.

وی پیشتر در اردیبهشت سال 1390 توسط مامورین وزارت اطلاعات در منزل مسکونی خود بازداشت و پس از چند ماه با قرار وثیقه از زندان آزاد گردید.
گفتنی‌ست، در این پرونده اتهام تبلیغ علیه نظام به هانی یازرلو تفهیم شده است.

دکتر هانی یازرلو از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب بهمن 57 و همچنین دهه 60 میباشد و زمانی که در اردیبهشت ماه 1390 بازداشت شد، دوفرزندش بنامهای حامد یازرلو و هود یازرلو و همچنین همسرش بنام نازیلا دشتی در زندان دوران محکومیت خود را سپری میکردند.

سعید مدنی به بند امنیتی ۲۰۹ بازگردانده شد

‏Photo: سعید مدنی به بند امنیتی ۲۰۹ بازگردانده شد

سعید مدنی، عضو شورای فعالان ملی-مذهبی یک روز پس از انتقال به بند عمومی ۳۵۰ زندان اوین دوباره به بند ۲۰۹ بازگردانده شد.

به گزارش تارنمای پیک ایران، سعید مدنی، جامعه‌شناس و از اعضای ملی مذهبی که چند روز پیش بعد از ۵ ماه نگهداری در بند ۲۰۹ زندان اوین به بند عمومی ۳۵۰ این زندان منتقل شده بود، دوباره به ۲۰۹ بازگردانده شد.

بر اساس این گزارش ماموران امنیتی بعد از ظهر روز دوشنبه، بدون ارائه هیچ توضیحی این زندانی سیاسی را به بند امنیتی ۲۰۹ بازگرداند.

سعید مدنی، عضو شورای سردبیری ماهنامه «ایران فردا» که ۱۷ دی ماه بازداشت شده و این مدت در بند امنیتی ۲۰۹ نگهداری می‌شد بالاخره یکشنبه به بند عمومی ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.‏
سعید مدنی، عضو شورای فعالان ملی-مذهبی یک روز پس از انتقال به بند عمومی ۳۵۰ زندان اوین دوباره به بند ۲۰۹ بازگردانده شد.

  سعید مدنی، جامعه‌شناس و از اعضای ملی مذهبی که چند روز پیش بعد از ۵ ماه نگهداری در بند ۲۰۹ زندان اوین به بند عمومی ۳۵۰ این زندان منتقل شده بود، دوباره به ۲۰۹ بازگردانده شد.

  ماموران امنیتی بعد از ظهر روز دوشنبه، بدون ارائه هیچ توضیحی این زندانی سیاسی را به بند امنیتی ۲۰۹ بازگرداند.

سعید مدنی، عضو شورای سردبیری ماهنامه «ایران فردا» که ۱۷ دی ماه بازداشت شده و این مدت در بند امنیتی ۲۰۹ نگهداری می‌شد بالاخره یکشنبه به بند عمومی ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.

به دليل عجله در برگرداندن حسين رونقي از زندان كليه هايش عفونت كرد

‏Photo: به دليل عجله در برگرداندن حسين رونقي از زندان كليه هايش عفونت كرد

بهداری زندان اوین به دلیل کمبود دارو، برای چندین روز از تحویل داروهای سیدحسین رونقی ملکی خودداری کرده و این امر سبب عفونت بعد از عمل جراحی وی شده است.

دسترسی نداشتن به دارو و امکانات درمانی لازم، شرایط خاص محیط زندان، رژیم غذایی نامناسب و نبود پزشکان متخصص و امکانات درمانی، احتمال بی نتیجه بودن عمل جراحی وی را افزایش می دهد.

سهل انگاری ها و بی توجهی ها به وضعیت این زندانی سیاسی، موضوعی است که در چند عمل جراحی گذشته نیز اتفاق افتاد و باعث شد که جراحی های صورت گرفته بارها بی نتیجه بماند و پزشکان برای چند مرتبه پیاپی مجبور به تکرار عمل جراحی شوند.

در حال حاضر نیز تکرار دوباره این خطا و خلف وعده مسئولان قضایی و امنیتی، باعث شده این نگرانی پیش بیاید که تلاش پزشکان و سختی های متحمل شده از سوی حسین رونقی، همگی به هدر رود و جان و سلامت وی دوباره در معرض خطر قرار گیرد؛ نکته ای که امید بود مسئولان قضایی و امنیتی بیش از هر کس دیگری متوجه تبعات آن باشند.‏بهداری زندان اوین به دلیل کمبود دارو، برای چندین روز از تحویل داروهای سیدحسین رونقی ملکی خودداری کرده و این امر سبب عفونت بعد از عمل جراحی وی شده است.

دسترسی نداشتن به دارو و امکانات درمانی لازم، شرایط خاص محیط زندان، رژیم غذایی نامناسب و نبود پزشکان متخصص و امکانات درمانی، احتمال بی نتیجه بودن عمل جراحی وی را افزایش می دهد.

سهل انگاری ها و بی توجهی ها به وضعیت این زندانی سیاسی، موضوعی است که در چند عمل جراحی گذشته نیز اتفاق افتاد و باعث شد که جراحی های صورت گرفته بارها بی نتیجه بماند و پزشکان برای چند مرتبه پیاپی مجبور به تکرار عمل جراحی شوند.

در حال حاضر نیز تکرار دوباره این خطا و خلف وعده مسئولان قضایی و امنیتی، باعث شده این نگرانی پیش بیاید که تلاش پزشکان و سختی های متحمل شده از سوی حسین رونقی، همگی به هدر رود و جان و سلامت وی دوباره در معرض خطر قرار گیرد؛ نکته ای که امید بود مسئولان قضایی و امنیتی بیش از هر کس دیگری متوجه تبعات آن باشند.

کانون وبلاگ نویسان ایران، گروگانگیری و دزدیدن پدر یکی از وبلاگ نویسان توسط وزارت اطلاعات را محکوم می کند.

کانون وبلاگ نویسان ایران، به نمایندگی از طرف جامعه وبلاگ نویسان ایرانی، اقدام اخیر وزارت اطلاعات در ربودن پدر آقای یاشار خامنه را محکوم می کند. +
کانون وبلاگ نویسان ایران، به وزیر اطلاعات ایران یادآور می شود که  شان هر حکومتی، حتی رژیم های دیکتاتوری بالاتر از آن است که دست به چنین اقدامات زننده ای بزنند.
پدر آقای یاشار خامنه، نه جرمی مرتکب شده و نه در اعمال پسرش نقشی داشت است. آزار او، مصداق بارز آدم ربایی و تروریسم حکومتی است.
این کار نقض اعلامیه جهانی حقوق بشر و مصداق بارز جنایت علیه بشریت است؛ حتی با قانون اساسی و دیگر قوانین جاری در جمهوری اسلامی نیز تناقض دارد.
کانون وبلاگ نویسان ایران، آقای خامنه ای و وزیر اطلاعات را مسئول این آدم ربایی  و حفظ سلامت پدر آقای یاشار خامنه می داند. اعضای کانون وبلاگ نویسان مصرانه خواستار آزادی آقای خامنه هستند.
کانون وبلاگ نویسان ایران

۱۳۹۱ تیر ۶, سه‌شنبه

بعضی ها چه ناشناس، برای آزادی هزینه داده اند....


امیر یوسف زاده دانشجوی جوانی بود که در جریان حمله به کوی دانشگاه کشته شد.


یادتان هست شب ۲۴ خرداد به کوی دانشگاه حمله کردند و دانشجویان را با بی رحمی مورد ضرب و شتم قرار دادند؟

امیر یوسف زاده یکی از آن دانشجویان بود که ۶ تیر ماه در چنین روزی جسد وی را به خانواده اش تحویل دادند تا به خاک سپرده شود.

امروز سالگرد امیر یوسف زاده است. بسیاری از آنان که کشته شدند حتی عکسی هم از آنها منتشر نشد.

این عکس امیر است که برای نخسیتن بار منتشر می شود. عکسی که یکی از همکلاسی های امیر فرستاده است و نوشته است:

به امیر حسودی ام می شود که با عزت رفت و ما ماندیم .

پدر امیر یوسف زاده تنها یکبار مصاحبه ای انجام داد و گفت: امیر تکیه گاه خانواده ما بود، امیر همه چیزِ ما بود ، امیر همه کسِ خانواده ی ما بود. امیدوارم داغی که به دل من و مادر امیر گذاشته اند را خدا به دل خودشان هم بگذارد .ما که دیگر کاری از دست مان بر نمی آید.

صدای پدر امیر را اینجا بشنوید :

http://www.youtube.com/watch?v=rKfxISjg4q0

توفان توئیت به نام نرگس محمدی ،برای آگاه کردن افراد بیشتری نسبت به شرایط وخیم او در راه است

Photo: توفان توئیت به نام نرگس محمدی ،برای آگاه کردن افراد بیشتری نسبت به شرایط وخیم او در راه است


گروهی از فعالان شبکه های مجازی قصد دارند برای آگاه کردن افراد بیشتری نسبت به شرایط وخیم نرگس محمدی در زندان زنجان یک “توفان توئیت ” در شبکه  مجازی توییتر راه اندازی کنند.

این توفان آگاهی رسان در شامگاه چهارشنبه ۷ تیرماه برابر با ۲۷ ژوئن بر پا خواهد شد که ساعت مشترک آن از سوی برنامه ریزان آن چنین بیان شده  است: تهران(۲۳:۳۰) نیویورک(۳بعدازظهر) کالیفرنیا(۱۲ظهر) اروپای مرکزی(۹شب) و لندن (۸شب).

در توفان توییت، کاربران این رسانه ی اینترنتی هماهنگ با هم در یک زمان مشترک، متن مشترکی را منتشر می کنند و با توجه به اینکه هر کاربر با ده ها و شاید صدها کاربر دیگر در سراسر جهان در تماس است، پیام ارسالی گسترده بزرگی را پوشش خواهد داد.

نرگس محمدی نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر برای اجرای حکم ۶ سال زندان، اردیبهشت ماه گذشته در شهرستان زنجان بازداشت و به تهران منتقل شد، اما پس از مدتی او را به زندان زنجان که شرایط بسیار نامناسبی دارد انتقال دادند.

وی یکشنبه ۴ تیر ماه با انتشار نامه ای سرگشاده خطاب به دادستان تهران آشکارا مسئولیت مرگ تدریجی خود را متوجه حکومت و مسئولان دانست.

این فعال حقوق بشر  بار نخست در سال ۱۳۸۹ بازداشت و به دلیل ابتلا  به بیماری فلج عضلانی آزاد شد . وی پس از اینکه به  تحمل شش سال حبس تعزیری محکوم شد  اوایل ماه اردیبهشت نیز بازداشت شد.

نرگس محمدی دو کودک دوقلوی ۵ ساله به نام کیانا و علی دارد که با خروج اجباری پدر از ایران و بازداشت مادر،زیر شدید ترین فشار های روحی و روانی قرار گرفته اند.

نوع برخورد نظام حاکم بر ایران با نرگس محمدی نوعی گروگان گیری برای زیر فشار قرار دادن تقی رحمانی است که متاسفانه دو کودک خُردسال این دو را نیز مستقیم زیر شکنجه ی روحی قرار داده است.

نرگس محمدی فعال حقوق بشر  در سال ۲۰۰۹ برنده جایزه بین‌المللی بنیاد الکساندر لانگر  شد.

وی که رییس هیئت اجرایی شورای صلح ایران در سال ۲۰۱۱ بوده است موفق به دریافت جایزه “دولت وبنیاد تاریخ زنده سوئد” شد که مسئولان امنیتی وی را از سفر به سوئد و دریافت این جایزه محروم کردند. موضوعی که منجر به صدوربیانیه مطبوعاتی مشترک وزرای امور خارجه و امور همپیوستگی ملی سوئد در اعتراض به نظام جمهوری اسلامی  شد.

برگزارکنندگان توفان توییت برای نرگس محمدی پیش بینی می کنند  این توفان آگاهی بخش با استقبال قابل توجهی در دنیای مجازی روبرو شود.گروهی از فعالان شبکه های مجازی قصد دارند برای آگاه کردن افراد بیشتری نسبت به شرایط وخیم نرگس محمدی در زندان زنجان یک “توفان توئیت ” در شبکه مجازی توییتر راه اندازی کنند.

این توفان آگاهی رسان در شامگاه چهارشنبه ۷ تیرماه برابر با ۲۷ ژوئن بر پا خواهد شد که ساعت مشترک آن از سوی برنامه ریزان آن چنین بیان شده است: تهران(۲۳:۳۰) نیویورک(۳بعدازظهر) کالیفرنیا(۱۲ظهر) اروپای مرکزی(۹شب) و لندن (۸شب).

در توفان توییت، کاربران این رسانه ی اینترنتی هماهنگ با هم در یک زمان مشترک، متن مشترکی را منتشر می کنند و با توجه به اینکه هر کاربر با ده ها و شاید صدها کاربر دیگر در سراسر جهان در تماس است، پیام ارسالی گسترده بزرگی را پوشش خواهد داد.

نرگس محمدی نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر برای اجرای حکم ۶ سال زندان، اردیبهشت ماه گذشته در شهرستان زنجان بازداشت و به تهران منتقل شد، اما پس از مدتی او را به زندان زنجان که شرایط بسیار نامناسبی دارد انتقال دادند.

وی یکشنبه ۴ تیر ماه با انتشار نامه ای سرگشاده خطاب به دادستان تهران آشکارا مسئولیت مرگ تدریجی خود را متوجه حکومت و مسئولان دانست.

این فعال حقوق بشر بار نخست در سال ۱۳۸۹ بازداشت و به دلیل ابتلا به بیماری فلج عضلانی آزاد شد . وی پس از اینکه به تحمل شش سال حبس تعزیری محکوم شد اوایل ماه اردیبهشت نیز بازداشت شد.

نرگس محمدی دو کودک دوقلوی ۵ ساله به نام کیانا و علی دارد که با خروج اجباری پدر از ایران و بازداشت مادر،زیر شدید ترین فشار های روحی و روانی قرار گرفته اند.

نوع برخورد نظام حاکم بر ایران با نرگس محمدی نوعی گروگان گیری برای زیر فشار قرار دادن تقی رحمانی است که متاسفانه دو کودک خُردسال این دو را نیز مستقیم زیر شکنجه ی روحی قرار داده است.

نرگس محمدی فعال حقوق بشر در سال ۲۰۰۹ برنده جایزه بین‌المللی بنیاد الکساندر لانگر شد.

وی که رییس هیئت اجرایی شورای صلح ایران در سال ۲۰۱۱ بوده است موفق به دریافت جایزه “دولت وبنیاد تاریخ زنده سوئد” شد که مسئولان امنیتی وی را از سفر به سوئد و دریافت این جایزه محروم کردند. موضوعی که منجر به صدوربیانیه مطبوعاتی مشترک وزرای امور خارجه و امور همپیوستگی ملی سوئد در اعتراض به نظام جمهوری اسلامی شد.

برگزارکنندگان توفان توییت برای نرگس محمدی پیش بینی می کنند این توفان آگاهی بخش با استقبال قابل توجهی در دنیای مجازی روبرو شود.

تهدید خانواده رضا شریفی‌بوکانی زندانی سیاسی کُرد به تبعید وی

Photo: تهدید خانواده رضا شریفی‌بوکانی زندانی سیاسی کُرد به تبعید وی

طی چند روز گذشته دستگاه قضایی حکومت اسلامی ایران خانواده رضا شریفی بوکانی را مبنی بر تبعید وی به یک زندان دیگر، تهدید کرده‌اند.

به گزارش آژانس خبررسانی کُردپا، روز چهارشنبه گذشته مورخه سی و یکم خرداد‌ماه، یک مقام قضایی در معاونت دادستانی تهران و در حالی که پدر رضا شریفی بوکانی جهت دریافت اجازه ملاقات با فرزندش به آنجا مراجعه کرده بود به وی اعلام کرده که طی چند روز آینده رضا به زندانی دیگر تبعید خواهد شد.

فشارها بر رضا شریفی بوکانی زندانی سیاسی کُرد زمانی افزایش یافت که در تاریخ هشتم خرداد ماه، مامورین زندان به صورت ناگهانی وارد سالن 12 بند 4 "زندانیان سیاسی" شده و این زندانی سیاسی را با خود بردند.

به گفته‌ی یک منبع مطلع از زندان رجایی شهر کرج، از زمان خروج رضا شریفی بوکانی از بند، مسئولین زندان تا ساعت 3 بامداد روز بعد وی را مورد بازجویی قرار داده و در روال بازجویی مضاف بر ضرب و شتم شدید به او توهین و هتک حرمت نیز کرده بودند.

مسئولین زندان این زندانی سیاسی را به همکاری با "عوامل بیگانه" از طریق ارسال اخبار و تماس تلفنی متهم کرده‌اند.

پس از این بازجویی رضا شریفی بوکانی به مدت 6 روز به سلول انفرادی منتقل شده و علیرغم اعتراض وی مبنی بر نامساعد بودن وضعیت جسمانی و سلامت وی جهت انتقال به بهداری، مسئولین زندان هیچ اقدامی را در این رابطه انجام نداده بودند.

همین منبع خبری در ادامه افزود که چند روز پس از خروج رضا شریفی بوکانی از سلول، مسئولین اطلاعات سپاه "2الف" زندان، وی را احضار و به وی اعلام کرده‌اند که مسئولین زندان در تاریخ بیست‌و ششم فروردین ماه شکایتی را علیه شریفی‌بوکانی به اطلاعات سپاه تحویل داده‌اند، که متعاقب این موضوع و چهار روز پیش مورخه یکم تیرماه جاری این زندانی سیاسی با حضور قاضی سالاری، قاضی دادگاه انقلاب کرج و با حضور دو نفر از مامورین اطلاعات در زندان مورد محاکمه قرار گرفته و قاضی او را به 5سال حبس تعزیری تهدید می‌کند.
در این جلسه دادگاهی رضا شریفی بوکانی به پرونده سازی جدید و بی حرمتی قاضی به علیه وی اعتراض کرده بود.

رضا شریفی بوکانی زندانی سیاسی کُرد مدت چهار هفته است که از ملاقات با خانواده‌ی خود محروم شده و این روال بنا به تصمیم مسئولان زندان تا سه ماه ادامه دارد.

خانواده این زندانی سیاسی در طول چند هفته گذشته چندین بار جهت ملاقات فرزندشان به زندان مراجعه کرده، اما مسئولین زندان رجایی شهر کرج از ملاقات آنها با وی ممانعت کرده‌اند.

رضا شریفی بوکانی پیشتر و در پرونده قبلی و از سوی شعبه‌ی 15 دادگاه انقلاب تهران و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به تحمل سه سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم گردیده است.
طی چند روز گذشته دستگاه قضایی حکومت اسلامی ایران خانواده رضا شریفی بوکانی را مبنی بر تبعید وی به یک زندان دیگر، تهدید کرده‌اند.
  روز چهارشنبه گذشته مورخه سی و یکم خرداد‌ماه، یک مقام قضایی در معاونت دادستانی تهران و در حالی که پدر رضا شریفی بوکانی جهت دریافت اجازه ملاقات با فرزندش به آنجا مراجعه کرده بود به وی اعلام کرده که طی چند روز آینده رضا به زندانی دیگر تبعید خواهد شد.

فشارها بر رضا شریفی بوکانی زندانی سیاسی کُرد زمانی افزایش یافت که در تاریخ هشتم خرداد ماه، مامورین زندان به صورت ناگهانی وارد سالن 12 بند 4 "زندانیان سیاسی" شده و این زندانی سیاسی را با خود بردند.

به گفته‌ی یک منبع مطلع از زندان رجایی شهر کرج، از زمان خروج رضا شریفی بوکانی از بند، مسئولین زندان تا ساعت 3 بامداد روز بعد وی را مورد بازجویی قرار داده و در روال بازجویی مضاف بر ضرب و شتم شدید به او توهین و هتک حرمت نیز کرده بودند.

مسئولین زندان این زندانی سیاسی را به همکاری با "عوامل بیگانه" از طریق ارسال اخبار و تماس تلفنی متهم کرده‌اند.

پس از این بازجویی رضا شریفی بوکانی به مدت 6 روز به سلول انفرادی منتقل شده و علیرغم اعتراض وی مبنی بر نامساعد بودن وضعیت جسمانی و سلامت وی جهت انتقال به بهداری، مسئولین زندان هیچ اقدامی را در این رابطه انجام نداده بودند.

همین منبع خبری در ادامه افزود که چند روز پس از خروج رضا شریفی بوکانی از سلول، مسئولین اطلاعات سپاه "2الف" زندان، وی را احضار و به وی اعلام کرده‌اند که مسئولین زندان در تاریخ بیست‌و ششم فروردین ماه شکایتی را علیه شریفی‌بوکانی به اطلاعات سپاه تحویل داده‌اند، که متعاقب این موضوع و چهار روز پیش مورخه یکم تیرماه جاری این زندانی سیاسی با حضور قاضی سالاری، قاضی دادگاه انقلاب کرج و با حضور دو نفر از مامورین اطلاعات در زندان مورد محاکمه قرار گرفته و قاضی او را به 5سال حبس تعزیری تهدید می‌کند.
در این جلسه دادگاهی رضا شریفی بوکانی به پرونده سازی جدید و بی حرمتی قاضی به علیه وی اعتراض کرده بود.

رضا شریفی بوکانی زندانی سیاسی کُرد مدت چهار هفته است که از ملاقات با خانواده‌ی خود محروم شده و این روال بنا به تصمیم مسئولان زندان تا سه ماه ادامه دارد.

خانواده این زندانی سیاسی در طول چند هفته گذشته چندین بار جهت ملاقات فرزندشان به زندان مراجعه کرده، اما مسئولین زندان رجایی شهر کرج از ملاقات آنها با وی ممانعت کرده‌اند.

رضا شریفی بوکانی پیشتر و در پرونده قبلی و از سوی شعبه‌ی 15 دادگاه انقلاب تهران و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به تحمل سه سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم گردیده است.

۱۳۹۱ تیر ۵, دوشنبه

پیرامون مضمون و اهداف ایران تریبونال - گفتگوی نسرین ابراهیمی با هدایت الله متین دفتری

بهمن احمدی امویی به سلول انفرادی منتقل شد

بهمن احمدی امویی روزنامه نگار در بند صبح امروز پس از انتقال به دادگاه انقلاب در بازگشت به زندان به سلولاهای انفرادی زندان رجایی شهر کرج منتقل شد.

بهمن احمدی امویی روزنامه نگار در بند امروز صبح پس از اعزام به دادگاه، به سلولهای انفرادی بند ۱ زندان رجایی شهر منتقل گردید.

از علت انتقال این زندانی سیاسی به سلول انفرادی اطلاعی در دست نیست.

این روزنامه نگار زندانی در پی برگزاری مراسم سالگرد «هدی صابر» که به سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ منتقل شده بود در اقدامی تنبیه‌ای به زندان رجایی شهر کرج تبعید شده بود.

خونریزی چشم مصطفی تاج زاده و جلوگیری ماموران از پیگیری مداوای وی در بیمارستان

Photo: خونریزی چشم مصطفی تاج زاده و جلوگیری ماموران از پیگیری مداوای وی در بیمارستان
 
سیدمصطفی تاجزاده، زندانی سیاسی محبوس در قرنطینه سپاه که صبح امروز برای درمان خونریزی چشم به بیمارستان منتقل شده بود، پس از انجام تزریق داخل چشم برخلاف نظر پزشکان معالج و با وجود نیاز ضروری به مراقبت های پس از این تزریق به انفرادی بازگردانده شد....

سیدمصطفی تاجزاده، زندانی سیاسی محبوس در قرنطینه سپاه که صبح امروز برای درمان خونریزی چشم به بیمارستان منتقل شده بود، پس از انجام تزریق داخل چشم برخلاف نظر پزشکان معالج و با وجود نیاز ضروری به مراقبت های پس از این تزریق به انفرادی بازگردانده شد.

به گزارش نوروز، مامورین امنیتی که این زندانی سیاسی را همراهی می کردند، با وجود تاکید پزشکان بر ضرورت نگهداری بیمار پس از انجام عمل تزریق داخل چشم در محیطی ایزوله و بهداشتی، با این ادعا که ماندن تاجزاده در بیمارستان نیازمند مجوز مسئولین بالاتر می باشد، وی را مجددا به زندان اوین بازگرداندند.

سیدمصطفی تاجزاده که در قرنطینه زندان اوین و به صورت انفرادی نگهداری می شود و مدتها است دچار مشکلات جسمی عدیده ای می باشد، دو هفته پیش و پس از ماهها پیگیری تحت معاینه پزشکان قرار گرفته بود و نیاز فوری وی به عمل جراحی گردن و همچنین تزریق داخل چشم برای پیشگیری از خونریزی بیشتر ضروری تشخیص داده شده بود.
سیدمصطفی تاجزاده، زندانی سیاسی محبوس در قرنطینه سپاه که صبح امروز برای درمان خونریزی چشم به بیمارستان منتقل شده بود، پس از انجام تزریق داخل چشم برخلاف نظر پزشکان معالج و با وجود نیاز ضروری به مراقبت های پس از این تزریق به انفرادی بازگردانده شد.

سیدمصطفی تاجزاده، زندانی سیاسی محبوس در قرنطینه سپاه که صبح امروز برای درمان خونریزی چشم به بیمارستان منتقل
شده بود، پس از انجام تزریق داخل چشم برخلاف نظر پزشکان معالج و با وجود نیاز ضروری به مراقبت های پس از این تزریق به انفرادی بازگردانده شد.

سیدمصطفی تاجزاده، زندانی سیاسی محبوس در قرنطینه سپاه که صبح امروز برای درمان خونریزی چشم به بیمارستان منتقل شده بود، پس از انجام تزریق داخل چشم برخلاف نظر پزشکان معالج و با وجود نیاز ضروری به مراقبت های پس از این تزریق به انفرادی بازگردانده شد.

  مامورین امنیتی که این زندانی سیاسی را همراهی می کردند، با وجود تاکید پزشکان بر ضرورت نگهداری بیمار پس از انجام عمل تزریق داخل چشم در محیطی ایزوله و بهداشتی، با این ادعا که ماندن تاجزاده در بیمارستان نیازمند مجوز مسئولین بالاتر می باشد، وی را مجددا به زندان اوین بازگرداندند.

سیدمصطفی تاجزاده که در قرنطینه زندان اوین و به صورت انفرادی نگهداری می شود و مدتها است دچار مشکلات جسمی عدیده ای می باشد، دو هفته پیش و پس از ماهها پیگیری تحت معاینه پزشکان قرار گرفته بود و نیاز فوری وی به عمل جراحی گردن و همچنین تزریق داخل چشم برای پیشگیری از خونریزی بیشتر ضروری تشخیص داده شده بود.

جفری رابرتسون: خامنه ای، رفسنجانی و میر حسین موسوی باید بخاطر قتل عام دهه ۶۰ در دادگاه سازمان ملل محاکمه شوند

پس از۴ سال تلاش کنشگران و کارشناسان حقوقی، دادگاه دهه خونین قرار است به مدد شخصیت های حقوقی و قضات سرشناس جهانی از تاریخ ١٨ تا ٢٢ ژوئن در مرکز حقوق بشر سازمان عفو بین الملل درلندن برگزار شود. این دادگاه از شواهد و مستندات موجود و همچنین شهادت شاهدین اعدام های دهه شصت برای نتیجه گیری در مورد مظنونین و متهمانی که در حکومت جمهوری اسلامی در مدیریت، مباشرت و معاونت این جنایت بزرگ نقش داشته، تصمیم گیری خواهند نمود.


یکی از قضات و وکلای سرشناسی که درباره جنایت اعدام های دهه ۶۰ تحقیق کرده، وکیل سرشناس حقوق بشر بین المللی و قاضی سابق دادگاه جنایات جنگی سیرالئون، جفری رابرتسون است که از قضات مشهور انگلیسی میباشد. او پس از بررسی شواهد و مستندات در گزارش حقوقی ۱۴۲ صفحه ای که برای بنیاد برومند گردآوری کرده که طبق گفته پروفسور پیام اخوان، دادستان پیشین دادگاه جنایات جنگی رواندا، در این دادگاه از گزارش جفری رابرتسون استفاده خواهد شد. جفری رابرتسون در این گزارش حقوقی که در مقاله روزنامه گاردین منتشر شده، اینگونه نتیجه گیری کرده است:

Ayatollah Khomeini is dead. But the three leading figures of his regime are still very much alive, and available to be put on trial in an international court. The then president, Ali Khamenei, is now Iran's Supreme Leader – the man who endorsed last year's rigged election. Ali Rafsanjani, still a powerful political player, was then the commander of the Revolutionary Guard, who were ordered to carry out the killings. Then there is the man who in 1988 was Iran's prime minister – Mir Hussein Mousavi, today's reform movement leader.

پس از فوت آیت الله خمینی، سه چهره برتر حکومت جمهوری اسلامی زنده هستند و باید در دادگاه سازمان ملل محاکمه شوند، این سه نفر شامل علی خامنه ای، علی اکبر رفسنجانی و میر حسین موسوی است. در بخش دیگری از مقاله جفری رابرتسون در روزنامه گاردین، او تصریح میکند:

In the course of an inquiry conducted for the US-based Abdorrahman Boroumand Foundation I have come across an interview he gave to Austrian television in December 1988. In answer to allegations Amnesty International was making, he dishonestly said the prisoners were planning an uprising: "We had to crush the conspiracy – in that respect we have no mercy."

در جریان تحقیی که برای بنیاد عبدالرحمن برومند [سازمان حقوق بشری مستقر در امریکا] انجام داده به مصاحبه ای از میر حسین موسوی با تلویزیون اتریش در دسامبر ۱۹۸۸ برخورد کرده است. میرحسین موسوی در پاسخ به اتهامات سازمان عفو بین الملل، غیر صادقانه پاسخ میدهد که زندانیان قصد شورش داشتند و "ما میبایستی این توطئه را سرکوب میکردین، در این رابطه ما هیچ رحمی نداریم."

از طرف دیگر اردشیر امیر ارجمند مشاور میر حسین موسوی در جلسه پرسش و پاسخ با دانشجویان در دانشگاه «ام.آی.تی» صراحتا بیان داشته که " ایشان باید قطعا در هنگامی که معذوریت‌های فعلی را نداشت پاسخ روشن‌تری بدهد."
جفری رابرتسون در صفحه ۱۱۷ گزارش خود درباره میر حسین موسوی اظهار داشته که "با این همه انتقادهای
صریح وی از برخی از اقدامات احمدی نژاد از زمان شکستش در انتخابات خرداد ۱۳٨٨ تحسین جهانیان را برانگیخته است.
امّا وی نمی تواند توقع جلب احترام واقعی هموطنانش را داشته باشد اگر گزارشی کامل از کارها و وظایفش در مقام نخست
وزیر از تیرماه تا آذر ۱۳٦٧ ارائه نکند، زیرا در دوران نخست وزیری او بود که وحشیگری سیاست رسمی دولت شد."

His struggle, since being denied the presidency after the disputed election in June 2009, has won international admiration, but he cannot expect true respect unless and until he gives a full account of his conduct from July to November 1988, as the Prime Minister on whose watch barbarism became state policy.

حال باید دید که در این دادگاه سمبلیک پس از استماع شهادت شاهدین و بررسی مستندات و حقیقت یابی توسط قضات خبره و تراز اول جهانی، این دادگاه میر حسین موسوی را به عنوان متهم بر خواهد شمرد یا خیر. گر چه تحقیق حقوقی جفری رابرتسون او را مستحق محاکمه در دادگاه سازمان ملل میداند.

آنچه که مشخص است اینکه هر چند موسوی در برابر جناح غالب حکومت ایستاده اما این بدان معنی نیست که خون نزدیک به ۴۰۰۰زندانی عقیدتی بی گناه پایمال شود و عدالت قربانی مصلحت طلبی حزبی گردیده و اجرا نگردد. به امید محاکمه منصفانه همه متهمین به جنایت های دهه ۶۰ در دادگاه سازمان ملل و با برخورداری از تمام حقوق دفاع تا یک بار برای همیشه عاملین و مسببان این جنایت هولناک شناخته شده و مصونیت این مجرمین از محاکمه و مجازات در پناه حفظ تمامیت جمهوری اسلامی یک بار برای همیشه از بین برود.

شاهدین دهه خونین سالهای ۶۰ ایران:نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم!

http://radiobarabari.com/video/120623tribunal-moini.html

مصاحبه خاطره معینی با رادیو برابری در رابطه با شرکت در دادگاه مردمی ایران تریبونال

پزشکی قانونی: کلیه‌های کبودوند عفونت کرده است

Photo: پزشکی قانونی: کلیه‌های کبودوند عفونت کرده است

کبودوند امروز دوشنبه سی‌ویکمین روز اعتصاب غذا را پشت سر گذاشت وی که از روز شنبه 6 خرداد ماه اعتصاب کرده، به خانواده‌اش گفته همچنان به اعتصاب غذا ادامه می‌دهد.


بنا به گزارش سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، این در حالی است که پزشکی قانونی اعلام کرده که وی بخاطر عفونت کلیه‌هایش باید فورا به بیمارستان منتقل شود اما چون مسئولان امنیتی از دستبند و پابند استفاده کرده بودند کبودند حاضر نشده به بیمارستان منتقل شود و اعلام کرده تا رسیدن به خواسته‌هایش به اعتصاب ادامه می‌دهد.


سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان ضمن اظهارنگرانی خود از این بابت به نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران هشدار می‌دهد عواقب هرگونه آسیب یا مرگ احتمالی محمد‌صدیق کبودوند مستقیما بر عهده مسئولان امنیتی جمهوری اسلامی ایران است و ازمقامات قضایی درخواست دارد که با فراهم آوردن شرایط مرخصی محمد‌صدیق کبودوند رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان برای درمان و دیدار با فرزندش استقلال خود را به اثبات برساندکبودوند امروز دوشنبه سی‌ویکمین روز اعتصاب غذا را پشت سر گذاشت وی که از روز شنبه 6 خرداد ماه اعتصاب کرده، به خانواده‌اش گفته همچنان به اعتصاب غذا ادامه می‌دهد.
  این در حالی است که پزشکی قانونی اعلام کرده که وی بخاطر عفونت کلیه‌هایش باید فورا به بیمارستان منتقل شود اما چون مسئولان امنیتی از دستبند و پابند استفاده کرده بودند کبودند حاضر نشده به بیمارستان منتقل شود و اعلام کرده تا رسیدن به خواسته‌هایش به اعتصاب ادامه می‌دهد.


سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان ضمن اظهارنگرانی خود از این بابت به نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران هشدار می‌دهد عواقب هرگونه آسیب یا مرگ احتمالی محمد‌صدیق کبودوند مستقیما بر عهده مسئولان امنیتی جمهوری اسلامی ایران است و ازمقامات قضایی درخواست دارد که با فراهم آوردن شرایط مرخصی محمد‌صدیق کبودوند رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان برای درمان و دیدار با فرزندش استقلال خود را به اثبات برساند

۱۳۹۱ تیر ۴, یکشنبه

فریدون صیدی‌راد به مرخصی اعزام شد

 فریدون صیدی‌راد زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین و از فعالین طیف چپ به مرخصی اعزام شد.

فریدون صیدی‌راد از زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین و از بازداشت شدگان ۱۰ اسفند ماه سال ۱۳۸۹ روز گذشته برای مدت ۵ روز به مرخصی اعزام شد.

گفتنی‌ست، وی از فعالین طیف چپ می‌باشد و در دادگاه بدوی، شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه به سه سال زندان محکوم شده بود و حکم وی عینا در دادگاه تجدید نظر تایید شد.

فریدون صیدی‌راد درمدت بازجویی در بند دو الف زندان اوین که متعلق به سپاه پاسداران است نگهداری می‌شد.

گزارش ویدیویی شهرزاد نیوز از پنجمین روز دادگاه نمادین علیه جمهوری اسلامی که از 18 تا 22 ژوئن در لندن برگزار شد

۱۳۹۱ تیر ۳, شنبه

ممانعت از انتقال جعفر اقدامی به بیمارستان

‏Photo: ممانعت از انتقال جعفر اقدامی به بیمارستان

با وجود تکمیل مدارک پزشکی و قضایی، مسئولین زندان از انتقال جعفر اقدامی زندانی سیاسی محبوس در سالن ۱۲ زندان رجایی شهر به بیمارستان امتناع کردند.

 جعفر اقدامی زندانی سیاسی محبوس در سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج که از یک سندرم عصبی نادر رنج می‌برد و تا مرحله فلج کامل پیش رفته است، با وجودی که موفق به کسب تمام مدارک لازم شده بود، با ممانعت مسئولین اعزام زندان جهت اعزام به بیمارستان رو برو شد.

بهانه مسئولین شعبه اعزام زندان رجایی شهر نداشتن نیروی کافی و احتمال بستری شدن جعفر اقدامی در بیمارستان عنوان شده است.

گفتنی‌‍ست، قرار بود یکشنبه هفته گذشته ۲۸ خرداد ماه جعفر اقدامی جهت انجام آزمایشات و درمان به بیمارستان رسول اکرم تهران اعزام شود که با مخالفت مسئولین اعزام روبرو شد. با وجود بیماری سخت جسمی و درد طاقت فرسا، مسئولین زندان اعلام کرده‌اند تا تاریخ ۱۱ تیرماه امکان اعزام جعفر اقدامی به بیمارستان وجود ندارد.

لازم به یاد آوریست، وضعیت جسمی جعفر اقدامی بقدری وخیم است که در اکثر مواقع قادر به راه رفتن و انجام کارهای شخصی خویش نیز نمی‌باشد.

جعفر اقدامی که دومین محکومیت سیاسی خویش را سپری می‌کند به جرم شرکت در مراسم سالگرد اعدامهای دهه ۶۰ در گورستان خاوران و خواندن شعری به یاد قربانیان آن دهه ابتدا به ۵ سال حبس و پس از تجدید نظر خواهی در اقدامی نامتعارف به ۱۰ سال حبس محکوم شد.‏
با وجود تکمیل مدارک پزشکی و قضایی، مسئولین زندان از انتقال جعفر اقدامی زندانی سیاسی محبوس در سالن ۱۲ زندان رجایی شهر به بیمارستان امتناع کردند.

جعفر اقدامی زندانی سیاسی محبوس در سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج که از یک سندرم عصبی نادر رنج می‌برد و تا مرحله فلج کامل پیش رفته است، با وجودی که موفق به کسب تمام مدارک لازم شده بود، با ممانعت مسئولین اعزام زندان جهت اعزام به بیمارستان رو برو شد.

بهانه مسئولین شعبه اعزام زندان رجایی شهر نداشتن نیروی کافی و احتمال بستری شدن جعفر اقدامی در بیمارستان عنوان شده است.

گفتنی‌‍ست، قرار بود یکشنبه هفته گذشته ۲۸ خرداد ماه جعفر اقدامی جهت انجام آزمایشات و درمان به بیمارستان رسول اکرم تهران اعزام شود که با مخالفت مسئولین اعزام روبرو شد. با وجود بیماری سخت جسمی و درد طاقت فرسا، مسئولین زندان اعلام کرده‌اند تا تاریخ ۱۱ تیرماه امکان اعزام جعفر اقدامی به بیمارستان وجود ندارد.

لازم به یاد آوریست، وضعیت جسمی جعفر اقدامی بقدری وخیم است که در اکثر مواقع قادر به راه رفتن و انجام کارهای شخصی خویش نیز نمی‌باشد.

جعفر اقدامی که دومین محکومیت سیاسی خویش را سپری می‌کند به جرم شرکت در مراسم سالگرد اعدامهای دهه ۶۰ در گورستان خاوران و خواندن شعری به یاد قربانیان آن دهه ابتدا به ۵ سال حبس و پس از تجدید نظر خواهی در اقدامی نامتعارف به ۱۰ سال حبس محکوم شد.

رضا جوشن همچنان در بازداشت بسر می‌برد

‏Photo: رضا جوشن همچنان در بازداشت بسر می‌برد

با وجودی که چند روز پیش رضا جوشن زندانی سیاسی از زندان رجایی شهر کرج به شهرستان دامغان جهت تبعید خارج شد، وی همچنان در کلانتری منطقه ۱۵ کرج بسر می‌برد.

 با وجود اینکه چند روز پیش رضا جوشن از زندان رجایی شهر کرج جهت انتقال به شهرستان دامغان از زندان رجایی شهر کرج خارج شد، وی تا این لحظه در کلانتری منطقه ۱۵ گوهردشت در بازداشت بسر می‌برد و مامورین از اعزام وی به شهرستان دامغان جهت تبعید، سر باز می‌زنند.

گفتنی‌ست، وی در شرایط بسیار بدی در بازداشتگاه این کلانتری نگهداری می‌شود.

رضا جوشن از محکومین حوادث پس از انتخابات ۱۳۸۸ می‌باشد که طی چند بار محاکمه، در ‌‌‌‌نهایت به دو سال و نیم حبس و ۳ سال تبعید به شهرستان دامغان محکوم گردیده بود.

لازم به ذکر است رضا جوشن بیش از ۸ ماه در سلولهای انفرادی بند سپاه زندان رجایی شهر کرج که متعلق به وزارت اطلاعات می‌باشد تحت فشار و بازجویی بوده است.‏با وجودی که چند روز پیش رضا جوشن زندانی سیاسی از زندان رجایی شهر کرج به شهرستان دامغان جهت تبعید خارج شد، وی همچنان در کلانتری منطقه ۱۵ کرج بسر می‌برد.

با وجود اینکه چند روز پیش رضا جوشن از زندان رجایی شهر کرج جهت انتقال به شهرستان دامغان از زندان رجایی شهر کرج خارج شد، وی تا این لحظه در کلانتری منطقه ۱۵ گوهردشت در بازداشت بسر می‌برد و مامورین از اعزام وی به شهرستان دامغان جهت تبعید، سر باز می‌زنند.

گفتنی‌ست، وی در شرایط بسیار بدی در بازداشتگاه این کلانتری نگهداری می‌شود.

رضا جوشن از محکومین حوادث پس از انتخابات ۱۳۸۸ می‌باشد که طی چند بار محاکمه، در ‌‌‌‌نهایت به دو سال و نیم حبس و ۳ سال تبعید به شهرستان دامغان محکوم گردیده بود.

لازم به ذکر است رضا جوشن بیش از ۸ ماه در سلولهای انفرادی بند سپاه زندان رجایی شهر کرج که متعلق به وزارت اطلاعات می‌باشد تحت فشار و بازجویی بوده است.
2

دو شهروند بهایی در دادگاه تجدید نظر استان سمنان به ۳۱ ماه حبس تعزیری محکوم شدند.


«زهره نیک آیین» شهروند بهایی ساکن سمنان که در آذر ماه سال گذشته به اتهام تبلیغ علیه نظام و عضویت در تشکیلات مذهبی بهایی به ۷ سال حبس تعزیری محکوم شده بود طبق رای دادگاه تجدید نظر استان سمنان به ۲۳ ماه حبس تعزیری محکوم گردید؛ همچنین حکم اولیه ۵ ساله حبس تعزیری یک شهروند بهایی دیگر ساکن سمنان به نام «شهره اعظمی» که به اتهام عضویت در جامعه بهایی صادر شده بود، طبق رای دادگاه تجدید نظر استان سمنان به ۸ ماه حبس تعزیری تقلیل یافت.

در ضمن «سپهر سبحانی» شهروند بهایی دیگر اهل سمنان در دادگاه تجدید نظر تبرئه شد نامبرده پیش از این به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بود.

شاهدین دهه خونین سالهای ۶۰ ایران:نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم!

‏Photo: شاهدین دهه خونین سالهای ۶۰ ایران:نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم!

حدود ۸۶ شاهد که از کشورهای مختلف به لندن آمده اند در دادگاه محکومیمت جمهوری اسلامی در لندن درباره ی اعدام بستگان خود شهادت میدهند …

گزارش از ناهید حسینی – لندن:

 این روزها دادگاه دهه خونین سالهای ۶۰ ایران در لندن تاریخ ساز شده است.

 این دادگاه مردمی با کمک و همراهی تعدادی از ایرانیان و غیر ایرانیان طرفدار حقوق بشر سازماندهی شده و از ایده برتراند راسل که سران آمریکا را بابت حمله به ویتنام به محاکمه کشاند، استفاده کرده است. 

حدود ٨۶ شاهد که از کشورهای مختلف به لندن آمده اند در دادگاه شهادت میدهند.

 شاهدین وقتی از قتل عزیزانشان صحبت می کنند، درست مثل اینست که حادثه همین دیروز اتفاق افتاده است، آنچنان بغض و گریه دارند که هیچ فرد شرکت کننده در این دادگاه نمیتواند از ریزش اشکش جلوگیری کند. 

فاجعه ای که در سالهای ۶۰ در ایران اتفاق افتاده با هیچ کلمه ای نمیتوان توصیف کرد، بیش از ۲۵۰۰۰ نفر کشته شده اند و فقط در سال ۶۷ حدود ۵۰۰۰ نفر به دستور خمینی به قتل رسیده اند.

 در میان کشته شدگان از بچه ۱۲ ساله تا پدر و مادر و زن حامله وجود دارد. از شکنجه های وحشیانه و تجاوزجانیان به دختران جوان داستانها گفته میشود.

 هستند کسانی که چهار نفر وحتی بیشتر از اعضاء خانواده شان را از دست داده اند. وقتی از شرایط زندان در سال ۶۷ سخن میگویند، موی بر تن آدم سیخ میشود و قلب به طپش میفتد، گریه مجال نمیدهد که بیشتر بشنوی! 

بیاد آن زمان میفتم، سال ۶۰ دختری کرمانشاهی با خواهرم دوست بود بنام ویکتوریا دولتشاهی که فقط ۱۷ سال داشت، در فاصله چند روز دستگیری اورا به جرم تفی که بصورت پاسدار بابت دروغگویی انداخته بود به جوخه اعدام سپردند، امروز در میان شاهدان میگشتم که ببینیم آیا ویکتوریا نماینده ای دارد، و وقتی اسمش توسط شاهدی خوانده شد،نفس راحتی کشیدم، اسامی کرمانشاهی ها   ردیف شد؛ گرجی بیانی، یحیی رحیمی، اصغر آراسته، سعید حقیقی، عبدالهی، ویکتوریا دولتشاهی، چمنی، هاشمی و… دیگر حال خودم را نمی فهمیدم، چرا بهترین ها را کشتند؟ چرا جوانان را این چنین به گلوله بستند؟ مگر چکار کرده بودند؟

در سال ۶٣ در تهران اتفاقات زیادی افتاد، دستگیریها و اعدام ادامه داشت، بهروز سلیمانی، یوسف شمال، انوش، مینه، رضی، حسن سنندج، مینا، سیامک، مجتبی، شاهپور، بهمن، علی و جعفرو خیلی های دیگر یا در زندان بودند و یا اعدام شده بودند. بعضی از آنها را در سال ۶۷ اعدام کردند.

 مدت محکومیت سیامک تمام شده بود و زهرا منتظر آزادی اش بود ولی اعدامش کردند. جعفر را در حالی اعدام کردند که همسر و پسر کوچکش منتظر آزادی اش بودند.

 انوش در تور بود و این را میدانست ولی مسئو لیت هایش را هنوز انجام میداد، روزی به خانه آمده و دمر روی موکت خوابیده بود، پتویی رویش کشیدم و برای اینکه بیدار نشود، بالش را کنار سرش گذاشتم، بعد از ساعتی اورا در حالیکه از درد بخودش می پیچید یافتم، سنگ کلیه داشت و پیش دکتر نمیرفت مبادا بخاطر اسمش او را شناسایی و دستگیر کنند، مدت زیادی نگذشت که او را اعدام کردند.

 یوسف دوست خوب و عزیزی که نمونه یک انسان شریف و درستکار بود، برادرش را در زمان شاه و خودش را در زمان جمهوری اسلامی اعدام کردند. یوسف تازه ازدواج کرده بود.

در سال ۶۱ در تهران روزی از سر کار برمیگشتم، بسیار خسته بودم، از آموزش و پرورش و دانشگاه اخراج شده بودم، زمان جنگ ایران و عراق بود، شهر ما هم در غرب کشور بمباران شده بود، در وضعیت سخت مادی بسر می بردیم، من در تهران کار طاقت فرسایی پیدا کرده بودم، حدود ساعت ۶ بعد از ظهر به نزدیکی خانه رسیدم و از میدان بهجت آباد میگذشتم که کمیته سپاه در سمت چپش قرار داشت، من فقط یک لحظه احساس کردم موتوری با دو پاسدار با سرعت به من حمله ور شدند، ضربه ای شدید بروی قلبم زدند و کیفم را که بر شانه چپم آویزان بود، پاره کردند و همزمان با فحش های رکیک مرا متهم به مجاهد بودن کردند، صدای فریاد آنها و نالیدن من از درد با صدای قل خوردن قابله کوچک خالی من درهم آمیخت. 

تازه آنها متوجه شدند که چیزی شبیه نارنجک در کیفم، همان قابلمه نهار من بوده است و قصد پرتاب نارنجک به سمت کمیته را نداشته ام. وقتی بهوش آمدم که دیدم کیف پاره و قابله و قاشقم را کنارم گذاشته اند، وظاهرا خود بسیار شرمنده اند. مرا با همان وضعیت داغان رها کردند، بزور خودم را به خانه رساندم.

 من هنوزم که بیاد آن حمله و ضربه میفتم، درد قلبم و شوک حاصل از آن را احساس میکنم، وای به حال خانواده هایی که عزیزانی را از دست داده اند و روزها و ماهها و سالها به یاد آنها بوده اند و امروز هم وقتی از آنها حرف میزنند گویا دیروز این قتل اتفاق افتاده است.

بعضی از داستانها مربوط به کسانی است که سیاسی نبوده اند مثل محمدرضا چرخی در دزفول که کارگری بیسواد بوده که فقط اسمش را میتوانسته نقاشی کند، کسانی بوده اند که فقط اعلامیه ای داشته اند، کسانی بوده اند که بوسیله توابین شناسایی و دستگیر شده اند.خانواده هایی هستند که فقط یک عضو از خانواده سیاسی بوده ولی خانواده را نابود کرده اند، این شیوه را در مجاهدین فراوان میتوان دید. بعد ار فتوای خمینی، آنها را در گروههای ۱۵-۲۰ اعدام کرده اند. پدر و مادری در درگیری کشته میشوند و دختر هفت ساله آنها زنده به دست پاسداران می افتد که او را به بند زنان زندانی می برند و درست مثل بقیه زندانیان با او برخورد میشود. بچه ها در زندان به دنیا می آیند و همانجا با مادران زندانی میشوند.

در دادگاه لندن، این بازماندگان را می بینی که چگونه عکس عزیزانشان را در دست دارند و یا به گردن آویزان کرده اند. مرسده دو برادر و زن برادر، رویا چهار برادر، خانواده بهکیش هفت نفر از اعضاء خانواده را از دست داده اند، گلاویژ شش نفر از اعضاء خانواده اش را کشته اند و این داستان هنوز ادامه دارد….

در بازجویی سال ۶۷ فقط یک سئوال پرسیده میشده «مسلمانی یا مسلمان نیستی؟» . بر حسب جواب در سمت چپ و یا راست قرار میگرفتی. پاسداران برای اعدام کفار و منافق باهم مسابقه میگذاشته اند، میخواسته اند ثواب بیشتری کنند. 

اسم گیلانی، لاجوردی، مصطفی پورمحمدی، نیری، مبشری و خلخالی را بارها و بارها از زبان شاهدین میشنوی. جنایتکارانی که یک روز باید جوابگوی این قتل عامها باشند. به قول یکی از شاهدین، شبها با یک کمپرسی جنازه ها را می بردند و در خاوران با لباس تنشان زیر خاک می کردند. همه به گورستان خاوران میروند ولی نمیدانند عزیزشان در کدام گوشه آن بخاک سپرده شده است.

شاهدین میگویند ما نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم و تا پای جان برای کشاندن سران جمهوری اسلامی به یک دادگاه عادل و منصف تلاش می کنیم.

مرحله دوم دادگاه در لاهه برگزار میشود. این دادگاه قدرت اجرایی ندارد ولی آغازی است برای برگزاری یک دادگاه واقعی، اسناد جمع آوری شده، عکس و فیلم این دادگاه نمادین مورد استفاده دادگاه واقعی قرار خواهد گرفت و اما درسهایی که از این دادگاه میتوان گرفت:

این دادگاه نشان داد شواهد کافی برای محکومیت سران جمهوری اسلامی به جرم قتل عام علیه بشریت وجود دارد و تجربه بزرگی برای همه دیکتاتورهایی است که بدون فکر به آینده دست به قتل عام مردم کشور خود میزنند.

همکاری ایرانیان با هم قابل توجه و تحسین بود، دادگاه از نظم خوبی برخوردار بود و همه گروهها در کنار هم نشسته بودند، اشکهای ریخته شده به اسم سازمان و گروه خاصی توجه نداشت، برای انسانهایی بود که جانشان را بر سر اعتقاداتشان از دست داده بودند.

سازمان عفو بین الملل لندن همکاری زیادی با این دادگاه داشته و سالن و امکانات خود را به مدث یک هفته در اختیار آنها قرار داده است.

و نکته آخر اینکه، این عزیزان، بزرگواری و انسانیت خود را به بالاترین درجات، به عرصه نمایش گذاشتند. یکی از آنها میگفت » تو که برادرم را کشتی چرا با گلوله نکشتی؟

 که او پانزده دقیقه بیشتر با طناب به گردن شکنجه نشود» و دیگری میگفت» ما امروز اینجا هستیم که بگوییم ما انتقام نخواهیم گرفت، ما مثل آنها نخواهیم بود، انتقامجویی روزی باید در مملکت ما بپایان برسد، ولی برای اجرای حق و عدالت از هیچ کوششی فرو گذار نخواهیم کرد».‏حدود ۸۶ شاهد که از کشورهای مختلف به لندن آمده اند در دادگاه محکومیمت جمهوری اسلامی در لندن درباره ی اعدام بستگان خود شهادت میدهند …

این روزها دادگاه دهه خونین سالهای ۶۰ ایران در لندن تاریخ ساز شده است.

این دادگاه مردمی با کمک و همراهی تعدادی از ایرانیان و غیر ایرانیان طرفدار حقوق بشر سازماندهی شده و از ایده برتراند راسل که سران آمریکا را بابت حمله به ویتنام به محاکمه کشاند، استفاده کرده است.

حدود ٨۶ شاهد که از کشورهای مختلف به لندن آمده اند در دادگاه شهادت میدهند.

شاهدین وقتی از قتل عزیزانشان صحبت می کنند، درست مثل اینست که حادثه همین دیروز اتفاق افتاده است، آنچنان بغض و گریه دارند که هیچ فرد شرکت کننده در این دادگاه نمیتواند از ریزش اشکش جلوگیری کند.

فاجعه ای که در سالهای ۶۰ در ایران اتفاق افتاده با هیچ کلمه ای نمیتوان توصیف کرد، بیش از ۲۵۰۰۰ نفر کشته شده اند و فقط در سال ۶۷ حدود ۵۰۰۰ نفر به دستور خمینی به قتل رسیده اند.

در میان کشته شدگان از بچه ۱۲ ساله تا پدر و مادر و زن حامله وجود دارد. از شکنجه های وحشیانه و تجاوزجانیان به دختران جوان داستانها گفته میشود.

هستند کسانی که چهار نفر وحتی بیشتر از اعضاء خانواده شان را از دست داده اند. وقتی از شرایط زندان در سال ۶۷ سخن میگویند، موی بر تن آدم سیخ میشود و قلب به طپش میفتد، گریه مجال نمیدهد که بیشتر بشنوی!

بیاد آن زمان میفتم، سال ۶۰ دختری کرمانشاهی با خواهرم دوست بود بنام ویکتوریا دولتشاهی که فقط ۱۷ سال داشت، در فاصله چند روز دستگیری اورا به جرم تفی که بصورت پاسدار بابت دروغگویی انداخته بود به جوخه اعدام سپردند، امروز در میان شاهدان میگشتم که ببینیم آیا ویکتوریا نماینده ای دارد، و وقتی اسمش توسط شاهدی خوانده شد،نفس راحتی کشیدم، اسامی کرمانشاهی ها ردیف شد؛ گرجی بیانی، یحیی رحیمی، اصغر آراسته، سعید حقیقی، عبدالهی، ویکتوریا دولتشاهی، چمنی، هاشمی و… دیگر حال خودم را نمی فهمیدم، چرا بهترین ها را کشتند؟ چرا جوانان را این چنین به گلوله بستند؟ مگر چکار کرده بودند؟

در سال ۶٣ در تهران اتفاقات زیادی افتاد، دستگیریها و اعدام ادامه داشت، بهروز سلیمانی، یوسف شمال، انوش، مینه، رضی، حسن سنندج، مینا، سیامک، مجتبی، شاهپور، بهمن، علی و جعفرو خیلی های دیگر یا در زندان بودند و یا اعدام شده بودند. بعضی از آنها را در سال ۶۷ اعدام کردند.

مدت محکومیت سیامک تمام شده بود و زهرا منتظر آزادی اش بود ولی اعدامش کردند. جعفر را در حالی اعدام کردند که همسر و پسر کوچکش منتظر آزادی اش بودند.

انوش در تور بود و این را میدانست ولی مسئو لیت هایش را هنوز انجام میداد، روزی به خانه آمده و دمر روی موکت خوابیده بود، پتویی رویش کشیدم و برای اینکه بیدار نشود، بالش را کنار سرش گذاشتم، بعد از ساعتی اورا در حالیکه از درد بخودش می پیچید یافتم، سنگ کلیه داشت و پیش دکتر نمیرفت مبادا بخاطر اسمش او را شناسایی و دستگیر کنند، مدت زیادی نگذشت که او را اعدام کردند.

یوسف دوست خوب و عزیزی که نمونه یک انسان شریف و درستکار بود، برادرش را در زمان شاه و خودش را در زمان جمهوری اسلامی اعدام کردند. یوسف تازه ازدواج کرده بود.

در سال ۶۱ در تهران روزی از سر کار برمیگشتم، بسیار خسته بودم، از آموزش و پرورش و دانشگاه اخراج شده بودم، زمان جنگ ایران و عراق بود، شهر ما هم در غرب کشور بمباران شده بود، در وضعیت سخت مادی بسر می بردیم، من در تهران کار طاقت فرسایی پیدا کرده بودم، حدود ساعت ۶ بعد از ظهر به نزدیکی خانه رسیدم و از میدان بهجت آباد میگذشتم که کمیته سپاه در سمت چپش قرار داشت، من فقط یک لحظه احساس کردم موتوری با دو پاسدار با سرعت به من حمله ور شدند، ضربه ای شدید بروی قلبم زدند و کیفم را که بر شانه چپم آویزان بود، پاره کردند و همزمان با فحش های رکیک مرا متهم به مجاهد بودن کردند، صدای فریاد آنها و نالیدن من از درد با صدای قل خوردن قابله کوچک خالی من درهم آمیخت.

تازه آنها متوجه شدند که چیزی شبیه نارنجک در کیفم، همان قابلمه نهار من بوده است و قصد پرتاب نارنجک به سمت کمیته را نداشته ام. وقتی بهوش آمدم که دیدم کیف پاره و قابله و قاشقم را کنارم گذاشته اند، وظاهرا خود بسیار شرمنده اند. مرا با همان وضعیت داغان رها کردند، بزور خودم را به خانه رساندم.

من هنوزم که بیاد آن حمله و ضربه میفتم، درد قلبم و شوک حاصل از آن را احساس میکنم، وای به حال خانواده هایی که عزیزانی را از دست داده اند و روزها و ماهها و سالها به یاد آنها بوده اند و امروز هم وقتی از آنها حرف میزنند گویا دیروز این قتل اتفاق افتاده است.

بعضی از داستانها مربوط به کسانی است که سیاسی نبوده اند مثل محمدرضا چرخی در دزفول که کارگری بیسواد بوده که فقط اسمش را میتوانسته نقاشی کند، کسانی بوده اند که فقط اعلامیه ای داشته اند، کسانی بوده اند که بوسیله توابین شناسایی و دستگیر شده اند.خانواده هایی هستند که فقط یک عضو از خانواده سیاسی بوده ولی خانواده را نابود کرده اند، این شیوه را در مجاهدین فراوان میتوان دید. بعد ار فتوای خمینی، آنها را در گروههای ۱۵-۲۰ اعدام کرده اند. پدر و مادری در درگیری کشته میشوند و دختر هفت ساله آنها زنده به دست پاسداران می افتد که او را به بند زنان زندانی می برند و درست مثل بقیه زندانیان با او برخورد میشود. بچه ها در زندان به دنیا می آیند و همانجا با مادران زندانی میشوند.

در دادگاه لندن، این بازماندگان را می بینی که چگونه عکس عزیزانشان را در دست دارند و یا به گردن آویزان کرده اند. مرسده دو برادر و زن برادر، رویا چهار برادر، خانواده بهکیش هفت نفر از اعضاء خانواده را از دست داده اند، گلاویژ شش نفر از اعضاء خانواده اش را کشته اند و این داستان هنوز ادامه دارد….

در بازجویی سال ۶۷ فقط یک سئوال پرسیده میشده «مسلمانی یا مسلمان نیستی؟» . بر حسب جواب در سمت چپ و یا راست قرار میگرفتی. پاسداران برای اعدام کفار و منافق باهم مسابقه میگذاشته اند، میخواسته اند ثواب بیشتری کنند.

اسم گیلانی، لاجوردی، مصطفی پورمحمدی، نیری، مبشری و خلخالی را بارها و بارها از زبان شاهدین میشنوی. جنایتکارانی که یک روز باید جوابگوی این قتل عامها باشند. به قول یکی از شاهدین، شبها با یک کمپرسی جنازه ها را می بردند و در خاوران با لباس تنشان زیر خاک می کردند. همه به گورستان خاوران میروند ولی نمیدانند عزیزشان در کدام گوشه آن بخاک سپرده شده است.

شاهدین میگویند ما نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم و تا پای جان برای کشاندن سران جمهوری اسلامی به یک دادگاه عادل و منصف تلاش می کنیم.

مرحله دوم دادگاه در لاهه برگزار میشود. این دادگاه قدرت اجرایی ندارد ولی آغازی است برای برگزاری یک دادگاه واقعی، اسناد جمع آوری شده، عکس و فیلم این دادگاه نمادین مورد استفاده دادگاه واقعی قرار خواهد گرفت و اما درسهایی که از این دادگاه میتوان گرفت:

این دادگاه نشان داد شواهد کافی برای محکومیت سران جمهوری اسلامی به جرم قتل عام علیه بشریت وجود دارد و تجربه بزرگی برای همه دیکتاتورهایی است که بدون فکر به آینده دست به قتل عام مردم کشور خود میزنند.

همکاری ایرانیان با هم قابل توجه و تحسین بود، دادگاه از نظم خوبی برخوردار بود و همه گروهها در کنار هم نشسته بودند، اشکهای ریخته شده به اسم سازمان و گروه خاصی توجه نداشت، برای انسانهایی بود که جانشان را بر سر اعتقاداتشان از دست داده بودند.

سازمان عفو بین الملل لندن همکاری زیادی با این دادگاه داشته و سالن و امکانات خود را به مدث یک هفته در اختیار آنها قرار داده است.

و نکته آخر اینکه، این عزیزان، بزرگواری و انسانیت خود را به بالاترین درجات، به عرصه نمایش گذاشتند. یکی از آنها میگفت » تو که برادرم را کشتی چرا با گلوله نکشتی؟

که او پانزده دقیقه بیشتر با طناب به گردن شکنجه نشود» و دیگری میگفت» ما امروز اینجا هستیم که بگوییم ما انتقام نخواهیم گرفت، ما مثل آنها نخواهیم بود، انتقامجویی روزی باید در مملکت ما بپایان برسد، ولی برای اجرای حق و عدالت از هیچ کوششی فرو گذار نخواهیم کرد».

گزارش ویدیویی شهرزاد نیوز از چهارمین روز دادگاه نمادین علیه جمهوری اسلامی که از 18 تا 22 ژوئن در لندن برگزار می شود