صفحات

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

محمد علی دادخواه وکیل برجسته دادگستری و مدافع حقوق زندانیان سیاسی صبح امروز در دادگاه انقلاب بازداشت شد و به جمع همکارانش در اوین پیوست...


Mohammad Ali Dadkhah, distinguished lawyer and defender of political prisoners r...ights was arrested this morning at the Branch 15 of the Revolution Court, where he was present to defend his defendant, the political prisoner Arjang Davoodi who was sentenced to the prison by (the so-called) judge Salavati.

محمد علی دادخواه وکیل برجسته دادگستری و مدافع حقوق زندانیان سیاسی صبح امروز در دادگاه انقلاب بازداشت شد و به جمع همکارانش در اوین پیوست...
به گزارش رسیده به کمیته دفاع از زندانیان سیاسی، محمد علی دادخواه وکیل پایه یک دادگستری و فعال حقوق بشر که صبح امروز یکشنبه 10 اردیبهشت در شعبه 15 دادگاه انقلاب حاضر شده بود تا از موکل خود ارژنگ داوودی دفاع کند توسط قاضی صلواتی روانه زندان اوین شد.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۹, شنبه

زندانیان بیمار ایرانی در زنجیر

 تعدادی از زندانیان که از دو زندان قزلحصار و رجایی شهر به بیمارستانی در تهران منتقل شده‌اند با زنجیر به تخت بسته شده‌اند و یک سرباز هم بالای سر ...هر کدام از آنها قرار گرفته است.

انتقال زندانیان بیمار به مراکز درمانی و براساس آئین نامه اجرایی سازمان زندان‌ها باید با دستور پزشک بهداری و اجازه رئیس زندان باشد. در هیچ‌کدام از مواد این آیین نامه موضوعی مبنی بر بستن و غل و زنجیر کردن زندانی به تخت بیمارستان منتشر نشده است.

در همین حال، براساس منشور حقوق بیمار وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی ایران "خدمات سلامت باید همراه تامین کلیه امکانات رفاهی پایه و ضروری و به دور از تحمیل درد و رنج و محدودیت‌های غیر ضروری باشد.
به گفته فردی که این‌عکس‌ها را از زندانیان در بیمارستان گرفته است، برخورد با این بیماران بسیار نامناسب بود. این زندانیان بیمار به دلیل ممنوع الملاقات بودن امکان دریافت پول برای خرید داروهایشان را نداشتند.

براساس قوانین اتحادیه اروپا حقوق زندانیان در چنین مواردی با شهروند عادی برابر است وحق معالجه یک حق طبیعی است.

وزارت دادگستری بریتانیا در پاسخ به سئوال بی‌بی‌سی فارسی در خصوص حقوق زندانیان بیمار و اینکه چه بخشی مسول تصمیم گیری برای انتقال زندانیان بیمار به مراکز درمانی است، گفت: "در صورت اعلام بهداری زندان، بیمار به بیمارستان فرستاده شده و تحت درمان قرار می گیرد."
مهرداد زمانی جرم شناس و افسر امور زندانها در دانمارک می‌گوید: "پلیس و اداره امور جنایی اجازه ندارد در اطاق زندانی مامور بگذارد و در بیرون اطاق جایی را برای او در نظر می‌گیرند. وقتی زندانی را به بیمارستان منتقل می‌کنند، پزشک در مورد همه چیز تصمیم می‌گیرد و ارگان پزشکی و بیمارستان آزاد از سیستم قضایی و حقوقی است."


به گفته آقای زمانی این برعهده مسوولان امنیتی و زندان است که چگونه امنیت زندانی بیمار و بیمارستان را بدون دخالت در سیستم پزشکی رعایت کنند. اگر ماموران رفتار مقایر با قوانین پزشکی داشته باشند، پزشکان و کادر پزشکی به راحتی از آنها شکایت می‌کنند.
براساس مقررات سازمان زندان‌ها در ایران، زندانی باید تا جائی که امکانپذیر است در داخل زندان مداوا شود تا به انتقال محکوم به خارج از موسسه یا زندان نیازی نباشد.
اما برخی صاحبنظران بر این باورند که جدای از کمبود امکانات موجود در زندان‌ها به دلیل حجم بالای زندانی، فعالیت بهداری زندان‌ها نیز چندان مطابق با قوانین نگاشته شده، همخوانی ندارد.
آرش ستاری، کارشناس حقوقی در بریتانیا نیز با اشاره به حجم بالای زندانیان در ایران می‌گوید که قوانین اتحادیه اروپا حقوق فردی زندانی به رسمیت شناخته است، اما باید یک نکته را در نظر داشت: "اینکه گفته می‌شود زندانی در اطاق تنها گذاشته می‌شود و مامور بیرون می‌ایستد در شرایطی است که بیمارستان اطاق خصوصی داشته باشد و در آن اطاق نیز راه فراری برای زندانی، مثل پنجره بزرگ که به راحتی باز می شود، نداشته باشد."
به گفته آقای ستاری، شرایط در مورد زندانیان کم خطر اصولا سهلتر است، اما زندانی اصولا به تخت زنجیر نمی‌شود. زندانیان پرخطر به بیمارستانی برده ‌میشوند که امکان مراقبت بیشتری وجود داشته باشد و در تمام موارد حقوق شخصی زندانی به موجب معاهده اروپایی حقوق بشر رعایت می‌شود.
اما به گفته آقای ستاری پروسه وضعیت زندانیان در آمریکا و ایران از لحاظ زنجیر کردن برخی زندانیان و یا انتقال با غل و زنجیر به دادگاه شبیه یکدیگر است.
وضعیت زندان‌ها در ایران به گونه‌ای است که برخی از مسئولان قضایی و نمایندگان مجلس هم بر ضرورت بهبود شرایط در زندان‌ها تاکید کرده‌اند.
یونس موسوی نماینده فیروز آباد، در اردیبهشت سال گذشته در مورد شرایط و مشکلات زندانیان گفت: "آن قدر در زندان ها مشکل هست که به هر دو نفر یک پتو می رسد."
به گفته غلامحسین اسماعیلی، رئیس سازمان زندان‌های ایران، این کشور از لحاظ جمعیت زندانی در فهرست ۱۰ کشور نخست جهان است و بیش از ۲۵۰ زندان دارد که حدود ۳۰۰ هزار زندانی در آن نگهداری می‌شوند.

محکومیت یک شهروند سنندجی به ۸ سال زندان

یک شهروند سنندجی از طرف دادگاه انقلاب اسلامی این شهر به اتهام همکاری با یک حزب مخالف نظام جمهوری اسلامی به ۸ سال حبس تعزیری محکوم شد.

  یک شهروند اهل سنندج به نام خبات محمدز...اده به اتهام همکاری با یک حزب مخالف نظام جمهوری اسلامی از طرف دادگاه انقلاب اسلامی سنندج به ۱۶ سال حبس محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به ۸ سال کاهش یافت. گفته می‌شود خبات محمدزاده که بیش از دو ماه را در بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج بسر برده، هم اکنون در زندان مرکزی شهرسنندج دوران محکومیت خود را سپری می‌نماید.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۸, جمعه

پيام علي نجاتي به مناسبت روز جهاني كارگر سال 91

علي نجاتي كارگر و عضو هيات مديره سنديكاي كارگران نيشكر هفت تپه كه به دليل فعاليت صنفي در زندان فجر دزفول محبوس است به مناسبت روز جهاني كارگر سال 91، اول ماه مه سال 2012 پيامي به شرح زير ارسال... كرده است:

" كارگران، فعالين كارگري و تمامي تشكل ها و نهاد هاي كارگري :

دوستان عزيزم، فرا رسيدن روز جهاني كارگر، 1مه سال 2012 مطابق با 12 ارديبهشت 91 را به تمامي كارگران ايران و جهان تبريك ميگويم. اميدوارم در سال جديد همه ي دوستان كارگر، بتوانند همبستگي و اتحاد خود را بيشتر كنند. همچنين اميدوارم تلاش هاي ما به جايي برسد كه ديگر هيچ كارگري به خاطر دفاع از حقوق خود و همكارانش و به خاطر دفاع از حق ايجاد تشكل، در زندان نباشد.

از دور دست همه ي شما عزيزان را مي فشرم و براي همه كارگران روزهاي و ماه‌هاي پر از پيروزي را آرزو ميكنم.

علي نجاتي - زندان فجر دزفول - 7/2/91 "

لازم به ذكر است كه از نظر پزشك قانوني شوش، كميسيون پزشكي استان خوزستان و تمامي مقامات رسمي ِ پزشكي، نجاتي بايد از زندان آزاد شود زيرا به خاطر مشكلات حاد جسمي و مخصوصا مشكلات شديد قلبي، امكان تحمل زندان را ندارد و هر لحظه امكان از پا درآمدن وي وجود دارد. اما دادستان شوش برخلاف تمام اين تاييديه ها و هشدارهاي منابع پزشكي قانوني، شخصا و بر خلاف قانون و با بي توجهي به امنيت جاني و جسمي اين كارگر زنداني، از صدور حكم آزادي نجاتي طفره رفته است.



كميته‌ي هماهنگي براي كمك به ايجاد تشكل‌هاي كارگري

8 اردیبهشت 1391

۱۳۹۱ اردیبهشت ۶, چهارشنبه

مادری دیگر از تبار خاوران امروز صبح درگذشت.

گل اندام سلحشور مادر حمید و منوچهر سلحشور. او با یک دنیا امید سرش را بر زمین گذاشت و رفت و برای همیشه با زندگی‌ وداع کرد. از زمانی‌ که راهی زندان قصر شد زندگیش و رابطه اش هم با خانواده تغییر کرد. از تهران بزرگ , تنها زندان قصر را میشناخت. بعد از آن , راه زندان کارون را هم آ...موخت. هر هفته سبدی پر میکرد برای نسیم خاکسار، عزیز پاکنژاد، محمود محمودی .. که حبسشان را میکشیدن می‌برد. حمید را کشتند او هنوز سر پا بود ولی‌ بعد از اعدام منوچهر آرام آرام در هم شکست. گل اندم سلحشور امروز صبح در شاهین شهر اصفهان در گذشت. برای فرزندش ارزی صبر و بردباری دارم. به امید روزی که حرفهائی که فرصت نکرد بزند را فریاد بزنیم. 

۱۳۹۱ اردیبهشت ۵, سه‌شنبه

دادگاه جمهوری اسلامی ایران برگزار می شود لندن ١٨ تا٢٢ ژوئن ۲٠١٢


 
” کشتار زندانيان سياسي ايران در دهه شصت: در جستجوي عدالت و دادخواهی”

برای نخستین بار در تاریخ ایران و جهان، مردمی ظلم دیده و تحت ستم، که شاهد یکی از فجیع ترین جنایات تاریخ معاصر بشری و کشتار یک نسل از مبارزان سیاسی در زندان بوده اند-در حالی که دادگاه ها و نهادهای حقوقی و قضائی بین المللی از رسیدگی به آن اجتناب می کنند- پرچم دادخواهی و رسیدگی به آن را به دست گرفته اند.  
 
چهار سال پیش، اواخر شهریور ١٣٨۶برابر با سپتامبر ۲٠٠٧، جمعی از اعضای خانواده های جان سپردگان دهه شصت و جان بدربردگان از کشتار زندانیان سیاسی در این دهه، با یاری و همراهی فعالان عرصه های سیاسی و اجتماعی، حرکتی را آغاز کردند که در بدو امر تصویر و آینده آن به روشنی امروز نبود. می دانستیم رسیدگی مردمی به هولناک ترین کشتار تاریخ معاصر ایران، کار بسیار دشوار و صعب العبوری است. با دست خالی و تنها با اتکا به انگیزه و تلاش مشترکمان، می خواهیم جمهوری اسلامی را به خاطر کشتار بیش از پانزده هزار زندانی سیاسی در دهه شصت به محاکمه مردمی بکشیم.
 
چهار سال تلاش بی وقفه مردمی مصمم برای رسیدگی به کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت به بار نشست. این دادگاه مردمی، رژیم جمهوری اسلامی ایران و رهبران و دست اندرکاران کشتار زندانیان سیاسی را، که از روزهای پایانی خرداد 60 آغاز و در تابستان 67 به اوج رسید، به ارتکاب جنایت علیه بشریت محاکمه خواهد کرد. کشتار مخالفان در زندان در دهه شصت، مصداق جنایت علیه بشریت است. هیچ یک از ده ها هزار زندانی سیاسی، چه آن ها که اعدام شدند و چه آن هائی که جان سالم بدر برده و از زندان بیرون امدند، درهیچ دوره ای از دهه شصت به وکیل و تسهیلات و مشاوره حقوقی و خانواده خود دسترسی و حق دفاع از خود نداشتند. محاکمات بدون طی پروسه حقوقی با ملزومات یک دادگاه واقعی، تنها با طرح چند سئوال و در اغلب اوقات تنها با ابلاغ اتهامات به زندانی برگزار می شد و وی را طی چند دقیقه به اعدام محکوم می کردند. کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت، هم چنین به لحاظ جغرافیائی، تعداد و تنوع گرایشات سیاسی و عقیدتی گسترده و طبق قوانین جزائی بین المللی مصداق جنایت علیه بشریت محسوب می شود. طبق آمارها و شواهد موجود، جمهوری اسلامی به فاصله سال های60 تا 63، حدود 15هزار زندانی سیاسی؛ روزانه به طور متوسط چهارده نفر و هر دو ساعت یک نفر را اعدام کرده است. جمهوری اسلامی به فاصله ماه های خرداد تا اسفند 67،  چهارهزار زندانی سیاسی؛ روزانه به طور متوسط حدود 15 نفر و هر دو ساعت یک نفر را مخفیانه اعدام و در نهان در گورهای دسته جمعی دفن کرد.  
 
دادگاه جمهوری اسلامی در دو مرحله برگزار می شود. مرحله اول به مدت پنچ روز، از  ١٨ تا ٢٢  ژوئن ۲٠١٢ در مرکز حقوق بشر سازمان عفو بین الملل در لندن برگزار می شود. مرحله دوم، چهار ماه بعد از آن، در ماه اکتبر در لاهه برگزار خواهد شد. دادگاه مردمی ایران تریبونال، بزرگترین و بی سابقه ترین پروژه دادخواهی مردمی است که در تاریخ معاصر، با حضور بیش از صد شاهد، برگزار می شود. 
 
یک تیم بین المللی حقوقی، متشکل از سرشناس ترین و مجرب ترین حقوقدانان بین المللی و ایرانی؛  پرفسور جان کوپر، پروفسور ریچارد فالک، سیر جفری نایس، پروفسور اریک دیوید، پرفسور پیام آخوان، دکتر نانسی هورماشیا، دکتر هدایت متین دفتری و پروفسور کادر اسمال(زوئیه 2011 در اثر سکته قلبی در گذشت)، این دادگاه مردمی را سازماندهی کرده و با دعوت از شخصیت های حقوقی و غیرحقوقی و قضات سرشناس جهانی همراه با یک تیم دادستانی متشکل از هشت حقوقدان ایرانی و غیرایرانی به سرپرستی پرفسور پیام اخوان و سیر جفری نایس، آن را برگزار می کنند.
 
این دادگاه، بخشی از مبارزه توده رنچ کشیده مردم ایران علیه تاریک اندیشان کوردل و جنایتکار حاکم بر ایران است، که وظیفه آن نه تنها رسیدگی به کشتار زندانیان سیاسی و محاکمه جمهوری اسلامی به جرم جنایت علیه بشریت است، بلکه این وظیفه را نیز دارد که این تراژدی انسانی را به قضاوت افکار عمومی جهانیان بگذارد و آن را در تاریخ ایران و جهان برای آیندگان به ثبت برساند.
 
شرکت در دادگاه
 
حضور در هر دو مرحله دادگاه برای عموم آزاد و رايگان است. اما، براي حضور در آن ها ثبت نام ضروري است. علاقه مندان به شرکت در هر یک از مراحل این دادگاه مردمی، یا هر دو مرحله، مي توانند از طريق تماس با آدرس ایمیل زیر، با ذکر نام و نام خانوادگی ثبت نام نمایند.
 
کارزار مردمی ایران تریبونال

Public Announcement Court Hearings on Crimes against Humanity Against Islamic Republic of Iran London, 18-22 June 2012


In Pursuit of Justice and Accountability
For The Massacre of Iran’s Political Prisoners during 1980s
 
For the first time in the world history, the oppressed and supressed people of Iran who have endured one of the most horrific crimes in human history by witnessing the mass execution of a generation of political prisoners are raising their outcry against the atrocities of the Islamic Republic Regime in Iran. Albeit, in the face of total disregard to these atrocities by the international law and judicial system.
 
The justice seeking campaign of “Iran Tribunal” was initiated in September 2007 by a group of the families and relatives of the victims along with an abundance of the survivors of the mass executions of Iran’s political prisoners of 1980s. With the collaboration of many political, social  and human rights activists, as well as sympathisers to the cause, many challenges; some unforeseen, had to be overcome in order to establish the righteous outcome of this movement. Right from the outset, it was clearly evident that holding the perpetrators of these ghastly crimes accountable before the eyes of the international community would not be an easily achievable task.
Starting from the ground up and through sheer determination and the will power of all involved in this campaign, while maintaining the total independence of this movement, we are now ready to launch the International Peoples’ Court to investigate the state crimes committed by the Islamic Republic of Iran on more than 20,000 Iranian political prisoners during 1980s.
 
After four years of indefatigable and diligent grassroots efforts, the International Peoples’ Court organised by “Iran Tribunal” campaign is now ready to be investigating the crimes perpetrated by the heads of State of the Islamic Republic of Iran; which marked its infamous beginning towards the end of June 1981 and escalated to horrific heights during the summer of 1988. The mass genocide of Iran’s political prisoners during 1980s is synonymous with Crime against Humanity.
None of the tens of thousands of political prisoners, either those executed or otherwise the survivors, had either a fair trial, or access to any legal rights during the mass genocide of 1980s. Each and every one of the political prisoner’s fate was decided in minutes following a few interrogatory questions prior to being sentenced to death. According to the international criminal laws, the magnitude of the crimes, plus the geographical spread of the locations and across a wide cross section of dissidents with diverse political beliefs, the atrocities committed by the Islamic Republic of Iran against its own people constitutes Crime against Humanity.
 
In the light of the undeniable evidences presently available and according to the statistical facts, the Islamic Republic of Iran executed approximately 15000 political prisoners between 1981 and 1984. This means that on average one prisoner was executed every 2 hours within the first three years of the atrocities. Between June 1988 and March 1989, approximately 5000 political prisoners faced the death sentence by execution behind closed doors and were buried in unknown mass graves. Again, on average, one political prisoner was executed every 2 hours during this period.
 
The court hearings to hold the Islamic Republic of Iran accountable for its crimes against humanity will be held in two distinct sessions. The first session has been arranged to spread over five days; between 18 to 22 June 2012. The venue for this session will be at the Human Rights Centre of Amnesty International Head Quarters in London. The second session will follow four months later, in October 2012 and has been envisaged to be held at The Hague.
 
The Legal Steering Committee behind this event is composed of a team of internationally renowned and distinguished law experts which includes Professor John Cooper, Professor Richard Falk, Sir Geoffrey Nice QC, Professor Eric David, Professor Payam Akhavan, Dr Nancy Hormachea, Dr Hedayat Matin Daftari, Hamid Sabi and Professor Kader Asmal, who unfortunately passed away in July 2011. This team of law experts has selected a number of prominent international judges along with notable legal and social personalities who will be accompanying a team of eight Iranian and non-Iranian prosecutors lead by Professor Payam Akhavan and Sir Geoffrey Nice QC.
 
The Peoples’ Court to uphold humanity and human values organised by “Iran Tribunal”, is a unique project of its own kind. It will facilitate peoples’ arbitration against a criminal regime in the recent history of mankind which shall be hearing the live statements and testimonies of in excess of 100 witnesses of crimes perpetrated by a currently ruling state power.

This tribunal is an integral part of Iranian peoples’ struggle against one of the most despotic regimes in the recent history. As well as investigating the mass genocide of Iran’s political prisoners, this court also aims to expose and put on the record this human tragedy before the eyes of the international community.
 
Attending the court hearings is open and free to the public. However, it will require your registration in advance. To register for one or both sessions, please contact info@irantribunal.com stating your full name and the country of your residence.
 
Iran Tribunal Campaign
10 April 2012

عیسی سحرخیز روزنامه نگار, به یک و نیم سال حبس محکوم شد

عیسی سحرخیز، روزنامه نگار و فعال سیاسی زندانی در بند ویژه امنیتی زندان رجایی شهر کرج (گوهردشت) با حکم شعبه 44 دادگاه تجدیدنظر استان تهران به یک و نیم سال حبس محکوم شد.

آقای سحرخیز ک...ه از تابستان سال ۸۸ تاکنون در حال سپری کردن حکم سه سال زندان به اتهام «توهین به رهبری» و «تبلیغ علیه نظام» می باشد، چهاردهم مردادماه سال گذشته و در دو دادگاه مختلف به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» مجموعاً به دو سال حبس محکوم شده بود که با ادغام و تجمیع مجازات‌ها در دادگاه تجدیدنظر، این حکم به یک و نیم سال زندان کاهش یافت.

غلامعلی ریاحی وكیل مدافع عیسی سحرخیز در این رابطه گفت: «آقای عیسی سحرخیز در دو دادگاه مختلف به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام، به دو محكومیت متفاوت یك سال حبس یعنی جمعا به دو سال حبس محكوم شده بود. و در پی صدور احكام جداگانه در مورد موكلم كه یكی از آنها از سوی شعبه 1083 دادگاه مطبوعات و دومی در جریان محاكمات حوادث پس از انتخابات از سوی شعبه دادگاه 15 انقلاب اسلامی صادر شده بود، از دادگاه تجدیدنظر استان تهران درخواست كردم كه چون دو دادگاه بابت یك اتهام دوبار موكل را محكوم كرده‌اند، نسبت به ادغام و تجمیع مجازات‌ها،‌ اقدام قانونی معمول دارد».

آقای ریاحی افزود: «در همین راستا شعبه 44 دادگاه تجدید نظر استان تهران با قبول این درخواست، دو سال محكومیت آقای سحرخیز بابت فعالیت تبلیغی علیه نظام را با شش ماه تخفیف، به یك سال و نیم حبس تقلیل داد».

ضرب و شتم جواد علیخانی، زندانی سیاسی، در سالن ملاقات زندان اوین

جواد علیخانی، زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین، امروز در سالن ملاقات، پس از اعتراض به محرومیتش از ملاقات، از سوی مأموران سالن ملاقات مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت.

به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، مادر جواد علیخانی که از شهرستان برای دیدار با وی به تهران آمده بود، به دلیل آنچه "همراه داشتن اقلام غیرمجاز عنوان شد، از ملاقات با فرزندش محروم شد. جواد علیخانی پس از اطلاع از این مسأله، به اعتراض نسبت به عملکرد مسئولان سالن ملاقات پرداخت که از سوی آنان مورد ضرب و شتم واقع شده و به بند ۲۰۹ انتقال یافت.
این اتفاق، موجب ایجاد تشنج در سالن ملاقات شد و تأثر شدید سایر خانواده‌ها را در پی داشت.
جواد علیخانی، دانشجوی دوره دکترای دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز در ۲۸ مهر ماه سال ۸۶ دستگیر شد.
او به مدت ۱۱ روز در بازداشت‌گاه اطلاعات به سر برد و سپس به زندان سپیدار اهواز منتقل شد. علیخانی، ۱۱ ماه در زندان سپیدار اهواز بدون مرخصی نگهداری شد ودر شهریور ماه ۸۷ با وثیقه ۵۰ میلیون تومانی آزاد شد.
وی در پاییز سال ۸۷، سه ماه بعد از آزادی به اتهام تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت ملی و توهین به مقدسات و رهبری به تحمل پنج سال حبس تعزیری محکوم شد که این محکومیت در دادگاه تجدید نظر به ۳ سال حبس قطعی کاهش یافت. جواد علیخانی برای اجرای حکم ۳ سال حبس قطعی خود در تاریخ هشت خرداد ماه ۱۳۸۹ بازداشت و روانه زندان شد.
جواد علیخانی در طی این مدت از حق مرخصی محروم بوده است و با وجود برخوردار بودن شرایط «آزادی مشروط»، با این درخواست وی مخالفت شده است.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۳, یکشنبه

بازداشت دو دانشجوی مقیم بلژیک هنگام بازگشت به ایران

بهزاد طالبی و میترا رستمی گرجی دو دانشجوی ایرانی مقیم بلژیک هنگام ورود به کشور توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.


بهزاد طالبی و میترا رستمی گرجی هردو دانشجوی ارشد معماری در تاریخ ۱۰ ارد...یبهشت ۱۳۹۰ از مرز هوایی وارد خاک ایران شدند. مامورین امنیتی در‌‌ فرودگاه پاسپورت ایشان را ضبط و هردو را به اداره اطلاعات در خیابان پاسداران و سپس دادسرا ارجاع دادند.

در دادسرا بهزاد طالبی به اتهام اهانت به رهبری و شرکت در تجمعات سال ۸۸ و۸۹ و همکاری در برگزاری تجمع اعتراضی به قصد خدشه به چهره جمهوری اسلامی بازداشت شدند و همچنین نامزد ایشان میترا رستمی گرجی به اتهام توهین به رهبری و شرکت در مراسم یادبود محمد مختاری تحت بازجویی قرار گرفتند.

میترا رستمی گنجی پس از چندی با تودیع قرار وثیقه از زندان آزاد ولی بهزاد طالبی همچنان بلاتکلیف در بازداشت بسر می‌برد.

شایان ذکر است هر دو این دوستان از هم دانشگاهی‌های محمد مختاری در دانشگاه شاهرود بودند.

بهزاد طالبی از فعالین دانشجویی و بازداشتی‌های سال ۸۸ است که در آن سال به حبس تعلیقی و شلاق محکوم می‌شود که پس از اجرای حکم شلاق آزاد می‌گردد.


۱۳۹۱ اردیبهشت ۲, شنبه

بازداشت نرگس محمدی در زنجان

نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر امروز در زنجان بازداشت شد.
... خانواده نرگس محمدی به خبرنگار «میزان» گفتند خانم محمدی امروز دوم اردیبهشت ۱۳۹۱، ساعت ۱۱ صبح توسط اطلاعات زنجان بازداشت شد و در نتیجه پیگیری خانواده مشخص شد او به تهران منتقل شده است.

همچنین این خانواده افزودند که مامورین اطلاعات هیچ گونه حکمی برای بازداشت وی در اختیار نداشتند.

نرگس محمدی امروز برای اجرای حکم شش سال قطعی زندان به اطلاعات زنجان احضار شده بود که با استناد به ابلاغ نشدن حکم قطعی از قبول احضار تلفنی سرباز زده بود و پس از آن توسط همین نهاد بازداشت شد.

نرگس محمدی همسر تقی رحمانی از فعالین ملی م مذهبی پس از خروج اجباری همسرش از کشور سرپرستی دو کودک خردسال را به تنهایی برعهده داشت در حالیکه پس از آخرین بازداشت وی که در سال گذشته انجام گرفته بود به دلیل تنشهای حاصله به حملات مقطعی عصبی مبتلا شده بود که سرانجام نیز پس از چندین روز بستری در بیمارستان بازداشت موقت وی به پایان رسید.

۱۳۹۱ فروردین ۳۰, چهارشنبه

وخامت حال حشمت الله طبرزدی در زندان رجایی شهر کرج

چهارشنبه، ۳۰ فروردین ماه ۱۳۹۱


 حشمت الله ط...برزدی زندانی سیاسی در زندان رجایی شهر کرج با بیماریهای عدیده جسمی دست و پنجه نرم می‌کند.


بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر حشمت الله طبرزدی روزنامه نگار، فعال دانشجویی - سیاسی و فارغ‌التحصیل رشته مهندسی راه و ساختمان از دانشگاه پلی تکنیک تهران (امیر کبیر) که در تاریخ ۷ دیماه ۱۳۸۸، بلافاصله پس از وقایع ۶ دی ۱۳۸۸ توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و به ۹ سال حبس محکوم گردید، هم اکنون در وضعیت وخیم جسمی بسر می‌برد و و از مشکلات قلبی و درد شدید معده گلایه دارد. شایان ذکر است حشمت الله طبرزدی پیش‌تر بیش از ۹ سال حبس در زندان و و بازداشت در بازداشتگاه‌های سپاه و وزارت اطلاعات را پشت سر گذاشته است.

۱۳۹۱ فروردین ۲۸, دوشنبه

Labour activist gets six years


The Iranian judiciary has sentenced labour activist Reza Shahabi to six years in jail and a five-year ban from labour activism.
  Shahabi was arrested in June of 2010 and has been held in custody ever since.

The committee for the defence of Reza Shahabi says the activist, who was an executive member of the Vahed bus drivers’ union, was sentenced to one year in jail for “propaganda activities against the regime” and another five years for “collusion to act against national security.”

He has also been reportedly sentenced to return the seven million toumans that had been collected from numerous workers and distributed among the families of imprisoned workers.

Shahabi’s family stresses that all his activities were labour-oriented and that he has committed no security offences.

Shahabi is also suffering from severe medical conditions and is in need of extensive medical treatment, which has been completely ignored by the prison authorities.

In addition to Shahabi, Ebrahim Madadi another executive member of the Vahed bus drivers’ union, has been in jail since 2007 charged with security offences.
.

۱۳۹۱ فروردین ۲۶, شنبه

رضا شهابی به شش سال حبس محکوم شد


رضا شهابی، فعال کارگری و عضو سندیکای کارگران اتوبوسرانی تهران از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران توسط قاضی صلواتی به شش سال حبس تعزیری محکوم شد.

به گزارش کمیته دفاع از رضا شهابی، بر اساس حکم صادره این فعا...ل کارگری به اتهام تبلیغ علیه نظام به یکسال حبس و هم چنین به اتهام تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی نیز به پنج سال حبس محکوم شده است.

همچنین در این حکم، رضا شهابی به ۵ سال ممنوعیت از فعالیت محکوم شده است.

این حکم در حالی برای این فعال کارگری صادر می‌شودذ که در ۲۲ ماه بازداشت غیر قانونی وی به صورت بلاتکلیف در زندان بسر برده است.
ادامه ...

Kouhyar Goudarzi released from prison



Committee of Human Rights Reporters – Human rights activist Kouhyar Goudarzi was released today on $88,000 bail.

Incarcerated human rights activist Kouhyar Goudarzi had been issued a 5-year prison sen...tence and exile to the city of Zabol. Today after enduring 8 months behind bars in solitary confinement in Ward 209 of Evin prison, Goudarzi was granted temporary release.


Kouhyar Goudarzi was arrested on July 31, 2011 and kept in solitary confinement for over 50 days. His whereabouts were unknown for over 3 months and he had no visitation with his family during the duration of his incarceration.

The Committee of Human Rights Reporters congratulates Kouhyar’s friends and family on this occasion of his freedom.

۱۳۹۱ فروردین ۲۴, پنجشنبه

دادگاه جمهوری اسلامی ایران برگزار می شود

لندن ١٨ تا٢٢ ژوئن ۲٠١٢

” کشتار زندانيان سياسي ايران در دهه شصت: در جستجوي عدالت و دادخواهی”

برای نخستین بار در تاریخ ایران و جهان، مردمی ظلم دیده و تحت ستم، که شاهد یکی از فجیع ترین جنایات تاریخ معاصر بشری و کشتار یک نسل از مبارزان سیاسی در زندان بوده اند-در حالی که دادگاه ها و نهادهای حقوقی و قضائی بین المللی از رسیدگی به آن اجتناب می کنند- پرچم دادخواهی و رسیدگی به آن را به دست گرفته اند.

چهار سال پیش، اواخر شهریور ١٣٨۶برابر با سپتامبر ۲٠٠٧، جمعی از اعضای خانواده های جان سپردگان دهه شصت و جان بدربردگان از کشتار زندانیان سیاسی در این دهه، با یاری و همراهی فعالان عرصه های سیاسی و اجتماعی، حرکتی را آغاز کردند که در بدو امر تصویر و آینده آن به روشنی امروز نبود. می دانستیم رسیدگی مردمی به هولناک ترین کشتار تاریخ معاصر ایران، کار بسیار دشوار و صعب العبوری است. با دست خالی و تنها با اتکا به انگیزه و تلاش مشترکمان، می خواهیم جمهوری اسلامی را به خاطر کشتار بیش از پانزده هزار زندانی سیاسی در دهه شصت به محاکمه مردمی بکشیم.

چهار سال تلاش بی وقفه مردمی مصمم برای رسیدگی به کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت به بار نشست. این دادگاه مردمی، رژیم جمهوری اسلامی ایران و رهبران و دست اندرکاران کشتار زندانیان سیاسی را، که از روزهای پایانی خرداد 60 آغاز و در تابستان 67 به اوج رسید، به ارتکاب جنایت علیه بشریت محاکمه خواهد کرد. کشتار مخالفان در زندان در دهه شصت، مصداق جنایت علیه بشریت است. هیچ یک از ده ها هزار زندانی سیاسی، چه آن ها که اعدام شدند و چه آن هائی که جان سالم بدر برده و از زندان بیرون امدند، درهیچ دوره ای از دهه شصت به وکیل و تسهیلات و مشاوره حقوقی و خانواده خود دسترسی و حق دفاع از خود نداشتند. محاکمات بدون طی پروسه حقوقی با ملزومات یک دادگاه واقعی، تنها با طرح چند سئوال و در اغلب اوقات تنها با ابلاغ اتهامات به زندانی برگزار می شد و وی را طی چند دقیقه به اعدام محکوم می کردند. کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت، هم چنین به لحاظ جغرافیائی، تعداد و تنوع گرایشات سیاسی و عقیدتی گسترده و طبق قوانین جزائی بین المللی مصداق جنایت علیه بشریت محسوب می شود. طبق آمارها و شواهد موجود، جمهوری اسلامی به فاصله سال های60 تا 63، حدود 15هزار زندانی سیاسی؛ روزانه به طور متوسط چهارده نفر و هر دو ساعت یک نفر را اعدام کرده است. جمهوری اسلامی به فاصله ماه های خرداد تا اسفند 67، چهارهزار زندانی سیاسی؛ روزانه به طور متوسط حدود 15 نفر و هر دو ساعت یک نفر را مخفیانه اعدام و در نهان در گورهای دسته جمعی دفن کرد.

دادگاه جمهوری اسلامی در دو مرحله برگزار می شود. مرحله اول به مدت پنچ روز، از ١٨ تا ٢٢ ژوئن ۲٠١٢ در مرکز حقوق بشر سازمان عفو بین الملل در لندن برگزار می شود. مرحله دوم، چهار ماه بعد از آن، در ماه اکتبر در لاهه برگزار خواهد شد. دادگاه مردمی ایران تریبونال، بزرگترین و بی سابقه ترین پروژه دادخواهی مردمی است که در تاریخ معاصر، با حضور بیش از صد شاهد، برگزار می شود.

یک تیم بین المللی حقوقی، متشکل از سرشناس ترین و مجرب ترین حقوقدانان بین المللی و ایرانی؛ پرفسور جان کوپر، پروفسور ریچارد فالک، سیر جفری نایس، پروفسور اریک دیوید، پرفسور پیام آخوان، دکتر نانسی هورماشیا، دکتر هدایت متین دفتری و پروفسور کادر اسمال(زوئیه 2011 در اثر سکته قلبی در گذشت)، این دادگاه مردمی را سازماندهی کرده و با دعوت از شخصیت های حقوقی و غیرحقوقی و قضات سرشناس جهانی همراه با یک تیم دادستانی متشکل از هشت حقوقدان ایرانی و غیرایرانی به سرپرستی پرفسور پیام اخوان و سیر جفری نایس، آن را برگزار می کنند.

این دادگاه، بخشی از مبارزه توده رنچ کشیده مردم ایران علیه تاریک اندیشان کوردل و جنایتکار حاکم بر ایران است، که وظیفه آن نه تنها رسیدگی به کشتار زندانیان سیاسی و محاکمه جمهوری اسلامی به جرم جنایت علیه بشریت است، بلکه این وظیفه را نیز دارد که این تراژدی انسانی را به قضاوت افکار عمومی جهانیان بگذارد و آن را در تاریخ ایران و جهان برای آیندگان به ثبت برساند.

شرکت در دادگاه

حضور در هر دو مرحله دادگاه برای عموم آزاد و رايگان است. اما، براي حضور در آن ها ثبت نام ضروري است. علاقه مندان به شرکت در هر یک از مراحل این دادگاه مردمی، یا هر دو مرحله، مي توانند از طريق تماس با آدرس ایمیل زیر، با ذکر نام و نام خانوادگی ثبت نام نمایند.

info@irantribunal.com
کارزار مردمی ایران تریبونال

۱۳۹۱ فروردین ۲۲, سه‌شنبه

اعتراض به سکوت گزارش احمد شهید در باره‌ی اعدام‌های جمعی و غیر قضایی، دهه شصت در ایران


جعفر بهکیش - رضا معینی

سه شنبه 22 فروردین 1391
سکوت شما، به عنوان گزارشگر ویژه مهمترین نهاد بین‌المللی برای توسعه حقوق بشر و عدالت، در مورد اعدامهای غیرقضائی دهه شصت و به ویژه کشتار سال ٦٧، بزرگترین کشتار زندانیان سیاسی در تاریخ معاصر ایران، سانسور مدارک و شواهد و نادیده گرفتن آسیب پذیر ترین بخش از قربانیان نقض حقوق بشر در ایران قابل قبول نیست.
جناب آقای احمد شهید گزارش‌گر ویژه سازمان ملل برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران
گزارش تازه شما را در باره‌ی نقض حقوق بشر در ایران را خواندیم. می ‌دانیم که در شرایط کنونی، و تنش جاری میان ایران و جامعه جهانی و با وجود محدودیت‌های فراوان به وجود آمده از سوی مقامات جمهوری اسلامی و برخی نهادهای سازمان ملل، تهیه این گزارش، کاری آسان نبود. می‌دانیم مسئولان جمهوری اسلامی به شما اجازه‌ی حضور در ایران را ندادند و از این نظر شما را از دیدار با بخش عمده‌ای از شاهدان و قربانیان و یا حتا مسئولان دولتی محروم کردند. اما گزارش شما بعنوان روزشمار سرکوب و نقض حقوق بشر در ایران و به ویژه در دو سال گذشته موفق است. شما توانستید، خوشبختانه با بسیاری از قربانیان در خارج از ایران دیدار داشته باشید و روایت آنها را ثبت کنید. که در گزارش به شکل تفصیلی منتشر شده است. این خود گامی به پیش برای مبارزه با نقض فاحش و گسترده حقوق بشر در کشور ماست.
اما متاسفانه گزارش شما در باره یکی از اصلی‌ترین مصداق‌های جنایت علیه بشریت در ایران، کشتار جمعی زندانیان سیاسی در سال ١٣٦٧، سکوت کرده است. ما شهادت می‌دهیم که برخی از اعضای خانواده‌های قربانیان و بازماندگان اعدام‌های جمعی و غیر قضایی، دهه شصت در ایران، با شما و همکارانتان دیدار داشتند و روایت آنها شنیده و ثبت شده بود. این قربانیان به شما مدارک و اسناد مهمی تحویل دادند، که برخی از آنها تا کنون به هیچ نهادی حقوقی ارائه نشده بود. در گزارش شما هیچ نشانی از این شاهدان و قربانیان نیست.
سکوت شما، به عنوان گزارشگر ویژه مهمترین نهاد بین‌المللی برای توسعه حقوق بشر و عدالت، در مورد اعدامهای غیرقضائی دهه شصت و به ویژه کشتار سال ٦٧، بزرگترین کشتار زندانیان سیاسی در تاریخ معاصر ایران، سانسور مدارک و شواهد و نادیده گرفتن آسیب پذیر ترین بخش از قربانیان نقض حقوق بشر در ایران قابل قبول نیست.
در سی سال گذشته، خانواده‌های ما، به دلیل نپذیرفتن دستور سکوت مقامات امنیتی و حضور مداوم‌شان بر گورهای ویران شده‌ی کشتگانمان در گورستان خاوران، با وجود ممنوعیت و مزاحمت‌های ماموران، دائما از سوی نهادهای امنیتی، احضار، بازداشت و توسط دادگاههای انقلاب محاکمه و محکوم شده‌اند. ما شهادت می‌دهیم که این حوادث استثنائی نیستند و بسیاری از بستگان قربانیان جنایت‌های دهه شصت در سکوت با قساوتی مشابه‌ روبرو بوده‌اند.
ما به فراموشی و سکوت معترضیم و بعنوان قربانی و دادخواه، از شما در باره سکوت گزارش‌تان در مورد این قساوت‌ها و آنچه بر بستگان قربانیان گذشته است، توضیح می خواهیم. به شما یادآور می شویم : که سکوت و سانسور این بخش از قربانیان و بازماندگان، نه تنها کمکی به گسترش حقوق بشر در ایران نکرده است، برعکس به عنوان یکی از پایه‌های سرکوب و خشونت مورد استفاده قرار گرفته است. که این سکوت کمکی به مبارزه با مصونیت از مجازات، که یکی از مهمترین عوامل تداوم جنایت و خشونت در ایران است، نمی‌کند.
جعفر بهکیش
رضا معینی
٩ مارس ٢٠١٢ برابر با ١٩ اسفند ١٣٩٠

lettre to Ahmad Shaheed



Jafar Behkish Reza Moini


Tuesday 22 فروردین 1391

It is not acceptable that you, as the special rapporteur of the most prominent international institution to protect and promote human rights and justice, stays silent about extra judicial executions in the 80s and the 1988 massacre, which is the greatest mass killing of political prisoners in Iran’s contemporary history, censors the evidence, and ignores the most vulnerable victims of human rights violations in Iran.
Dear Mr. Ahmed Shaheed
Your recent report on human rights condition in Iran was published on March 2012. We are aware that in a situation in which the tensions between Iran and the international community are escalating and with all restriction that have been imposed by the Islamic Republic of Iran and limited resources, it was not be easy to fulfill the task. We know that the Islamic Republic officials did not allow you to visit Iran and by doing so, they have deprived you from meeting with a major part of the witnesses and victims or even Government officials. However, despite all limitations, you were able to visit many of the victims of the recent oppression, who fled the country, and recorded their testimonies which has been extensively noted in your reports. In our opinion, your report is successful to provide a truthful perspective of the oppression and human rights abuses that occurred after the June 2009 disputed election. This is a step forward in fighting the gross and systematic human right violations in Iran.
But unfortunately your report is silent about the political prisoners’ massacre of 1988, one of the blatant examples of crimes against humanity in Iran .We testify that some of the survivors and victims’ families of the massacres and extra-judicial executions of the 80s visited you and your colleagues and their stories were heard and recorded. These witnesses gave you important documents and exhibitions, some of which have never before been presented to any judicial institution. There is no sign of these testimonies and documents in your report.
It is not acceptable that you, as the special rapporteur of the most prominent international institution to protect and promote human rights and justice, stays silent about extra judicial executions in the 80s and the 1988 massacre, which is the greatest mass killing of political prisoners in Iran’s contemporary history, censors the evidence, and ignores the most vulnerable victims of human rights violations in Iran.
In the last thirty years, our families have continuously and silently been summoned and detained by the security forces and tried by revolutionary tribunals because they have not agreed to comply with the authorities’ orders to stay silent about the atrocities or because they have refused to not visit the graves of their loved ones in ruined Khavaran cemetery. We testify that these are not isolated cases and many families of the victims of the 80s massacres are facing the same brutality.
We object to silence and amnesia and as victims and claimants would ask you to explain why your report is silent about these atrocities and what has happened to the families of the victims. We remind you that the silence and censorship of this part of the victims and survivors not only does not help to the promotion of human rights in Iran instead is used as one of the most violent and repressive policies. We remind you that this silence does not help the struggle against impunity which is one of the most important factors in the continuation of oppressive policy and atrocities by the Islamic republic of Iran
Truly Yours
Jafar Behkish
Reza Moini
Victim’s families of the 80s executions

۱۳۹۱ فروردین ۲۱, دوشنبه

نامه شیرکو معارفی که توسط یکی از هم بندیهای وی تنظیم و به بیرون از زندان فرستاده شده است.

شیرکو معارفی، زندانی کرد محکوم به اعدام در زندان مرکزی سقز، از روز چهارشنبه (۱۶ فروردین) دست به اعتصاب غذا زده است. این زندانی در این باره اظهار داشته: « در اعتراض به وضعیت نامعلوم و نامشخص خود در زندان دست به اعتصاب زده و این اقدام را طی نامه‌ای به دادستان و مسئولین زندان اعلام نموده‌ام.»
وی هم کنون در به خاطر آنکه در اعتصاب غذا بسر می برد به سول انفرادی زندان مرکزی سقز قرار دارد که از طریق پیغام با یکی از هم بندیهای خود این نامه تنظیم و به بیرون جهت انتشار فرستاده شده است.
متن نامه این زندانی سیاسی محکوم به اعدام به این گونه میباشد.

دیوان عالی کشور 
مقامات مسئول دخیل در حکم اعدام من
جوانان ، دختران و پسران 
تا بحال در خلوت خود به مرگ اندشید 
من امشب و یا فردا و در روزهای دگر در برابر مرگ ایستادم ، جان آدمی سخنی والاست و مرگ در چند قدم همیشگی .
خوشا به سعادت آنان که یادگاری نیکو برجا گذاشتند.
با مرگ من و اعدام من ، به دار آوختن من ، مشکل ما و شما و کردستان و شما حل نخواهد شد مرگ من بی گمان جایگاهی را در حق انتقام خواهد گرفت و همه سازمانهای سیاسی کرد به دوستانم و به تمام کسانی که در این راه و از هر آنچه که داشتند خافل نشدند ، فدا کردند و فدا کردند و خواهندکرد.
بعد از مرگ من جسم و پوسته مرا فدای خودخواهیها ، رقابتهای سیاسی ، من و تو کردن ، سنی و شیعه بودن ، کومونیست و لایک بودن ، عادی و بی مذهب بودن ننماید 
بعد از مرگ من خاکستر مرا بر فلات بزرگ ایران بذر پاشی کنید ، من جانب حق و عدالت بودم 
چه  خوب است فرزانه ی از کردستان ، یکی از مازندران ، صمدی از آذربایجان باز هم سر برآورد.
بدرود بدرود هم وطنانم من جانب حق و عدالت را گرفتم و مطمعن خواهم بود که شیر کوه خواهم ماند همچو بنیادهای دیرنیمان ، ایران همه رنگ خلقهای وطنم در پناه عدالت و آزادی من جانم را نثار گلگون ملیتهای مختلف ایران کردم
 گفته ای از شیرکو معارفی 
تنظیم توسط یکی از هم بندیهای وی
زندان سقز 19 فروردین سال 1391

۱۳۹۱ فروردین ۲۰, یکشنبه

Human rights activist Mansoureh Behkish has been sentenced to four and a half years in prison

Human rights activist Mansoureh Behkish has been sentenced to four and a half years in prison, sources say . According to the Human Rights Activists news agency, Behkish has been sentenced to four years in prison for her role in forming a group called “Mourning Mothers.” She received an additional six-month jail term for being involved in “propaganda activities against the state.”
Mourning Mothers mainly comprises women whose children were killed, disappeared or imprisoned in the unrest that followed Iran’s disputed 2009 presidential elections. The group later grew to include families and supporters of other victims of human rights abuses in the country.
Behkish’s trial was held at Branch 15 of the Revolutionary Court on 25 December 2011 and was presided over by Judge Salavati.
Behkish, 55, was arrested by security forces on 12 June 2011. She was released less than a month later on bail. She and 32 other women from the 'Mourning Mothers' were also arrested during a weekly meeting at Tehran’s Laleh Park on 9 January 2010 and held for several days.
Behkish is also banned from travelling abroad.

چرا کشتید، چرا جنازه ها را ندادید؟

منصوره بهکیش که از سوی دادگاه انقلاب به 4 سال و 6 ماه حبس تعزیری محکوم شده در مصاحبه با "روز" اعلام کرد: از خاوران می ترسند و میخواهند خاوران را بایکوت کنند و به فراموشی بسپارند اما همه خانواده ها را هم بکشند خاوران زنده است و دیگرهمه خاوران را می شناسند.
6 عضو خانواده خانم بهکیش در دهه 60 اعدام شده اند و او به "روز" میگوید در بازجویی ها به من می گفتند آنها سالها پیش رفته اند و چرا هنوز پی گیر هستید؟ یک سری اشتباهاتی شده و شما چرا ول نمی کنید. گفتم بیایید همین را اعلام کنید و رسما به مردم بگویید که اشتباه کردیم کشتیم و بعد بگویید که چرا و چگونه عزیزان ما را کشتید. گفتند 30 سال گذشته و تمام شد و رفت. گفتم برای ما همیشه تازه است و هیچ وقت تمام نمی شود و هرچه بیشتر فشار می آورید همه چیز در جلوی چشمان ما زنده تر می شود.
منصوره بهکیش از حامیان مادران عزادار است و 22 خرداد سال گذشته و در سالروز انتخابات ریاست جمهوری دهم که اعتراضات مردمی و بازداشت های گسترده و کشتار معترضان را به دنبال داشت، در خیابان بازداشت و متهم به اقدام علیه امنیت ملی شد.
شعبه 15 دادگاه انقلاب او را به اتهام "اجتماع و تبانی بر علیه امنیت ملی از طریق تشکیل گروه مادران عزادار" به 4 سال حبس تعزیری و به اتهام" تبلیغ علیه نظام" به 6 ماه حبس تعزیری محکوم کرده است.
او در گفتگو با "روز" می پرسد: چرا 4 سال و نیم به من حکم دادند چون از کسی که بچه اش را کشته اند حمایت میکردم؟ کجای دنیا این جرم است؟ جرم مرتکب شدم که رفتم بهشت زهرا سر خاک ندا؟ سر خاک سایر کشته ها؟ جرم مرتکب شده ام که میروم دیدار مادران آنها؟ دیدار مادران خاوران؟ جرم مرتکب شده ام که دوستان من این خانواده ها هستند؟ توی بازجویی ها گفته ام که من دیدار مادران میروم کسی هم نمی تواند بگوید نرو. همه تار و پود من این مادران هستند. کجای قانون گفته دیدن فلانی برو دیدن بهمانی نرو؟ سر خاک فلانی برو سر خاک فلانی نرو؟ توی دادگاه، قاضی صلواتی به من گفت تو چیکاره اش هستی که سر خاک ندا آقاسلطان رفتی؟ گفتم هیچ کاره اش اما دوست دارم بروم شما چرا سر خاک کشته های خودتان می روید؟ گفت آنها شهید هستند. گفتم این ها از انها هم بالاتر هستند چون آنها در جبهه ها برای دفاع از مملکتشان توسط دشمن کشته شده اند توسط دشمن خارجی. اما اینها توی مملکت خودشان توسط شما کشته شده اند.
.

خانم بهکیش 4 سال حبس تعزیری به اتهام تشکیل گروه مادران عزادار به شما داده اند تا جایی که میدانم مادران عزادار، گروه و تشکل نیست ممکن است در این زمینه توضیح دهید؟
بله. من هم مثل بقیه مادران به پارک لاله رفتم وقتی سال 88 بچه ها را کشتند، خودم زخم خورده بودم و شرایط خانواده ها را درک میکردم معترض بودم و مثل سایر مادران به پارک لاله رفتم. مادران عزادار در اصل یک حرکت خودجوش است واتهام تشکیل مادران عزادار را واقعا نمیدانم یعنی چی. جوان های مردم را در خیابان به گلوله بستند به شکل های مختلف کشتند طبیعی است که هر انسانی که ذره ای از انسانیت بویی برده باشد شاکی می شود و اعتراض میکند. من که دیگر زخم خورده هم هستم.

دلیل این همه حساسیت نسبت به مادران عزادار چیست و به نظر شما چرا از مادران اینقدر می ترسند که در سطح اقدام امنیت ملی مطرح می کنند.
اینها از مادران و خانواده ها وحشت دارند این چیز جدید نیست از گذشته بوده تا حال.و منتهی ما خانواده های قدیمی مظلوم واقع شدیم حامی نداشتیم خودمان بودیم اینترنت و این داستان ها نبود و خانواده ها تنها بودند اما در جریانات اخیر آنطور نیست دیگر. سی سال خانواده ها را به طرق مختلف تحت فشار قرار داده اند و همه دیگر به گلویشان رسیده. جریانات اخیر که شد مردم که به خیابان ها آمدند. زدند بچه های مردم را کشتند مردم به صدا در امدند از همین می ترسند و نگران همین هستند هرچند الان به ظاهر مردم ساکت هستند. بچه های ما را می گفتند سیاسی هستند و... کشتند اما این بچه ها چی بودند که کشتند؟ این جریان یک اعتراض خیلی خیلی ساده مدنی بود اما زدند و کشتند و خانواده ها را عزادار کردند تاکنون هم به هیچ کدام از این خانواده ها پاسخی نداده اند و مانده اند چگونه جمع کنند قضیه را. قبلا در خفا میکردند و خبری نمی شد اما اکنون هر کاری میکنند زود تمام دنیا میفهمند و اعتراضات گسترده می شود از همین می ترسند. مادران عزادار از عرصه خصوصی و درون خانه ها به عرصه عمومی امده اند و از همین می ترسند.

کمی عقب تر برگردیم چه شد که شما بازداشت شدید؟
در 22 خرداد 90 در خیابان مرا بازداشت کردند. اینقدر خشن و بد رفتار کردند که انگار یک مجرم فراری را دستگیر کرده اند. مرا توی یک ون انداختند و بردند. آن روز خیلی ها را بازداشت کرده بودند بین 300 تا 400 نفر بودیم که من و سه نفر دیگر را از بقیه جدا کردند و به عنوان وضعیت خاص به اوین منتقل کردند آن سه نفر هم آزاد شدند و اما مرا نگهداشتند.

چرا؟ اتهامی که در بازجویی ها به شما نسبت دادند چه بود؟ در بازجویی ها از شما چه میخواستند؟
9 جلسه بازجویی طولانی داشتم و بازجویی ها درباره مادران عزادار بود و من هم معترض بودم و توی بازجویی ها می گفتم که این همه بلا سر ما آوردید خواهر و برادران مرا کشتید و هیچ وقت هم نگفتید چرا کشتید جرمشان چی بود؟ می گفتند شما یکسری کارهایی انجام داده اید. خیلی برایم عجیب و غریب بود. هیچ چیز خاصی از من نداشتند. من تمام این سالها شاکی بودم الان هم هستم و شاکی خواهم بود تا جواب بگیرم که چرا خواهر و برادران مرا کشتند. من به عنوان یک خواهر حق دارم بدانم. به بازجوها هم گفتم این حق قانونی و شهروندی من است که بدانم چرا کشتید جنازه هایشان را چرا ندادید وصیت نامه هایشان را چرا ندادید. حتی محل دفن شان را هم به ما نگفتید. اولین برادر مرا سال 60 کشتند. ان موقع من 23 سال داشتم. شوهر خواهرم را هم سال 60 کشتند. خواهرم را سال 62 کشتند. شاهدانی هستند که می گویند صدای خواهرم را در زندان اوین شنیده اند و او زیر شکنجه کشته شده. برادر دیگرم را سال 64 و دو برادر دیگرم را هم سال 67 و در اعدام های دسته جمعی. و من حق دارم پی گیری کنم و جواب بخواهم که چرا انها را کشته اند.

چه پاسخی به شما میدادند آیا در این زمینه پاسخی میدادند؟
می گفتند که تمام شده. انها سالها پیش رفته اند و تو چرا پی گیرهستی. روی من حساس بودند و می گفتند چرا خاوران میروی. می گفتم این حق من است که بدانم و پی گیری کنم. بازجو می گفت حالا یکسری اشتباهات شده چرا ول نمی کنید؟ گفتم چه چیزی را ول کنم؟ 6 نفر از خانواده مرا کشتید می گویید اشتباه شده؟ اولا بیایید همین را اعلام کنید و رسما به مردم بگویید که اشتباه کردیم کشتیم و بعد بگویید که چرا و چگونه عزیزان ما را کشتید. گفتند 30 سال گذشته و تمام شد و رفت. گفتم برای ما همیشه تازه است و هیچ وقت تمام نمی شود و هرچه بیشتر فشار می آورید همه چیز در جلوی چشمان ما زنده تر می شود. گفتم که پدر من 4 سال تمام بیماری روانی گرفته بود فکر میکرد تمام سقف خانه را دوربین کار گذاشته اند قالیچه ای جلوی خانه انداخته بود تا از ما مراقبت کند... چند بار از خانه فرار کرد و رفتیم و پیدایش کردیم بیمارستان روانی بستری شد و چه ها که نکشیدیم. بعد هم دق کرد... گفتم که کشتید و هیچ نگفتید که کجا دفن شان کردید و پدر و مادر من هر روز می رفتند که ببینند خواهر و برادرهایم را کجا دفن کرده اند اوین پاس میداد به بهشت زهرا و بهشت زهرا پاس میداد به اوین. تا اینکه بعد از سالها، یک نفر در بهشت زهرا دلش سوخت و گفت بروید فلان جا. رفتیم و گفتند بروید خاوران. از آن موقع می رویم و می آییم و همیشه هم مورد آزار و اذیت قرار گرفته ایم زده اند، گرفته اند، بسته اند، چندین بار بولدوزر انداخته اند و خاک آنجا را زیر و رو کرده اند. خود خانواده ها را تحت فشار قرار داده اند در حالیکه تنها کاری که ما میکردیم این بود که می گفتیم حق ما است بروید سر خاک عزیزانمان. حق ما است مراسم بگیریم اما می ریختند تهدید می کردند و مراسم را اجازه نمیدادند بگیریم. اینقدر فشار آوردند در تمام این سالها که در کلمات قابل گفتن نیست و حالا می گویید تمام شد و رفت؟ باید پاسخ ما را بدهید باید به خانواده ها جواب بدهید ممکن است پدرها دق کنند، مادرها دق کنند، خواهرها و برادرها دق کنند اما بچه هایشان هستند و جواب میخواهند حالا هی بگیرید و بزنید من بروم ده نفر دیگر جای من می آید. این چیزی نیست که فراموش شود و تمام شود.. این همه سال که گذشته هنوز نمی توانیم یک مراسم ساده باری هیچ کدامشان بگیریم. یکبار مادر سرحدی مراسمی گرفت 20 مادر اونجا بودیم که من جوان ترین شان بودم باوضعیت وحشتناکی ریختند با اسلحه و مراسم را به هم زدند. روز بعد ریختند محل کار من و بازداشتم کردند سه روز بعد ازاد شدم ولی عملا کارم را از دست دادم. محل کار قبلی ام هم همین طور مدام حراست فشار می آورد و به شکل های مختلف این سالها ما را اذیت کرده اند. فشارهای این چنینی یک طرف و فشارهای روحی یک طرف. خود من چند سال پیش در مراسم ختم کسی رفته بودم که بچه اش فوت کرده بود و پدر خانواده هم بعد از فوت بچه اش، خودش را توی کمد حلق آویز کرده بود. همان جا اعدام ها توی ذهنم آمد که چطور با طناب دار زده اند و... همان شب دو بار توی رختخواب بی هوش شدم و سکته مغزی ناقص کردم. این فشارها دائم با ما است و چگونه می توانیم فراموش کنیم و ببخشیم و بگوییم رفت و تمام شد؟

گفتید روی شما حساس هستند این حساسیت به خاطر خواهر و برادرانتان که اعدام شده اند هست و رفتن تان به خاوران؟
هیچ دلیل دیگری ندارد و طبق قوانین خودشان هم من هیچ جرمی مرتکب نشده ام.از این مساله ناراحت بودند و میدانستند که مامور بگذارند و نگذارند، من خاوران می روم. با تمام فشارها و تهدیدهایی که کردند، بیکارم کردند، ممنوع الخروجم کردند اما من باز خاوران می روم از این مساله عصبانی هستند و خیلی برایشان سنگین است. حتی دو روز قبل از جمعه آخر سال به من از دفتر پی گیری صبا زنگ زدند و تهدید کردند که نباید خاوران بروید. ما هر سال جمعه آخر سال سر خاک می رویم. گفتند نباید بروید. گفتم من خاوران میروم و هیچ کسی هم نمی تواند بگوید نرو. این طبیعی ترین حق من است. گفتند به خانواده ها بگو نروند. گفتم من چیکاره هستم که بگویم نروند؟ این حق خانواده ها است که بروند و من توصیه میکنم اینقدر خانواده ها را تحت فشار قرار ندهید اینقدر نریزید توی خاوران و اذیت نکنید خانواده ها بیشتر تحریک می شوندو مدام می گویید فلان گروه و بهمان گروه تحریک کردند و... در حالیکه شما تحریک میکنید حتی از چند شاخه گل هم وحشت دارید. تا جایی که توی ماشین من گل بود به من گفتند این چی هست. گفتم گل. گفتند این گل های شما از نارنجک و اسلحه بدتره. به هر حال جمعه اخر سال خاوران رفتیم نگذاشتند برویم و گل بگذاریم. روز بعد از دادگاه انقلاب زنگ زدند و گفتند حکمتان آماده است. گفتم به وکیلم ابلاغ کنید.

خانم بهکیش با گذشت این همه سال چرا از حضور خانواده ها در خاوران می ترسند؟
از خاوران می ترسند. خاوران را اگر پی گیری خانواده ها نبود تا الان معلوم نبود چه بر سرش می اورند کما اینکه بارها با بولدوزر زیر و رو کرده اند و ما نمیدانیم استخوان های بچه های ما آنجا هست یا نیست. 4 سال پیش هم باز بولدوزر انداختند و فقط میخواهند نشان دهند که زمین عادی زراعی است درخت های خشک کاشتند به شکل های مختلف می خواستند کاری کنند خانواده ها نروند در پایین را بستند و قفل زدند و ناچار شدیم از در بالا و از بخش بهایی ها وارد شویم و فاصله زیادی را پیاده برویم اما با همه اینها خانواده ها می ایند و یک تعدادی هم مثل من پی گیرتر هستند. از این مساله ناراحت هستند. خودشان هم میدانند چه کرده اند و مانده اند که چه بکنند با این مساله و هیچی هم برای گفتن ندارند و میخواهند بایکوت کنند و کار یکنند به فراموشی سپرده شود و کسی اسمی از خاوران نیاورد. اما چنین کاری نمی توانند بکنند. آن زمانی که بچه های ما را تنها برای یک برگ اعلامیه یا یک دو ریالی که میخواسته برود و از تلفن عمومی تلفن بکند می گرفتند و می بردند و اعدام میکردند گذشته. الان کوچکترین کاری میکنند خبر پخش می شود نمی توانند در این عصرو دوران، خاوران را بایکوت کنند و به فراموشی بسپارند. همه خانواده ها را هم بکشند دیگر خاوران را همه می شناسند. خاوران زنده است. خودشان هم مانده اند توی این قضیه که چگونه حلش کنند تنها راه حل هم این است که پاسخ بدهند حداقل اعتراف کنند که ما اینکار را کردیم.

با این همه آیا انتظار چنین حکمی را داشتید؟ 4 سال و نیم زندان؟
نه قطعا انتظار این حکم را نداشتم. هرچند توی بازجویی ها می گفتند که حکمت سنگین هست. این حکم هیچ توجیهی ندارد و اگر عاقل بودند قطعا مرا تبرئه میکردند ولی متاسفانه حتی به نفع خودشان هم کار نمی کنند. چرا 4 سال و نیم به من حکم دادند چون از کسی که بچه اش را کشته اند حمایت میکردم؟ کجای دنیا این جرم است؟ جرم مرتکب شدم که رفتم بهشت زهرا سر خاک ندا؟ سر خاک سایر کشته ها؟ جرم مرتکب شده ام که میروم دیدار مادران آنها؟ دیدار مادران خاوران؟ جرم مرتکب شده ام که دوستان من این خانواده ها هستند؟ توی بازجویی ها گفته ام که من دیدار مادران میروم کسی هم نمی تواند بگوید نرو. همه تار و پود من این مادران هستند. کجای قانون گفته دیدن فلانی برو دیدن بهمانی نرو؟ سر خاک فلانی برو سر خاک فلانی نرو؟ توی دادگاه، صلواتی به من گفت تو چیکاره اش هستی که سر خاک ندا آقاسلطان رفتی؟ گفتم هیچ کاره اش اما دوست دارم بروم شما چرا سر خاک کشته های خودتان می روید؟ گفت آنها شهید هستند. گفتم این ها از انها هم بالاتر هستند چون آنها در جبهه ها برای دفاع از مملکتشان توسط دشمن کشته شده اند توسط دشمن خارجی. اما اینها توی مملکت خودشان توسط شما کشته شده اند.

و اکنون چه خواهید کرد آیا تصمیم دارید به این حکم اعتراض کنید؟
بله حتما اعتراض خواهم کرد.

خانم بهکیش مادرتان سالهای متمادی در راه زندان ها و برای گرفتن خبری از خواهرو برادرانتان بوده آیا اکنون از حکم شما خبر دارد؟
هنوز جرات نکرده ام به او بگویم مادر من 91 سال دارد و خیلی به من وابسته است. هرچند روحیه بسیار بالایی دارد به این امید که شاید یک روزی جواب بگیرد که چرا بچه هایش را کشته اند. آدم مقاومی است و صبر بسیار بالایی دارد و همیشه به ما هم قوت قلب میدهد ولی شدیدا به من وابسته است. او با واکر چرخ دار حرکت میکند و حتی دو پله ر هم نمی تواند برود اما مرا که گرفته بودند امد اوین و بیش از 40 تا 50 پله را بالا امده بود من شوکه بودم که چگونه این همه پله را امده و چگونه پایین خواهد رفت. تمام وقت ملاقات هم ننشست و ایستاده با من حرف زد اگر می نشست از شیشه دوجداره مرا نمیدید.... انرژی عجیبی دارد اما شدیدا به من وابسته است. ما 9 بچه بودیم که 5 تا را به همراه دامادمان کشتند و ماندیم 4 نفر. اما در میان انها وابستگی شدید به من دارد.

سپاسگزارم از اینکه این گفتگو را انجام دادید اگر در پایان صحبت خاصی دارید بفرمایید.
امیدوارم روزی برسد که این مسائل روشن شود و بیایند به مردم پاسخ دهند به جای اینکه اینقدر بزنند ببرند فشار بیاورند و تهدید کنند؛ بیایند و بلاهایی که سر مردم آورده اند را بر زبان بیاورند. بلاهایی که از درون خودشان از اینور و آنور درز می کند را خودشان شفاف بگویند. خانواده ها را اینقدر اذیت نکنند و امیدوارم روزهای بهتری ببینیم مردم ما از این وضعیتی که دارند رهایی پیدا کنند و بتوانند مقداری راحت تر و در آزادی زندگی کنند.